eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.6هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
376 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
┅‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅ :به سمت گودال از خیمه دویدم من،،، ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ خـــوش اومـدی بابا به کنـــج ویرونه خــــرابه از نــورِ ســرت چــراغــــونه شــــدی تو تعــبیــر خـواب شبــم بابا! مــرهـــــمِ دردا و تـــاب و تبـــــم بابا! خـوش اومـدی بابا (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ منتـظـرت بــودم تا کـه تــو بـرگــردی بــدونِ مـــن بابا چــرا سفـــر کــردی؟ فــــدای زخمــــای روی ســـرت بابا قــربـون این رگـهــای حنـجــرت بابا بابای خوبــم وای (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ رقیــه قــربونِ صـــورت پـر خـــونت چـه کــرده ان بابا  با لب و دنــدونت وقتی رو لبهای تو خیزران می خورد عمــه هزار دفعـه به جای تو می مُرد بابای مظلومــم (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ نصیبـــم از بابا ســری به دامــــانم خسته شدم بی تو بی سر و سـامانم دنیــا بــرام بـی تـو شـبیـه زنـدونــه بعـــدِ تو چشمـای رقیــه پر خــونــه بابای مظلومـــم (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ بابا منـــم با تــو عـــزم سفـــر دارم بــدونِ تو بابا خــون به جگــــر دارم بــس که جسـارت تو شــام بلا دیدم سیلـــیِ نامـــردا   تــو کــربلا دیــدم به غیـــر ویـرونه که آشیــانم نیست اینجا نمی مونـم دیگــه توانم نیست بابا غــــریبـم من(۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ رقیـــه با حـرفـاش آتیــش به دلها زد شبــونه با غـربت ، دل و به دریــا زد وقتی سر از دستش روی زمـین افتاد پیــشِ ســرِ بابا رقیــه هم جــون داد امان از این ماتم (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ خـــــرابه گریــونه هنــوز ایـن مــاتم شعلــه کشید آهِ اهـلِ حــرم از غــــم رقیـــه شــد یــاسِ کبــود ویـــرونـه عمـــه براش داره لالایــی می خونـه بخواب گل یاســم(۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ سه ساله ، زهـرا هم شبیـه مادر شـد غنـچـــهٔ زیبـایِ حسـیــن ، پرپر شـد یاس کبـــودم وای(۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ ✍شعر:رقیه سعیدی (کیمیا)
▪️نوحه شب سوم محرم 🎙سبک: همه جا کربلا شد شب سوّمِ/هفتمِ سوگ شاه غریب آنکه در قتلگاه گشته شیب الخضیب یا حسین یا حسین در عزای حسین آسمان گریه کرد مادرش با دلی خونفشان گریه کرد یا حسین یا حسین... با لبِ تشنه شد کشته ی راه دین از روی ذوالجناح گشته نقش زمین یا حسین یا حسین... روی او روی نِی نورِ مکتب بُوَد پرچم ‌نهضتش دستِ زینب بُوَد یا حسین یا حسین... هدفِ این قیام قُربِ بر داور است امرِ معروف و هَم نَهیِ از منکَر است یا حسین یا حسین.. ✍امیر عباسی
‍ . هفت شبی شهادت سلام الله علیها مناسب اوایل ماه صفر بند ثابت : رمز حیات کربلا/راه نجات کربلا میگیرم از سفره ی تو /برگ برات کربلا عنایتی به حال عاشقا کن با یه نگاه راه حرم رو وا کن بیا و با اون دستای کوچیکت رقیه جان برا فرج دعا کن رقیه جان برا فرج دعا کن۴ *روضه حضرت رقیه سلام الله علیها* بند اول: بلا آوردن سر تو / تو کوفه و شام بلا شامیا مانعت شدن/ تا نرسی به کربلا چه زجری تو کشیدی از حرمله بسته بودن دستاتو با سلسله یه کاری کن برای جامونده ها آخه خودت جاموندی از قافله بند دوم: کنار سفرت میشینم / برا تو گریه میکنم خار مغیلان میبینم / براتو گریه میکنم چشام مثه ابر بهار میباره مرهمی رو زخمای پات بذاره آتیش میگیرم تا میگه روضه خون: *طفل سه ساله که زدن نداره* *حضرت رقیه و حضرت زینب سلام الله علیهما* برات بمیرم عمه جون/ یه روزه قامت خمید قبل از تو بین اهلبیت/ هیشکی اسارت نکشید برام سپر شدی با حال خسته هم قلب تو هم سر تو شکسته سهم غذاتو هم به من میدادی که میخونی نمازتو نشسته ............................. چیزی سرم نیومده / گریه نکن برای من ببین دیگه نمیسوزه / آبله های پای من بابامو میخوام اگه دلغمینم بگو کجاس عموی نازنینم پهلوم اگر شکسته گریه نکن نمیتونم که اشکاتو ببینم ........................ روضه این شبام شده/ من الذی ایتمنی اگر کبوده تن من/ تو هم کبودتر از منی همراه قافله منو آوردی به جای من تو تازیونه خوردی سر مزار بابا یاد من باش اگه منو تا کربلا نبردی *حضرت رقیه و حضرت ام کلثوم سلام الله علیهما* عمه ی مهربون من / بلا کشیدی این سفر شبیه عمه زینبم / تو هم برام شدی سپر مراقب من و یتیما بودی تن تو هم شده پر از کبودی سر کی بود از روی نیزه افتاد با سنگ اون پیرزن یهودی ............ عمه برام گریه نکن/ به قلب من تاب بده من تشنه و گرسنه ام / یه کم به من آب بده توو مهربونی هیچی کم نذاشتی تو این مسیر خیلی هوامو داشتی هرشبی که آب و غذا میدادن سهمتو واسه من کنار گذاشتی .............. من ذره ذره آب میشم/ دیگه به لب رسیده جون اگر که بابامو دیدی / سلاممو بش برسون نگو بهش از پای پر آبله از دست و پای بسته با سلسله بگو رقیه خیلی خوبه حالش نگو که سیلی خوردم از حرمله *حضرت رقیه و خواهرش نوعروس حضرت قاسم علیهم السلام* خواهر من گریه نکن / آه نکش تو از جگر ایشالا قاسمت میاد/ همراه بابا از سفر تو نوعروسی با لباس پاره!! گریه برا تو خوبیت نداره غصه نخور گوشواره هاتو بردن قاسم میاد بازم برات میاره .......... خوب میدونم خیلی دلت / برای اون تنگ شده بگو که دست و صورتت /چرا با خون رنگ شده ببین شبیه عمه قدکمونم از غصه ها به لب رسیده جونم منو حلال کن که دارم می میرم سلامتو به بابا میرسونم .......... حق داری ای خواهرمن/ اگه بمیری از غمش چی اومده بود به سرش/ یه بار رو نیزه دیدمش شوهر تو مثل عمو رشیده رو نیزه ها عجب قدی کشیده وقتی تو رو با کعب نی میزدن با چشم خون ازون بالا میدیده *حضرت رقیه وحضرت سکینه سلام الله علیهما* از سوز اشک و ناله هام/ آب دل سنگ میشه می میرم اما دل من/ برای تو تنگ میشه تو این مسیر چقد بلا کشیدیم رو نیزه ها سر بابا رو دیدیم با دست بسته روی خار صحرا با پای پر آبله می دویدیم ............ تو بودی گفته به عمو / خشکه لبای خواهرم عمو که رفت آب بیاره/ دیگه نیومد به حرم بگو به من رفته کجا عموجون خالیه جات تو خیمه ها عموجون بگو رقیه دیگه آب نمیخواد از علقمه خودت بیا عموجون .............. خوب میدونم سکینه جون /برا تو سخته اسیری با دستای تو سلسله / منو تو آغوش می گیری صورت تو شبیه من کبوده این یادگار کوچه ی یهوده چه انتقامی از ماها گرفتن آخه مگه گناه ما چی بوده ....... و روضه یکی بیاد به من بگه / داداش بزرگترم کجاس اونکه منو بغل میکرد / علیه اکبرم کجاس لیلا مگه دیگه پسر نداره تا سرمو رو شونه هاش بذاره اگه داداش علی اکبرو دیدین بگید برام یه گوشواره بیاره ............. اگه داداشم میومد / رقیه سیلی نمیخورد کسی منو نمیزد و / رو خار صحرا نمی برد میگن موذن حرم رو کشتن داداش علیه اکبرم رو کشتن رقیه رو غریب گیر آوردن همونا که برادرم رو کشتن ............... لیلا با گریه میخونه / فقطعوه بالسیوف دل مارو میسوزونه/ فقطعوه بالسیوف داغ جوون قاتل لیلا شده میگه علیم اربا اربا شده تنش رو توی یک عبا آوردن که قتلگاهش همه صحرا شده
. دستی که زد بر روی زهرا عمه را زد خلخال ها را بُرد و با حرصش مرا زد سیلی به من میزد ولی بر عمه میخورد هر ضربه ای را که به من زد جابجا زد بابا غرورم بدتر از پایم شکسته آن مرد شامی بارها تهمت به ما زد دارد سیاهی می رود چشمم هنوزم نفرین به آنکه مُشت های بی هوا زد سوغات برد اما مچاله سوی شهرش آن چارقد را که عمو با گریه تا زد بیخود نشد مویم سفید آن چند ساعت نامحرمی صدبار اسمم را صدا زد شیرین زبان بودم ولی لکنت گرفتم وقتی سرت را دشمنت بر نیزه ها زد ....┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
. |⇦•فکرشو بکن دخترت... وتوسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام سید حسین موسوی ●━━━━━━─────── فکرشو بکن دخترت تنها یه گوشه بشینه پیرْهنی که مال تو بود دست این و اون ببینه با گریه می‌گه، پیرهن بابامو بدید  حالا تو ببین، دختر ارباب چی کشید رقیه‌ای که، سر باباشو، تو دست نامردا می‌دید   رقیه جوری گریه کرد که آخرش نَفَس گرفت با گریه از غریبه‌ها سر باباشو پس گرفت فکرشو بکن دردونه‌ت زخمی ببینه سرت رو تو اون حال و روز کی باید آروم کنه دخترت رو؟ حالا تو ببین، دختر ارباب چی کشید سر باباشو، بریده و خونی می‌دید تا گریه می‌کرد، با تازیونه، زجر حرومی می‌رسید شب سیاه و سردی بود توی خرابه نور اومد رقیه رو آتیش زد اون سری که از تنور اومد فکرشو بکن دخترِ ارباب تو خرابه خوابید دختر یهودی هم به موهای رقیه خندید با خنده می‌گفت، تویی که بابا نداری شبا سرتو، رو دامن کی میذاری؟ با طعنه می‌گفت، تو چندسالته؟، چقد موی سفید داری! می‌بینی کار دنیا رو سه سالشه قدش خمید آخه رقیه‌ی حسین کجا و مجلس یزید :صادق نجم و داود رحیمی .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ . زمینه شب سوم فکرشو بکن دخترت، تنها یه گوشه بشینه پیرهنی که مال تو بود، دست این و اون ببینه با گریه میگه، پیرهن بابامو بدید  حالا تو ببین، دختر ارباب چی کشید رقیه ای که، سر باباشو، تو دست نامردا میدید  رقیه جوری گریه کرد، که آخرش نفس گرفت با گریه از غریبه ها، سر باباشو پس گرفت ### فکرشو بکن دردونه‌ت، زخمی ببینه سرت رو تو اون حال و روز کی باید، آروم کنه دخترت رو؟ حالا تو ببین، دختر ارباب چی کشید سر باباشو، بریده و خونی می‌دید تا گریه می‌کرد، با تازیونه، زجر حرومی می‌رسید شب سیاه و سردی بود، توی خرابه نور اومد رقیه رو آتیش زد اون، سری که از تنور اومد ### فکرشو بکن دختره، ارباب تو خرابه خوابید دختر یهودی هم به، موهای رقیه خندید با خنده می گفت، تویی که بابا نداری شبا سرتو، رو دامن کی میذاری با طعنه می‌گفت ، تو چندسالته؟ چقد موی سفید داری؟ می‌بینی کار دنیا رو، سه سالشه قدش خمید آخه رقیه ی حسین ، کجا و مجلس یزید