بسم الله الرحمن الرحیم
#فاطمیه ، شهادت
زود ما را میخرند اهل کرم زهرا که هست
میرسد از دست خوبان دَمبهَدم زهرا که هست
این و آن گفتند روی ما حسابی باز کن
گفتم آنان را: چه غم از بیش و کم زهرا که هست
راهِ ما را فاطمه ترسیم کرده، بعد از این
برنمیگردیم حتی یک قدم زهرا که هست
عاقبت دنیا به زیر بیرق ما میرود
تاکه میسازیم نقش هر علم زهرا که هست
آنکه دارد بیم، همخون من و تو نیست نیست
شیعه پیروز است، بر شامِ ستم زهرا که هست
مستحق یک زیارت نیستیم اصلاً، ولی
نه، نمیگردیم دلتنگِ حرم زهرا که هست
سفرهی ما نیست خالی، مادریش را ببین
میرسد پشت هم از آلِ کرم زهرا که هست
یک مدینه دشمنِ نام علی بود و علی..
..روز و شب میگفت ای دنیای غم زهرا که هست
بعد زهرا مادرِ این خانه دیگر زینب است
دشمنش فریاد میزد پشت هم زهرا که هست
بعد از این جانی ندارد مرتضی زهرا که نیست
رفت و ای دنیا ندانستی تو هم زهرا که هست
(حسن لطفی ۴۰۳/۰۸/۲۶)
9.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#⃣#فاطمیه
#⃣#حاج علی انسانی
#⃣#روضه.
من عاشق و دل داده عباس وحسینم
من در بدر وادی بین الحرمینم
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
مادر بیمار است
تا سحربیداراست
میرود را ه ولی
کمکش دیوار است
اتش کینه به پرهای
کبوتر نزنید
نمک اینقدر به زخم
دل حیدر نزنید
مادرم رفتنی است
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
😭مادرحسنین...رفت😭
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
❇️ابرگروه مجمع الذاکرین اهل بیت ( علیه السلام) همراه باآموزش مداحی
اولین وفعال ترین گروه درایتا😍
📌هرگونه درخواستی :مطالب مذهبی.حدیث اشعار.روضه.نوحه و مولودی دارید بدون معطلی با همکاری خادمین فعال 👌👌👌
اگه میخوای برای مجالس #فاطمیه دستت پر باشه بیااینجا😊
حضورتان سبز 🙏🍃
https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628
کپی بنر ❌❌
🎼گزارش صوتی
هیئت فدائیان حضرت زهرا سلام الله
مداحان :
#کربلایی_حسین_طاهری
کربلایی حسن رضاقلی
کربلایی علیرضا حیدری
کربلایی امیر کرامتی
کربلایی منان عرب
سهشنبه ۸ آبان ۱۴۰۳
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
امیرالمومنین سلام الله علیها درجنگ خیبر بعداز فتح قلعه خیبر
قبلش هم هستا پیغمبر چی فرمودن به یهودیها میخوام بگم مشکل امروزه دنیای ماهنوز ریشه درخیبر داره
اینا با اسم علی ولی الله مشکل دارن،بعد از فتح قلعه خیبر
باغ فدک در قلعه خیبر و در جنگ خیبر فتح شد ،همون جا بر پیغمبر آیه نازل شد
وَءَاتِ ذَا ٱلۡقُرۡبَىٰ حَقَّهُۥ
این حق به فاطمه بده ،پیغمبر آمد به همه فرمود آیه نازل شده فدک به فاطمه بدم، مزد زحمات مادرت خدیجه ست زهرا جان. فدک عنایت کردن
به امیرالمومنین فرمود ؛علی جان سنداین باغ با یه شاهد ام ایمن ،به نام فاطمه بزن
چرا به نام فاطمه بزنه ؟چون میدونه بعد از پیغمبر شاید این ملک و این باغ بزرگ خیلی ها حق وناحق کنن
