روضه خوانی شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها توسط حاج منصورارضی
قبل ازاینکه کسی دست یتیمی به سر اینها بکشه،خودم می خوام بکشم،فضه می گه هر چی خانم گفت:گوش کردم،آب گرم کردم،حسنین و زینبین و آروم می شست،دست می لرزه،جوان هیجده ساله دستش داره می لرزه،بچه ها رو که شست، غذا تهیه کرد،غذاشون چی بود،چند قرص نان ؛دو پسرهارو فرستاد مسجد، دخترم فرستاد خانه فامیل کنار خونه خودش،بعد فرمود فضه آب داریم،آره بی بی جان؛فرمود:می خوام خودمو شستشو بدم،این خونها رو پاک کنم،فضه می گه دیدم آب هی می ریخت،کمک می کرد این پیراهن از بدن جدا بشه،پیراهن چسبیده بود به زخم،فضه میگه من جرأت نمی کردم،دست بزنم،هی آب می ریخت از زیر پیراهن،بدن و شستشو می داد،می فرمود،امشب اگر علی خواست بشوره،باید همینطوری که خودم شستم،بشوره،لباس نو براش آوردم،فرمود: من خوب بدنمو شستم،به هر قدرتی است مواظبت کن تو و اسماء،علی این پیراهن رو در نیاره،از زیر پیراهن منو شست و شو بده،فضه می گه بدن مبارکشو شست،پیراهن شو به هر طریقی عوض کرد، فضه می گه:زهرای مرضیه سلام الله علیها،فرمود:من نماز مغرب و می خونم،بعد از نماز رو به قبله دراز می کشم،روپوشی رو صورتم می اندازم،لحظاتی که گذشت،بیا منو صدا کن،اگه جوابتو ندادم،زود برو مسجد علی رو بگو بیا،فضه می گه دیدم آروم دراز کشید،رو به قبله بعد از نماز،لحظاتی گذشت دلم پریشون بود،اومدم صداش زدم،یا بنت خیرخلق الله، یا بنت رسول الله،یا فاطمه،یا اُم الحسن و الحسین،دیدم جواب نمی ده،روپوشو از صورتش برداشتم،وای،وای
شعر…..
فضه می گه دویدم در مسجد،صدا می زدم،علی پاشو بیا فاطمه ات از دنیا رفت
سلمان می گه من نشسته بودم کنار آقا،آقا وقتی صدای فضه رو شنید،بلند شد که بیاد به سمت در یه وقت دیدم از پشت رو زمین اُفتاد،آی…لحظاتی گذشت،حالش به جا اومد،هی می گفت:بمن العذا،کیه دیگه به من تسلی بده.
تب غم ناله اش در جوش می رفت
همان خیبر شکن از هوش می رفت
به هوش آمد سوی خانه روان شد
به سوی نعش مظلومه دوان شد
رسید و دید یارش بر زمین است
همه دار و ندارش بر زمین است
نشست و خیمه زد بر جسم بانو
سر بانو نهاده روی زانو
فرمود:من علیم،کلمینی یا فاطمه ،تا ابر ولایت شد،زهرایی که جان داده بود،دوباره رجعت کرد،صدای علی دوباره زنده اش کرد،
تلطف کرد با آن باغ چیده
تکلم کرد با یار شهیده
که ای خورشید بی همتا
علیم لب از لب باز کن زهرا
سخن های علی اعجاز می کرد
که زهرا چشم بر او باز می کرد
به آنچه بین عشاق است مرسوم
نگاهی کرد مظلومه به مظلوم
فرمود: از پدرم شنیدم،همه جوره کمک مظلوم کنید،دستمو بلند کن می خوام اشکاتو پاک کنم.
**
#شب_شهادت
حاج منصورارضی
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5906699055664202120.mp3
2.83M
خادم اهل بیت 🌺:
روضه
#شب_شهادت
حاج مهدی سلحشور
@majmaozakerine
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_صادق #مرثیه_امام_صادق
#شب_شهادت #روضه
😭 در فضای روضه خوانده شود ...
دیدم همه ی شهر غمت فهمیدند
بر بی کسیت به کوچه ها خندیدند
یک شهرتوراچون تک و تنها دیدند
بر قامت خم گشته ی تو خندیدند
خوردی به زمین و روی تو خاکی شد
تنها شدنت را همگان فهمیدند
درکوچه تن وپیکرتو درهم بود
شلاق ولگدبودتنت بوسیدند
وقتی به سراشیبی آن خانه رسید
از ترس زن وبچه ی او لرزیدند
ای وای توراهمچواسیری بردند
اماسر ت از قفا دگر نبریدند
عمامه ، عبا ، پیروهنت خاکی بود
گویا که تورابه کوچه ها دزدیدند
دیگررمقی درتن وجان تونمانده
شلاق روی پیکر تو تازیدند
تامجلس ملعون. تن توخوردکتک ها
باضربه ی شلاق تنت پاشیدند
ای وای که درنیمه ی شب جمع شدند
گویاکه به دورت همگی رقصیدند
🔸شاعر:
#آرمین غلامی(مجنون)
@majmaozakerine
1_1288755945.mp3
1.67M
#روضه حضرت زهرا
#شب_شهادت
حضرت زینب سلام الله
حاج منصور ارضی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#روضه
#شب_شهادت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
ســـراپا دردم و، جــان کنـدن دائـم شـده کارم
نهادم چشــــم بر در، تا اجـل آیــد به دیـــدارم
به وقــت راه رفتـــن آنچــــنان لرزد قــدمهایم
که دستــی بر سـرِ زانوسـت، دستی به دیوارم
برو ای عُـمر از دستم که من با مـرگ، مأنوسـم
بیا ای مـــرگ، یاری کن که من از عُمــر، بیزارم
طرفــدار علـی بـودم که بــین آن هـــمه دشمن
نشـــد جــز شعـله آتـش در آنجا کس طرفدارم
گهی در خانه، گــه بیــن در و دیوار، گه کوچـه
خـــدا داند چه آمـد بر ســرم! کشــتند صدبارم
گرفتم دامن مولای خـــود در چــنگ و میگفتم
بزن قنفـذ که من دسـت از امامـم برنمــی دارم
دلم برشوهرم می سوخت چون قنفذمرامی زد
نگاه غـــــربـت او بیشــــــتر می داد آزارم
نگفتـم راز خـــود با هیچـکس، امـا خـــدا داند
نمی آید به هـم از درد، یک شب چشــم بیدارم
#جواب_حضرت_علی_علیه_السلام
منـــم تنهــای تنــــها و تویـی تنـــهاترین یـارم
مـــرو مگـــذار تنــهایـم کـه من تـنها تو را دارم
تو هـم جــان علی هـم حافظ جــان علی بودی
چگـــونه پیکـــرت را در درون خــاک بگـــذارم
منم مشکل گشــای خلقت و دســت خـدا زهـرا!
ببین بی توچه مشکل هاکه افتاده است درکارم
هـــمه غــم هـای عـالم بیـن ما تقســیم شد آری
کـه تو از درد می نالی و مـن از غصّـــه بیدارم
دو چشـم بســته و قدِّ خـم و ضـعف تنت گوید
که امشب می روی ازدسـتم ای مظلومه بیمارم
بزن چـادر کـــنار از رخ که هنـگام جـــدایی شد
مپوشـان روی خـود را از من ای شمع شب تارم
بنالـــید ای تمـام چـــاه ها ای نخـل ها بـر من
که زهــرای مــرا کشتـند پیش چشـم خـونبـارم
دو دسـت بســته از خــانه مرا بردند در مـسجد
عـــدو نگـذاشــت یارم را ز روی خـــاک بردارم
بگو بغـض گلو را پیــش چشــمم بشـکـند زینب
سکوت سیـنه سـوزش داده بیش از گـریه آزارم
حاج غلامرضا سازگار
- ناشناس.mp3
761.7K
🏴 #فاطمیه۱۴۰۱
#نوحه_سنتی
#شب_شهادت
#حضرت_فاطمه سلام الله علیها
#سبک_آقای_مظلومان_عزا_گرفته
#رضا_تاجیک
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
شده شب شهادت فاطمه
امان ز سوز غربت فاطمه
ز هجران زهرا / علی افتد از پا
خانه ی بی کوثر قرآن
شود شبیه بیت الاحزان
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
مُحرّم حسین ز امشب بُوَد
شروع غصّه های زینب بُوَد
قیامت به پا شد / نزول بلا شد
زینب شده بدون مادر
چشمش شده مات برادر
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
به گوش حیدر این خبر رساندند
عجب بلایی بر دلش نشاندند
شده قد شكسته / پريشان و خسته
درکوچه چند باری زمین خورد
یک عده گفتند مرتضی مرد
.
─┅══༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅══┅─
#روضه
#شب_شهادت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
ســـراپا دردم و، جــان کنـدن دائـم شـده کارم
نهادم چشــــم بر در، تا اجـل آیــد به دیـــدارم
به وقــت راه رفتـــن آنچــــنان لرزد قــدمهایم
که دستــی بر سـرِ زانوسـت، دستی به دیوارم
برو ای عُـمر از دستم که من با مـرگ، مأنوسـم
بیا ای مـــرگ، یاری کن که من از عُمــر، بیزارم
طرفــدار علـی بـودم که بــین آن هـــمه دشمن
نشـــد جــز شعـله آتـش در آنجا کس طرفدارم
گهی در خانه، گــه بیــن در و دیوار، گه کوچـه
خـــدا داند چه آمـد بر ســرم! کشــتند صدبارم
گرفتم دامن مولای خـــود در چــنگ و میگفتم
بزن قنفـذ که من دسـت از امامـم برنمــی دارم
دلم برشوهرم می سوخت چون قنفذمرامی زد
نگاه غـــــربـت او بیشــــــتر می داد آزارم
نگفتـم راز خـــود با هیچـکس، امـا خـــدا داند
نمی آید به هـم از درد، یک شب چشــم بیدارم
#جواب_حضرت_علی_علیه_السلام
منـــم تنهــای تنــــها و تویـی تنـــهاترین یـارم
مـــرو مگـــذار تنــهایـم کـه من تـنها تو را دارم
تو هـم جــان علی هـم حافظ جــان علی بودی
چگـــونه پیکـــرت را در درون خــاک بگـــذارم
منم مشکل گشــای خلقت و دســت خـدا زهـرا!
ببین بی توچه مشکل هاکه افتاده است درکارم
هـــمه غــم هـای عـالم بیـن ما تقســیم شد آری
کـه تو از درد می نالی و مـن از غصّـــه بیدارم
دو چشـم بســته و قدِّ خـم و ضـعف تنت گوید
که امشب می روی ازدسـتم ای مظلومه بیمارم
بزن چـادر کـــنار از رخ که هنـگام جـــدایی شد
مپوشـان روی خـود را از من ای شمع شب تارم
بنالـــید ای تمـام چـــاه ها ای نخـل ها بـر من
که زهــرای مــرا کشتـند پیش چشـم خـونبـارم
دو دسـت بســته از خــانه مرا بردند در مـسجد
عـــدو نگـذاشــت یارم را ز روی خـــاک بردارم
بگو بغـض گلو را پیــش چشــمم بشـکـند زینب
سکوت سیـنه سـوزش داده بیش از گـریه آزارم
حاج غلامرضا سازگار
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا