eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.7هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6039790467145532923.mp3
3.86M
🌷🌷🌷 ✅بنداول الا ای برادر الا نور عینم سالار دل من داداش جون حسینم 🌷 بیا و حذر کن نرو سمت میدون شده قلب زارم پریشون و دلخون 🌷 بمیرم برای دل مضطر تو بمیره برای غمات خواهرتو 🌷 حالا من به یاد وصیت مادر بزار تا ببوسم زیرحنجرتو 🌷 واویلا واویلا واویلا واویلا ____ ✅بنددوم من از روی اون تل همه چیز و دیدم فقط آه باطل برات می کشیدم 🌷 ببین که برادر چه قلبم شکسته تا دیدم عدو رو روسینه ت نشسته 🌷 می دیدم چه جوری موهاتو کشیدن دیدم که تنت رو چه گرگا دریدن دیدم که حرومی تو رو برمی گردوند با لبهای تشنه تو رو سربریدن 🌷 واویلا واویلا واویلا واویلا ____ ✅بند دوم تنم شد پر از خون پر از نیزه وتیر پر از خنجر و نی پر از تیغ وشمشیر 🌷 الهی که زینب ازون بالای تل نگاهش نیفته تو این کنج مقتل 🌷 الهی نبینه دل مضطرم رو نبینه که دارن می بُرّن سرم رو الهی که زینب نیادتوی گودال نبینه رگای زیر حنجرم رو 🌷 واویلا واویلا واویلا واویلا ____ ✅بندسوم من از روی اون تل همه چیز و دیدم فقط آه باطل برات می کشیدم 🌷 ببین که برادر چه قلبم شکسته تا دیدم عدو رو روسینه ت نشسته 🌷 می دیدم چه جوری موهاتو کشیدن دیدم که تنت رو چه گرگا دریدن دیدم که حرومی تو رو برمی گردوند با لبهای تشنه تو رو سربریدن 🌷 واویلا واویلا واویلا واویلا 💠💠💠3⃣1⃣0⃣💠💠💠 ___
آن که عمری داغ زهرا شعله زد بر پیکرش ریخت از روز ازل باران ماتم بر سرش نخل امید رضا بود و به باغ احمدی دست ظلمی زد شراره بر همه برگ و برش از غریبی بی کس و تنها به خود پیچید و باز شد غبار حجرهٔ در بسته او بسترش او چو شمعی آب می گردید از کینه ولی هلهله می کرد از شادی در آن جا همسرش همسر او گر برون حجره می خندد ولی در درون حجره می گرید به حال مادرش بشکند دست تو گلچین این گل زهرا بود با چه جرأت دست افکندی و کردی پرپرش این جگر از داغ یک سیلی تمام عمر سوخت آخر ای زهر جفا کردی چرا سوزان ترش در دو عالم سربلند است و سر افرازی کند هر که می گردد «وفائی» از وفا خاک درش سیدهاشم وفایی
عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند مادری بود و جوان مرگ شد و آخر کار همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند همچو بسمل شده ای دور خودش می پیچید به پریشان شدن بال و پرش خندیدند درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف دست میبرد به سوی کمرش،خندیدند آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین همگی جمع شدند دور سرش خندیدند یک نفر نیست که از خاک سرش بردارد بر نفسهای بدون اثرش خندیدند زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند دست پا می زند و نیست کنارش پدری تا ببیند به عزای پسرش خندیدند کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود لشگری دور تن مختصرش خندیدند هر چه می گفت حسین یاولدی یاولدی.. عده ای بی سر و پا دور و برش خندیدند قاسم نعمتی
دشمنانت یک طرف، آن آشنا از یک طرف بی وفایی یک طرف، زهر جفا از یک طرف کل عالم خون بگرید در عزای تو کم است ارضیان از یک طرف، اهل سما از یک طرف إرباً إرباً شد دلت از فتنه و نامردی اش زهر کاری یک طرف، رقاصه ها از یک طرف تشنه ای و طالبِ آبی و این ها یک طرف بر زمین می ریزد آب، آن بی حیا از یک طرف می کشد جسم تو را تا بام خانه، پیکرت می خورد بر کنج پله، بی هوا از یک طرف خاطرات کوچه و گودال پیرت کرده اند داغ مادر یک طرف، کرب و بلا از یک طرف تشنگی تاب و توانش را ربود و ناگهان بر زمین افتاد از زین شاه ما از یک طرف پیر مردان آمدند و بهر قربت می زدند با لگد از یک طرف، چوب عصا از یک طرف کربلا بال کبوتر نیست، جانم را گرفت باد داغ از یک طرف، زلف رها از یک طرف روزی ماه محرم از شما خواهم گرفت رزق اشک از یک طرف، سوز و نوا از یک طرف از سوی قم یا خراسان یا که از عبدالعظیم راهی ام کن اربعین کرب و بلا از یک طرف محمد جواد شیرازی
از من گرفته همسر من خورد و خواب را زهر جفا زجان ودلم برده تاب را وای از عناد دختر مأمون که از جفا مسموم کرد زاده خیر المئاب را تنها نه جان من که از این شعله سوختند جان رسول و فاطمه بوتراب را ای آنکه التهاب عطش را شنیده ای بنگر به عضو عضو من این التهاب را افکنده است شعله به جان من و هنوز ازمن کند دریغ یکی جرعه آب را من میکنم به العطش از او سؤال آب او می دهد به هلهله بر من جواب را یارب تو آگه یکه برای بقای دین بر جان خریدم این ستم بی حساب را جان می دهم به غربت و عطشان که خون من تضمین کند تداوم اسلام ناب را باشد زفیض دوستی ما اگر به حشر آسان کند خدا به مؤید حساب را سیدرضا موید
  غربت هیچ کسی مثل تو مولا نشود گره بی کسی تو به خدا وا نشود   نیست یک خواهر غمدیده پرستار شما هیچ کس همقدم زینب کبری نشود   به لب تشنه ی تو آب گوارا نرسید مقتلت گر چه به جانسوزی صحرا نشود   پسر ضامن آهو، تو جوانمرگ شدی مثل تو هیچ کسی وارث زهرا نشود   جگر سوخته از زهر تو را طعنه زدند  جگر سوخته با خنده مداوا نشود   قدرت زهر چه بوده که ز پایت انداخت گفت با خنده دگر ابن رضا پا نشود    جان فدای پسرت حضرت هادی که سه روز دید تشییع تن خسته مهیا نشود جواد حیدری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تشنه ام تشنه ولی آب گوارایم نیست بین این قوم کسی تشنه ی آقایم نیست هیچ کس نیست که سرگرم تماشایم نیست نفسم مانده و جانی به سر و پایم نیست من که شرمنده ام ای تشنه به اندازه ی شهر چشم بر راه توام بر سرِ دروازه یِ شهر یک نفر بودم و یک شهر مرا زخم زدند یک تن امّا همه از رسم و وفا زخم زدند بی کس ام دیده ولی در همه جا زخم زدند سنگ آورده و از بام و هوا زخم زدند زخم بر من زده و کرده تماشا کوفه امتحان کرده نوک نیزه ی خود را کوفه تیری آماده شد و با بدنم تمرین کرد تیغه ای ساخته شد، روی تنم تمرین کرد پنجه ای سرزده با پیرهنم تمرین کرد سنگ انداز ببین با دهنم تمرین کرد خواستم تا بپرم از بدنم بال افتاد کارم آخر به تهِ گودی گودال افتاد آنکه دیروز نظر بر نظرم می انداخت دیدی امروز چه خون بر جگرم می انداخت چوب آتش زده از دور و برم می انداخت شاخه ی شعله ور و نخل سرم می انداخت دست من بند زده ، موی مرا می سوزاند دستگرمی سرِ گیسوی مرا می سوزاند وای اگر یک نفر اینجا تک و تنها گردد آنقدر داغ ببیند که قدش تا گردد بعد، از دشنه و سر نیزه مهیّا گردد آنقدر زخم زنندش که معمّا گردد به سرم آمده و باز همان خواهد شد رسم این است و سرم سهم سنان خواهد شد رسم این است که اوّل پر او می ریزند بعد از او دور و بر پیکر او می ریزند بعد با خنجر خود بر سر او می ریزند بعد از آن هم به سر خواهر او می ریزند آخرش هم همه بر روی تنش می کوبند نعل تازه زده و بر بدنش می کوبند شاعر: حسن لطفی شعر: ترکیب بند ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️