به حضرت زهرا فرمود ؛فاطمه جانم تمام اموال درامد این باغ میدونم تواین کارمیکنی اما صرف همه فقرا کن چند هزار دینار درآمد داشتند همه خرج همین فقرامهاجروانصار میکرد خودش چی؟امیرالمومنین وارد خونه شد
فاطمه جان چی داریم تو خونه ؟ دید خانوم سر پایین انداخت علی جان هیچی واسه خوردن نداریم فرمود چرا به من نگفتی یه چیزی توخونه بزارم فرمود ؛پدرم به من یاد داده ،هیچ وقت از تو چیزی نخوام شاید نداشته باشی خجالت منوبکشی..اآی خجالت علی چقدر برای فاطمه مهمه
این خانواده که همه مخارج این باغ فدک خرج فقرا میکرد [ و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا]
سه شب تمام خورد وخوراک شون دادن یه شب به مسکین یه شب به یتیم یه شب به اسیر این خانواده تو خونشون چیزی نگه نمیداشتن
چیه این فدک مگه حضرت زهرا دنبال حق دنیایی بود ؟نه؟من همه حرف میزنم تا برسم به روضه
بعد از غصب خلافت امیرالمؤمنین دومی نانجیب گفت تمام اموال علی وفاطمه باید مصادره کنیم.اگر این اموال دست اینا باشه باشه مخصوصا فدک با پول که به فقرا به مردم میدن کی سراغ منو تو میاد خودشون میدونن چه حروم خورایی هستن
فدک بگیر وکیل حضرت زهراس بیرون کردن
خانم این نانجیبا گفت مگه نمیدونی فدک ارثی که از پدرم به من رسیده ؟.یکبار دوبار چند بار بی بی رفتن برید خطبه فدکیه بخونید.فرمود ما خودمون شنیدیم که پیغمبر گفتن ما برای کسی ارث نمیزاربم خانوم فرمود چطور حدیثی نه من شنیدیم نه علی شنیده نه حسنین شنیدن؟
گفتن اگه میخوای حرفاتو باور کنیم برو شاهد بیار فاطمه
به صديقه طاهره گفت برو شاهد بیار .خانوم رفت با مظلومیت کامل امیرالمومنین و حسنین و ام سلمه ام ایمن همه آورد
اولی سوال کردار ام ایمن بگو ببینم توشاهد بودی؟ گفت اول یه سوال ازت بکنم آیا شنیدی از پیغمبر که من از اهالی بهشت هستم ؟نانجیب گفت آره شنیدم من شهادت میدم فاطمه صدیقه طاهره هست امیرالمومنین شهادت داد بر حرف بی بی حسنین شهادت دادند .
دومی اومدگفت که علی که شوهرش حسنین اولادشه اینام هرحقی بخوان برای بنی هاشم میخوان همه دروغ میگن
بی بی فرمود مگه نشنیدی
[إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا]
ما ازهمه رجس ها پلیدی ها دوریم مگه نشنیدی [ علی مع الحق والحق مع العلی]
همه رو بیرون کرد این یه نفر نانجیب ترین این سه تا بود ،چهل شبانه روز میگذشت صبح ها نیمه شبا با بی بی رو میرفتن بر یک چهارپایی سوار میکرد بی بی دلیل داره اگه تاریخ بخونی معلوم.نيست بعد ماجرای در ودیواریا نه اما با این حال نمیتونه راه بره دونه دونه حونه میزنه
مگه نبودین نشنیدی من از حق خودم برای شما خرج کردم میگفتن فاطمه به علی برو خونه صبح میام مسجد امیرالمومنین میگه مثل جنین که زانو هاشو بغل بگیره از صبح مینشست در نگاه میکرد اما یه کدوم از این نامردا نمیومدن دوباره فردا فردا
یه شب امیرالمومنین فرمود امروز شنیدم اولی نانجیب تنهاس ببین چقدر مولا مظلوم شده تا دومی نیست فاطمه برو مسجد شاید حقتو داد .بی بی رفت مسجد تا میخواست بره امام حسن گفت مادر منم میام .امیرالمومنین گفت : اتفاقا بهتر فاطمه جان تنها نرو میری حسنم ببر.چه رفتنی شد رفتن سمت مسجد فاطمه فرمود،؛
مگه تو نمیگی جانشین پیغمبری من دختر پیغمبر نیستم؟اومدم حقتو بگیرم آنقدر اولی احمق بود گفت راست میگه سند باغ فدک تحویل بیبی داد مهرم زد. امام حسن گفت آخ امروز میرم به بابام میگم یه بار من اومدم همه چیز درست شد
#قسمت_اول
ادامه ⬇️
(دست در دست حسن بود که بیرون آمد
مِهر با ماه از اشراقِ مدینه سر زد) ۲
سوی مسجد به شکوه و عظمت گشت روان
گوئیا حیدر کَرّار رَوَد در میدان
نه به کف دِشنه و نه خنجر و تیغ و علمی
قصد کردهست کند فتح فدک را به دمی
گام مردانهی او لرزه به عالم انداخت
گرد و خاک ره او خیبر دیگر میساخت
کوچهها گرمِ تماشای خداوند جلال
عرش در زیر قدمهاش رسیده به کمال
خطبه آغاز شد و با سخنش شد محشر
ذوالفقار آخته انگار علی در خیبر
محضر هیبت او کوه اُحُد زانو زد
آسمان سجده به خاک قدمِ بانو زد
بانگ زد دست از این خواب گران بردارید
هرچه دارید همه از من و حیدر دارید
سر این سفره اگر روزیِ خود را بستید
همگی ریزهخورِ حیدر و زهرا هستید
گردش چرخ و فلک نیز به دستان علیست
در رگ و ریشهی زهرا به خدا جان علیست
اگر از بند به بند تن من جان برود
نگذارم که علی بیکس و تنها بشود
به رُخِ سرخ و پریشانی این گیسویم
تا زمانی که نفس هست علی میگویم
حرمت نان و نمک حق علی بود علی
غرض از باغ فدک حق علی بود علی
آنچنان تیغ کلامش نفس از دشمن برد
عاقبت پرچم حیدر به سر مسجد خورد
تا شنیدند حقیقت به رَهَش افتادند
با خجالت فدک فاطمه را پس دادند
حسنش بود که تکبیر مکرر میگفت
و اِن یَکاد از نفسِ حضرت مادر میگفت
آفرین بر تو و بر خطبهی تو مادر من
همه دیدند چطور آمده قرآن به سخن
دست در دست حسن بود که بیرون آمد
بعد چندی همه دیدند که لبخندی زد
گرچه زن بود، ولی نیست چو او مرد غیور
کوچهها از قدمش پر شد از احساس غرور
ناگهان سایهی یک پَست به دیوار افتاد
امام زمان دعوت کن میخوای برای مادرش گریه کنی از اینجا به بعد کار سخت میشه
امام حسن همیشه میگفت من مقصر بودم در عرب رسمه همه زنا روبندمیزدن کسی روشو نو نمیبینه نمیشناسه
اگه مادرمو شناخت من کنارش بودم گفت اگه حسن اینه پس فاطمه داره رد میشه اومد گفت فاطمه از کجا میای گفت ازمسجد میام چه کردی گفت قباله پست گرفتم نانجیب دید همه برنامه ها ش بهم ریخت گفت قباله پس بده بی بی امتنان کرد قباله زیر چادر گرفت گفت، جلوی پسرت یه کاری میکنم هرچی انتقام دارم از علی همین جا میگیرم قباله پس میدی یانه؟ مادر قباله برگردون😭 دست این نانجیب بالا رفت آنچنان به صورت مادرمون زد امام حسن میگه هر دو گوشواره
همزمان شکست بعنی یدونه از این نانجیب خورد یدونه از دیوار😭😭
حالا فهمیدی چه جوری باید گریه کنی آفرین برای مادر بلند بلند گریه کنید وای مادرم😭
ناگهان سایهی یک پَست به دیوار افتاد
بند بندِ فلک از دست ستم شد فریاد
تیره شد کوچه و در شهر سکوتی پیچید
دست شب، رنگ سیاهی به رُخ دَهر کشید
کوچهای تنگ و دلی سنگ خدا رحم کند
حضرت حوریه و جنگ، خدا رحم کند
*حوریه به کی میگن انسیه الحورا
یعنی اگه برگ گل روصورت بشینه جا میندازه برای همین تا آخر رو میگرفت میگفت علی نفهمه*
میوزید از دل کوچه خبری سرخ و کبود
دیدهای تَنگ حرامی به فدک دوخته بود
دور و بَر را نظری کرد نباشد خبری
یا مبادا که از این رَه گذرد رهگذری
هر چه مادر به عقب رفت عَدو پیش آمد
عاقبت تکیه به ناچار به دیواری زد
ناگهان سایهی دستی روی خورشید افتاد
پسرش سینه سپر کرد مقابل اِستاد
جگر شیر حسن داشت ولیکن اَفسُرد
دستی از روی سرش رد شد و بر مادر خورد
*کارش اینجا تموم شد نه من عربی میگم خیلی نفهمن
مادرمون خورد رو زمین
[فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ ]دیگه مادر نمیتونست بلند کنه تا اینجا دست حسن تو دست مادر بود از اینجا امام حسن دید مادر بلند شده ،کوچه داره اشتباهی میره مادر برگردون 😭
سریع بلند شد گرد وخاک تکون گفت حسن جان چیزی نشده؛ امام حسن داره گریه میکنه چی میگی چی نشده ؟دستش جاش روصورتت مونده مادر .مقنعه ت خونی شده مادر گوشواره هات رو زمینه مادر ،گفت حسن جان یه خواهش دارم ای کاش این خواهش نمیکردمادر اگه میتونی تا عمر دارم [خیلی طول نمیکشه از امروز به بعد] تا من زنده ام از امروز به بابات چیزی نگو گفت چشم مادر
اما نیمه شبا از خواب بلند میشد میگفت مادرمو نزن😭
ادامه⬇️
#قسمت_دوم
اینجا یه خواهش کردگفت به بابات چیزی نگی خیلی خواهش سختی بود اینجاحسن و کشت و اونجا زینیب کشت گفت زینبم من نیستم لحظهاي که وداع میکنه عوض من زیر گلوی حسینم و ببوس ابی عبدالله وداع کرد داره میره سمت میدون به صدایی میداد مهلا مهلا یابن الزهرا برگشت نگاه کرد دید خبری نیست همون لحظه رفت سمت خیمه دیدزینب رو زمین افتاد وایستاد بالاسرش تا بهوش بیاد قطره ها ی اشک حسین رو صورت خواهر چکید
یه بار قطره های اشک علی فاطمه زنده کردیه بار قطره ها اشک حسین زینب زنده کردبهوش اومد چیشده خواهرام تازه دارم میرم سمت میدان چرا داد میزنی چرا صدام زدی داداش نمیخوام اذیتت کنم من همه دارمو تو سینم داشتم اما یاد وصیت مادر افتادم به من گفت لحظه آخر یه پیراهن پاره پاره بدم اینو تن کن برو میدون بعدم زیر گلوتو جای مادر ببوسم. چشم پیراهن پوشید زیر گلوم بوسید روانه میدان شده نه حسین میدونه چه خبره نه زینب میدونه چه خبره تا رفت بالای تل زینبه دید یه عده گرگ افتادن به جون همون پیرهن پاره پاره تازه فهمید چرا میگه پبراهن پاره تنش کن نفهمیده میگه چرا زیر گلو ببوس
الشمر جالس علی صدر الحسین😭😭😭😭
✍خادمه اهل بیت
🥀🥀🥀🥀🥀
اگه دلشون شکست و این روضه خوندین برای فرج امام زمان دعا کنید🤲
#التماس_دعای_فرج
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
کانال متن روضه مجمع الذاکرین 1403080803.mp3
زمان:
حجم:
21.29M
🏴#شهادت_حضرت_فاطمه_س
🏴#مناجات
🎤مداح :کربلایی حسین طاهری
✍شاعر:علی اکبر لطیفیان
سال ۱۴۰۳
@majmazakerinee
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین