eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.4هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
. مداح: حسین هوشیار •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• "یا اَبَاالقاسِم یا رَسوُلَ اللّه، یا مُحَمَّد بن عَبدِالله، یا اِمامَ الرَّحمَه، یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِه، یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا، یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه" اي ملائک سوي يثرب همه پرواز کنيد شمع سان، ناله و سوزِ جگر آغاز کنيد همه با هم به سَما دستِ دعا باز کنيد خون فشانيد ز چشم و به خدا راز کنيد مُهرِ غم، نقش به بال و پرتان مي گردد مرگ دورِ سَرِ پيغمبرتان مي گردد پيک غم از حرمِ خواجه ي اَسرا آيد خبر از فاجعه ي محشر کبري آيد کاورانِ اَجل از جانبِ صحرا آيد نگذاريد دَرِ خانه ي زهرا آيد قاصد مرگ کجا، کعبه ي مقصود کجا مَلَکُ الموت کجا، خانه ی معبود کجا * مثل پروانه ای حضرت زهرا داره دورِ بابا میگرده، اشک میریزه، دستمالِ نمناکی روی پیشانی گذاشته، تبِ بدن رسول اکرم، تن فاطمه رو میلرزونه، ناگهان بی بی صدای در شنید، آمد پشت در حضرتِ فاطمه، در رو باز کرد، یه نفر دَمِ در ایستاده با ادب، اجازۀ ورود میخواد، شما کی هستید؟ گفته باشه: من سائلِ دَرِ این خانه هستم، گفت: برو ای سائل، برو حالِ پدرم خوب نیست، برو یه وقت دیگه ای بیا...* اَجل اِستاده هراسان به دَرِ بيت رسول پشت در لحظه به لحظه طلبد اذن دُخول لرزد از زمزمه ي او دلِ زهراي بتول فاطمه نزد پدر آمده محزون و ملول *اومد پیش بابا، کی بود در میزد؟ پدر جان! گفت: من سائلم، میخوام شمارو ببینم، دوبار، سه بار تا حالا اومده، پیغمبر فرمود: فاطمه جان! نشناختیش؟...* که اي پدر پيک عجيبي است تو را مي خواند کيست کز هر نَفَنش قلب مرا لرزاند گفت در پاسخِ زهرا پدر، اي پاک سرشت دست تقدير براي تو غمي تازه سرشت پدرت مي رود امروز به گلزار بهشت آسمان کوهِ بلا را به سر دوش تو هِشت فَلَک امروز پُر از ناله ي جبرائيل است اين غريبي که بُوَد پشت در، عزرائيل است * دخترم! این برادرم مَلَكُ الموتِ، از هر در خونه ای بخواد وارد بشه اجازه نمیگیره، اما چون تو جلوی در ایستادی، تا تو اجازه ندی وارد نمیشه... یا رسوالله! نذاشتن آب کفنت خُشک بشه، کاش فقط اجازه نمیگرفتن، اومدن هیزم آوُردن، کاش فقط هیزم می آوُردن، آتیش زدن، با لگد در رو شکستن... یارسول الله! بعد از رحلت شما...* کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد رفتی و خنده به کاشانۀ تو گشت حرام رخت مشکیِ یتیمی به تنِ زهرا شد عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت حکم بر خانه نشینی علی امضا شد بعدِ تو حُرمت کاشانۀ تو حفظ نشد پای اولاد حرامی به حریمت وا شد دخترت پشت در و آتش و دود و مسمار خوب فرمان موَدت به خدا اجرا شد *مگه آیۀ قرآن نیست که خداوند فرمود: ای پیغمبر! به این مردم بگو:"لا اَسئَلُکُم عَلَیه اَجرًا، اِلا مَوَدَةَ فى القُربیٰ" بیست و سه سال زحمت چه زحمت ها کشید، دندونش رو شکستن، محاصره اش کردن، تحریمش کردن، شکمبه شتر روی سرش خالی کردن، زدنش، تبعیدش کردن، دلش رو شکستن، اما پیغمبرِ مهربانیِ، اهل گذشته، اهل ندید گرفتنِ، اما فرمود به امر خدا: هیچ مزدی از شما نمیخوام، فقط به من قول بدید با بچه هام مهربون باشید، با دخترم مهربون باشید، دلشون رو نشکنید... یا رسول الله!....* خبرِ پر زدن فاطمه، حیدر را کشت چند باری به زمین خورد علی تا پا شد روضه ها هست، بمانند، ولی عاشورا تشنه لب شاهِ غریبی که تک و تنها شد از بلندی فَرَس تا به زمین خورد شنید صحبت از غارتِ معجر ز سَرِ زن ها شد زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد *مگه شما حسین رو بغل نمیکردی؟ مگه روی دوشِ جاش نبود؟ مگه رویِ سینۀ شما جاش نبود؟ وقتی پیغمبر داشت جون میداد، امام حسین سن و سالی نداشت، تو اون عالمِ بچگی خودش رو انداخت رو سینۀ پیغمبر اکرم، اهل خانه اومدن بردارن، آخه سینۀ محتضر رو باید سَبُک کنی، اما دیدن دست پیغمبر داره اشاره میکنه، دست نزنید، وقتی حسینم رویِ سینۀ منه من راحت جون میدم... یه روز حسین رویِ سینۀ پیمبر، یه روزم رویِ خاکِ کربلا...ای حسین...* زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو گوش قاتل نشنید و قد مادر تا شد سر او تا که جدا شد زره اش را بُردند زره اش هیچ، سرِ پیرهنش دعوا شد محمد جواد شیرازی •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
بسم الله الرحمن الرحيم (؏ج): روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایام شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها به نفسِ مجنون کرمانشاهی ┅═❁•○◉♡◉○•❁═┅ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ ┅═❁•○◉♡◉○•❁═┅ هر زمان دلتنگِ زهرا می شوم، قم می روم *سادات بهتر مي فهمند،آخه كجا ميري وقتي دلتنگِ مادرت ميشي؟اونايي كه مدينه رفتن بهتر مي فهمن...* هر زمان دلتنگِ زهرا می شوم، قم می روم میلِ مشهد می کنم، پا می شوم قم می روم چند روزی هست تب دارد نگاهش بر در است آنقدر غم خورده و غم خورده، خیلی لاغر است دردِ دوری از تمامِ درد و غم ها بدتر است باز هم‌ یک فاطمه از دردِ بینِ بستر است *چه مقايسه اي كردم،اين فاطمه كجا و بي بيِ دوعالم فاطمه كجا؟ اولاً اين خانم اگر تو بستر هم بوده ديگه بچه نداشته،همسر نداشته،آخه اميرالمؤمنين هر وقتي مي اومد خونه يه نگاهي به بستر مي كرد آه مي كشيد،خجالت زده مي شد،سرش رو پايين مي انداخت،علي رو حلال كن...* این‌ چه غوغایی ست یا رب که میان قم به پاست این دم آخر به لب هایش رضا جانم رضاست رفته بین هر بیابان در هوای دلبرش روی ناقه بینِ‌ محمل سایبان دارد سرش شکر ! نامحرم ندیده هیچ کس دور و برش یا نخندیده کسی بر خاکِ رویِ معجرش دردِ پا دارد ولی دردش فراوان نیست نیست پایِ بی بی، زخمی از خار مغیلان نیست نیست در مسیرش غیر تکریم و ادب دیگر ندید با لبِ تشنه رضایِ خویش را بی سر ندید دُور تا دُور خودش چشمِ بدِ لشگر ندید غارتِ چادر ندید و غارتِ معجر ندید عمه اش زینب ولی زیر لگدها مانده بود بین آن نامردهایِ پَست، تنها مانده بود سید پوریا هاشمی *از مدينه تا خراسان خيلي راه طولانيِ،اما به عشقِ امامش،به عشقِ ولايتش راه افتاد اين مسير رو،اما خدا رو شكر نرسيد خراسان،چرا؟ خدا رو شكر جون دادنِ امام رضا رو نديد...اون لحظه اي كه امام رضا فرش هاي حجره رو جمع كرد، اين صورتش رو روي خاك ميذاشت...خدا رو شكر اين خانم نبوده،نديده...اما دلها بسوزه براي اون خانومي كه....بگم از كجا تا كجا...چه فاصله كوچكي رو اومد؟...* از حرم تا قتلگه زينب صدا مي زد:حسين! دست و پا مي زد حسين،زينب صدا مي زد:حسين! *حالا نهايتاً اگر بي بي معصومه سلام الله عليها از مدينه مي رفت خراسان، چه صحنه اي رو ميديد؟ نهايتاً امام رضا رو در حال جون دادن مي ديد،سر امام رضا رو بغل مي كرد،نوازش مي كرد اون لحظه هاي آخر...اما قربون خانومي برم كه داره از بالاي تل نگاه مي كنه: يه عده دارن با نيزه ميزنن،يه عده دارن با شمشير ميزنن...بزار برم جلوتر...همچين كه اومد،داره از بالاي تل ميدَوه...دست رو سر ميذاره...يا جداه! صَلَّى عَلَيْكَ مَلِيكُ اَلسَّمَاءِ هَذَا حُسَيْنٌ بِالْعَرَاءِ مُرَمَّلٌ بِالدِّمَاءِ،مُقَطَّعُ اَلْأَعْضَاءِ ...* فَبکِ عَلَی الحسین یعنی برات گریه کنم واسه غمات گریه کنم یعنی كه هر شب واسه ي مصیبتات گریه کنم... مثل مادرِ جوان مُرده آقا میشینم تو روضه هات زار میزنم تا بفهمن تو رو تشنه کُشتنت همه جا این روضه رو جار میزنم ای بی کفن! با نیزه رو پهلوت زدند دور از وطن! با پا رو سینه ات اومدن آرمین غلامی
به کاره مــــادری دردِســـَر افتاد بـه قــــدوقامتِ گـــل آذر افتاد شنیدم عمر گـــل کوتاه باشــــد به رخساره گلم خاکستــــر افتاد گــــل من بهترین گل بین گلهاست میان در خدایا مــــادر افتاد وفای عالمین دربودن توست گلی درزیرپاها پـرپـر افتاد نــدارد طاقت مرگ پسر را به یاده دردِ مادر ، دختــــر افتاد میان غصه ی جانکاه آن در الهی زینب بی مـــادر افتاد میان شعلـــه ها میسوخت مادر گمانم آتشــــی بر معجــــر افتاد به همره بار شیشه داشت زهرا به روی مادرمن، آن در افتاد به دست بستــــه ؛درکوچه کشیدند به زهرایش دو چشمِ حیدر افتاد بدیــــده بین کوچه صحنه ها را فلک از داغ زهرا یکسـر افتاد ببین جانـیِ بی رحمی به گودال رسیدو روی حنجر، خنجــــر افتاد ســــری را ازقفا ناگه بریدند کناره خیمه دیدم خواهــر افتاد 🔸شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بی هوابود که ای یار، زمین میخوردی سوختی و وسط نار، زمین میخوردی بالگدبود، که پهلوی تورابشکستند حرف من رامکن انکار ، زمین میخوردی گو، زحبس نَفَس و علت جوشیدن خون از فرورفتن مسمار ، زمین میخوردی گفته اند حادثه رخ داده در آن کوچۀ تنگ از نهان کردن رخسار ، زمین میخوردی رفتنی گشته ای ونیست تورا هیچ درنگ بین آن کوچه غمبار ، زمین میخوردی ازچه، دیگر نزنی شانه به موی زینب از قنوتت به شب تار ، زمین میخوردی همه لبخنده توازدیدن آن تابوت است بره تابوت خود ای یار ، زمین میخوردی 🔸شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) ______________________
درمیان کوچه ها، یاس خدا، خورد زمین دختر پیغمبر اهل کسا ،خورد زمین بالگدپشت دره خانه اسیرش کرده اند یاس هجده سالۀ شیرخدا، خورد زمین بین دیوار ودری بود که ازپای نشست درمیان کوچه ها ،درزیرپا، خورد زمین ریسمان برگردن حیدر میان کوچه بود مادری دربین کوچه بی هوا، خورد زمین با لگد انداختند در رابه روی فاطمه پیش چشم دخترش زینب چرا ، خورد زمین تا که آمدخم کندسر را میان کوچه ها صورتش نیلی شد و او بی هوا ، خورد زمین فضه آمدتاکندامداد زهرای مرا با لگد هم طفل هم مادر،خدا، خورد زمین هتک حرمت شد زحیدر،وقت مسجد بردنش درمیان کوچه از دوشش عبا ، خورد زمین چادر خاکی ات ای بانو، علی را می کشد چادرت بانوی من در کوچه ها،خورد زمین میکشدآتش زبانه ازدره کاشانه ات یاده روزی که حسین در کربلا خورد زمین روی نیزه دیده ی عباس من پُر آب شد بی هوا یک دختری از ناقه هاخورد زمین یک سری را درمیان شامیان با سنگها میزدندو، از رویِ آن نیزه ها خورد زمین بین صحرا در میان خاکها با گریه گفت : ... خاتمت بردند ، انگشتت کجا خورد زمین 🔸شاعر: آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) _____________________
.سنگین مادر سادات بنفس آرمین غلامی (مجنون) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اسما میگه من اب میریختم. فَلما جنَ اللیل غَسّلها بِماء الجنّه.. ملائکه هم دارند بدن رو برمیگردونن... یه وقت دیدم.. فَبَکاءُ ابوالحَسَن..بُکاءًطویلا... ... زیر پیراهن..علی چی دیده...قطعا چیزی ندیده بود...اما.وقتی داره دست میکشه و میده.. مرد جنگه..زخم های کاری دیده...فقط همین نقل شده تو تاریخ... تا دستم رسید به ورم کرده زهرا.... وقتی رسید.قصه به اینجا..شعر من ایام خانه داری شروع شد حال این روزای بی بی دو عالم اینه.. باکیة العین کمک کن ما هم..اذن گریه داشته باشیم... علما اسم فاعله..یعنی نه یه بار نه یه روز.. ..مازالت بعد ابیها باکیة العین محترقة القلب و....... یُغشا... عَلیها ساعَتاً بَعدَ ساعت... یعنی دم به دم از حال میرفت... یه لحظه به اومد... دید بالا سرشه.. نمیدونم تو چشمان امیر المومنین چه دید.. فرمود .... ابک لی یا ابالحسن وابک للیتاما جان برا منو بچه یتیمام گریه کن... اما ولا تَنسَقطی لَلعِدا...بِطف العراق... امیر المومنینم گریه کرد.. زبان حال رو بگم...گفت... خانم شده پاییز بهار منو تو.. غم و ست که کنار من و تو.... برو ولی کن .. ته ..قرار من و تو... حسین.... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️.
داغِ تو داد پس از سوختنم، بـر بادم کاش من زودتر از قتلِ تو جان می‌دادم کوفه هر چه جگرم سوخت تحمل کردم شـام تـا شـامِ قیـامت نـرود از یــادم کـوهِ غـم بُردم و یک دَم ننشستم از پـا گرچـه صـد بـار در ایـن راه ز پـا افتادم من که در دامنِ زهـرا و علی جـایم بود شب رویِ خاکِ خـرابه رُخِ خود بنهادم کوه، یک سنگِ صبور است ز کوهِ صبرم من نه آنـم گـه کَند سیـلِ بلا، بنیـادم ؛ از زمانی که سـرت را بـه سَرِ نی دیـدم هر دَم آید غمی از نـو به مبارک بادم بَزمِ مِی بود و سَـرِ پاک تـو و چوب یزید من در آن بَزم سه ساعت رویِ پا استادم غلامرضا سازگار
محمدرضابذری ﷽ 🔉 سنگین _چرا باید بقیع بی سایه بون باشه 🎤 حاج رضا بذری ✅ جلسه ماه شوال_تخریب قبور ائمه بقیع ➖➖➖➖➖➖➖ چرابایدبقیع بی سایبون باشه چراسهم تواشک بی امان باشه بگوآقامزارمادرت زهرا تاکی بایدنهان وبی نشون باشه مدینه بوی غم داره یه مادرزاروگریونه حریم آل پیغمبر ببین چندوقته ویرونه دارم‌میمیرم ازاین غم دلم خونه(۲) بسوزای دل ای دل غمپرورم بسوزای دل همنوابامادرم بسوزای دل گشته ویرانه حرم (اباصالح یوسف زهرابیا) دلِ زارم باین غصه گرفتاره که روزای بقیع همم چوشب تاره فدای زائری که این شبهاتنها سرش رابرمزارخاکی میزاره میبینم توی رویاها بقیع صحن وحرم داره ضریح وگنبدوایوون طلاداره علم داره دیگه قلبم بااین رویا (چه غم داره۲) یابن الزهرا محرم دلهابیا یابن الزهرا زائرتنهابیا یابن الزهرا العجل بیا (اباصالح یوسف زهرابیا) امان ازبی کسی وغربتِ بسیار هجوم دشمنان وحمله ی اشرار شده تازه دوباره داغِ یک مادر فداشدمحسنش بین درودیوار خداونداچرادشمن دودست حیدرابسته دلم خونه همیشه با غمِ پهلوی بشکسته زدست ظلم این دنیا (شدم خسته۲) بسوزای دل یاداون آتیش ودود بسوزای دل یادِصورت کبود بسوزای دل حق مادراین نبود (اباصالح یوسف زهرابیا)
enc_16260528274387773113332.mp3
3.22M
در دست تو عیار گرم میشود زیاد در سایه سار اسم تو کم میشود زیاد باب الجواد چیست که در بین زائران آنجا که میرسند قسم میشود زیاد یا جوادالائمه ... اسمی گره گشا تر از اسم جواد نیست پایان هرچه خواستم از او نداد نیست بین تمام صحن و سرا ها طلوع صبح جایی به باصفایی باب المراد نیست یا جوادالائمه ... امیر کرمانشاهی @majmaozakerine
4_321818832882631025.mp3
6.08M
🎧 محمد باقر منصوری علی اصغر (ع) اوستونده. بالام قانه باتدی
‍ ⇦🕊روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت امام سجاد علیه السلام _حاج آرمین غلامی ↯ ┄┅═══••↭••══ ┄┅═══••↭••═══┅┄ الحمدالله امشب همۀ گریه کنا دور هم جمع شدن ... شامِ شهادتِ امام سجادِ ... خیلی این آقا غریبه ... از غربت این آقا همین بس ، 35 سال گریه می کرد ... براش غذا می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... آب براش می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... هی می گفتن آقا چرا انقدر گریه میکنی؟... ناله ش بلند میشد می گفت خودم دیدم ... بابام گشنه بود ... تشنه بود کشتنش .... همچین که از کربلا برگشتن مدینه . وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهل مدینه ، دسته دسته مردم میومدن بیرون از شهر به آقا تسلیت می گفتن ... بعد از اینکه تسلیت می گفتن و دلداری میدادن ؛ یه سوالی هم می پرسیدن . میگفتن آقا چه طوری شد باباتونُ کشتن ؟ .... فقط یه جمله جواب میداد ... میگفت فقط همینُ بهتون بگم ، حیوانات هم کربلا آب خوردن .... «انَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً» "1" من فرزند اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... یعنی چی آقا ؟.. یعنی یواش یواش کشتنش .... یعنی چی ؟.. یعنی اول نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن ... تازه سنگ زدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال ..... ته گودال پیکر افتاده ... توی گودال ، مادر افتاده ... خواهر افتاده ... مویِ بابایت به بادکین رها افتاده بود در فضا ی اشک وناله بی هوا افتاده بود روی ناقه پیکرت رابسته اند بر اشتران یاکه آیاتِ وجودِ تو جدا افتاده بود درمیان آتش تب پیکرت سوزدچرا یا که آتش در دل آل عبا افتاده بود  در اسارت دیده ای که عمه ات رامیزدند عمه ات زینب گمانم که ز پا افتاده بود عاقبت دید ی هرآنچه که نباید دیده دید خواهره زار توگویا ا ز صدا افتاده بود  دیده ای که کاروانی را اسارت برده اند تازیانه ازچه بین خیمه ها افتاده بود روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند *میگه دید دو تا دختر بچه ها میدویدن از این حجره به اون حجره ... شروع کرد گریه کردن ... آقا چی شده ؟ ... فرمود یاده رقیه افتادم ... یاده فرار بچه ها افتادم ... اون لحظه ای که خیمه ها رو آتیش زدن ... خودم بهشون گفتم «عَلَیکُنَّ بِالفرار» ....* روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد گوسفندی جلویش ذبح که می شد یادِ خنجر کُند و گلویِ پدرش می افتاد ... حسین ...... *تا میدید گوسفندی رو سر میبرن ، سریع میومد به قصاب می گفت ، ببینم آب بهش دادی یا نه ؟... عرضه می داشتن آقا ما مسلمانیم ، خوده شما به ما یاد دادید آب بدید به قربانی ... آقا مینشست گریه می کرد ... بیا برات تعریف کنم ... یه عده به ظاهر مسلمون بابایِ منو آب بهش ندادن .... آی حسین ....* گریه بر کشتۀ عریان خوب است گریه بر دامن طفلان خوب است گریه بر آن لب و دندان خوب است گریه خوب است که هر شب باشد گریه بر چادر زینب باشد .... *اینم بگمُ التماسِ دعا ... یه چیزی همیشه این آقا رو اذیت می کرد ... تا نگاه به دستاش می کرد ... هی می گفت با همین دستا خاک کردم ... با همین دستا بود بوریا آوردم ... با همین دستا بود بابامُ تو قبر گذاشتم ....* 1_ اللهوف في قتلى الطفوف السيد بن طاووس ج 1 ص 90 آرمین غلامی ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━
Fadaeian_Ramazan_Sh27_98_8.mp3
8.62M
اونی که همیشه دستمو گرفته پای روضه‌ها آورده غم هر روزمو خورده ‘مادر اربابه۳’   اونی که لحظه به لحظه مادرونه همه جا هوامو داشته هیچی کم واسه‌م نذاشته ‘مادر اربابه۳’ مادر اربابه رفیق راهم بوده ، تکیه گاهم بوده پشت و پناهم بوده ، سوز و آهم بود طرح قشنگ بارون ، تو نگاهم بوده   دار و ندارم بوده ، اعتبارم بوده همیشه یارم بوده ، کس و کارم بوده همدم تنهاییِ دل زارم بوده مادر ارباب دوعالم، یازهرا یازهرا یازهرا” بند دوم اونی که میخره این دوقطره اشکو توی اون صحرای محشر میرسه به داد نوکر ‘مادر اربابه۳’   اونی که داده به من وعده‌ی جنت منو آورده تو هیئت واسه من کشیده زحمت ‘مادر اربابه۳’   مادر اربابه روزی‌رسونم بوده ، مهربونم بوده آروم جونم بوده ، هم‌زبونم بوده مادری که هر لحظه ، نگرونم بوده   سر و سرور مادر ، شفیع محشر مادر عشق حیدر مادر ، پاک و مطهّر مادر گره خورده است به قلب نوکر مادر   “مادر ارباب دوعالم، یازهرا یازهرا یازهرا” اونی که همیشه دستمو گرفته 🎤 محمد فیروزی 🎤 سید رضا نریمانی @majmaozakerine
18358.mp3
906.2K
وای ، علی دگر سپر ندارد    قرآن من كوثر ندارد حسین من مـادر ندارد   مرو وای ، سر بر سر زانو بگیرم     دعا كن ای جوان پیرم كنــار بستـرت بمیرم    مرو كسی نشان نگیرد از من بی نشانه مرو ز خانه من ای خورده تازیانه ای شمع خانه من افتاده‌ای ز سوسو برخیز و كن تماشا باشد سرم به زانو فاطمه جوانم    جوان قد كمانم ** وای ، نماز خود نشسته خواندی    چرا به پیش من نماندی دیدی به چه روزم نشاندی    مرو وای ، دیگر ندارم من طرفدار     ای مانده بین در و دیوار زهـرای من خدا نگهدار    مرو غیر از خدا ز حالم كسی خبر ندارد امن یـجـیـب زینب چرا اثر ندارد امشب تو ای پرستو مرو ز آشیـانم ماه گرفته مـن مـرو ز آسمـــانم فاطمه جوانم    جوان قد كمانم ** وای ، خزان مشو ای لاله من    ماه نهان در هاله من ای یـار هـجده ساله من   مرو وای ، اشك غمم ریزد بدامن    حرفی بزن دلم تو مشكن قبله ی رو به قبله من     مرو ای مانده بین كوچه از من مگر چه دیدی بیمـار نیمه جانم از من تو دل بریدی ترسم كه تو بسوزی بـار دگر ز آهم ای یك تنه سپاهم ببین كه بی سپاهم فاطمه جوانم    جوان قد كمانم   🎤 حسن خلج شاعر : سید محسن حسینی @majmaozakerine کانال متن وروضه مجمع الذاکرین 👆
1_8520845745.mp3
950.1K
▪️ ▪️ ▪️ محمود کریمی فلڪ بنگر به حالم ناله سر کن به قلب پر ملالم ناله سرکن فلڪ پرسیده اے از آسمانها کجا رفته هلالم ناله سرکن ▪️امون اے دل اے دل3 امون از این دل خدایا خانمانم رفته بر باد که تنها آشیانم رفته بر باد مراموے سفید زینبم گفت تمام آشیانم رفته بر باد ▪️امون اے دل اے دل3 امون از این دل مه ابرو کمانم انیس گریه هایم راگرفتند توان دست وپایم راگرفتند کمانے ترشدماززینب افسوس عصایم راسر پیرے گرفتند ▪️امون اے دل اے دل3… چه کس گیسوے خون افشانده بر مشک هزاران تیر را بنشانده بر مشڪ ببین زینب چه آوردے برایم هنوزم رد خونش مانده بر مشڪ ▪️امون اے دل اے دل3 امون از این دل شبے کابوس صد سر نیزه دیدم شبے مهتاب را بر نیزه دیدم به خود گفتم که بے عباس گشتم که بر حلقوم اصغر نیزه دیدم ▪️امون اے دل اے دل3 بجوش اے خون که شد تعبیر خوابم بخون افتاده ماه وآفتابم تو وشرم از لبان اصغر عباس من وشرم از دو چشمان ربابم ▪️امون اے دل اے دل3 امون از این دل ➖➖➖➖➖➖
هاتیه دواره،ماه محرم ،له ری ماه رنج و غم و موسم ماتم،له ری درمه، لب نوا کربلا،کربلا ای حسین گیان۲ ماه خوین و قیام و ماه نهضت بیه شیعه له ماه خوین ،صاحب عزت بیه وقت هم عهدیه وه عزا مهدیه ای حسین گیان۲ ماه سوز و غم و اشک ارای حسین پرکتاس،هردلی،له کر بلای حسین هر دلی خوین بیه گریه افزون بیه ای حسین گیان۲ له جنان خوین دل حضرت زهرا بیه صاحب ای عزا زینب کبری بود هر دلی له خمه مس،ای پرچمه ای حسین گیان۲ ماه بزم عزا بهر علی اکبره غرق خوین کربلا اشبه پیغمبره وقت تاب و تبه خوین جگر زینبه ای حسین گیان۲ ماه ماتم بیه ماه علی اصغره له سره، دست بابا چو گلی پرپره دریده ن، فکر آب خوین جگر ،بی، رباب ای حسین گیان۲ ماه عباس حیدر و مه علقمه اس له کنار تنه، خوینه جگر فاطمه اس گل ام البنین بیه نقش زمین ای حسین گیان۲ هاتیه ماه خوین ،ماه شه عالمین له زمین کفتیه، غریب عالم حسین گل زهرا نشان تشنه لب دایه گیان ای حسین گیان۲ آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
. مداح: حسین هوشیار •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• "یا اَبَاالقاسِم یا رَسوُلَ اللّه، یا مُحَمَّد بن عَبدِالله، یا اِمامَ الرَّحمَه، یا حُجَّةَ اللّهِ عَلی خَلقِه، یا سَیِدَناوَ مَولانا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکَ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکَ بَینَ یَدَی حاجاتِنا، یا وَجیهاً عِندَاللّهِ اِشفَع لَنا عِندَاللّه" اي ملائک سوي يثرب همه پرواز کنيد شمع سان، ناله و سوزِ جگر آغاز کنيد همه با هم به سَما دستِ دعا باز کنيد خون فشانيد ز چشم و به خدا راز کنيد مُهرِ غم، نقش به بال و پرتان مي گردد مرگ دورِ سَرِ پيغمبرتان مي گردد پيک غم از حرمِ خواجه ي اَسرا آيد خبر از فاجعه ي محشر کبري آيد کاورانِ اَجل از جانبِ صحرا آيد نگذاريد دَرِ خانه ي زهرا آيد قاصد مرگ کجا، کعبه ي مقصود کجا مَلَکُ الموت کجا، خانه ی معبود کجا * مثل پروانه ای حضرت زهرا داره دورِ بابا میگرده، اشک میریزه، دستمالِ نمناکی روی پیشانی گذاشته، تبِ بدن رسول اکرم، تن فاطمه رو میلرزونه، ناگهان بی بی صدای در شنید، آمد پشت در حضرتِ فاطمه، در رو باز کرد، یه نفر دَمِ در ایستاده با ادب، اجازۀ ورود میخواد، شما کی هستید؟ گفته باشه: من سائلِ دَرِ این خانه هستم، گفت: برو ای سائل، برو حالِ پدرم خوب نیست، برو یه وقت دیگه ای بیا...* اَجل اِستاده هراسان به دَرِ بيت رسول پشت در لحظه به لحظه طلبد اذن دُخول لرزد از زمزمه ي او دلِ زهراي بتول فاطمه نزد پدر آمده محزون و ملول *اومد پیش بابا، کی بود در میزد؟ پدر جان! گفت: من سائلم، میخوام شمارو ببینم، دوبار، سه بار تا حالا اومده، پیغمبر فرمود: فاطمه جان! نشناختیش؟...* که اي پدر پيک عجيبي است تو را مي خواند کيست کز هر نَفَنش قلب مرا لرزاند گفت در پاسخِ زهرا پدر، اي پاک سرشت دست تقدير براي تو غمي تازه سرشت پدرت مي رود امروز به گلزار بهشت آسمان کوهِ بلا را به سر دوش تو هِشت فَلَک امروز پُر از ناله ي جبرائيل است اين غريبي که بُوَد پشت در، عزرائيل است * دخترم! این برادرم مَلَكُ الموتِ، از هر در خونه ای بخواد وارد بشه اجازه نمیگیره، اما چون تو جلوی در ایستادی، تا تو اجازه ندی وارد نمیشه... یا رسوالله! نذاشتن آب کفنت خُشک بشه، کاش فقط اجازه نمیگرفتن، اومدن هیزم آوُردن، کاش فقط هیزم می آوُردن، آتیش زدن، با لگد در رو شکستن... یارسول الله! بعد از رحلت شما...* کار و بار دو جهان ریخت بهم غوغا شد چشم زهرا و علی بعدِ شما دریا شد رفتی و خنده به کاشانۀ تو گشت حرام رخت مشکیِ یتیمی به تنِ زهرا شد عهد و پیمان غدیرت به فراموشی رفت حکم بر خانه نشینی علی امضا شد بعدِ تو حُرمت کاشانۀ تو حفظ نشد پای اولاد حرامی به حریمت وا شد دخترت پشت در و آتش و دود و مسمار خوب فرمان موَدت به خدا اجرا شد *مگه آیۀ قرآن نیست که خداوند فرمود: ای پیغمبر! به این مردم بگو:"لا اَسئَلُکُم عَلَیه اَجرًا، اِلا مَوَدَةَ فى القُربیٰ" بیست و سه سال زحمت چه زحمت ها کشید، دندونش رو شکستن، محاصره اش کردن، تحریمش کردن، شکمبه شتر روی سرش خالی کردن، زدنش، تبعیدش کردن، دلش رو شکستن، اما پیغمبرِ مهربانیِ، اهل گذشته، اهل ندید گرفتنِ، اما فرمود به امر خدا: هیچ مزدی از شما نمیخوام، فقط به من قول بدید با بچه هام مهربون باشید، با دخترم مهربون باشید، دلشون رو نشکنید... یا رسول الله!....* خبرِ پر زدن فاطمه، حیدر را کشت چند باری به زمین خورد علی تا پا شد روضه ها هست، بمانند، ولی عاشورا تشنه لب شاهِ غریبی که تک و تنها شد از بلندی فَرَس تا به زمین خورد شنید صحبت از غارتِ معجر ز سَرِ زن ها شد زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد *مگه شما حسین رو بغل نمیکردی؟ مگه روی دوشِ جاش نبود؟ مگه رویِ سینۀ شما جاش نبود؟ وقتی پیغمبر داشت جون میداد، امام حسین سن و سالی نداشت، تو اون عالمِ بچگی خودش رو انداخت رو سینۀ پیغمبر اکرم، اهل خانه اومدن بردارن، آخه سینۀ محتضر رو باید سَبُک کنی، اما دیدن دست پیغمبر داره اشاره میکنه، دست نزنید، وقتی حسینم رویِ سینۀ منه من راحت جون میدم... یه روز حسین رویِ سینۀ پیمبر، یه روزم رویِ خاکِ کربلا...ای حسین...* زینتِ دوش شما بود ولی کرب و بلا منزلش خار و خس بادیه و صحرا شد داد زد زینب کبری: به روی سینه نرو گوش قاتل نشنید و قد مادر تا شد سر او تا که جدا شد زره اش را بُردند زره اش هیچ، سرِ پیرهنش دعوا شد محمد جواد شیرازی •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
شهادت امام حسن مجتبی(ع) محمد رضا بذری من از شاه مدینه ، یوسف چاه مدینه میخوام که گذرم بیفته به راه مدینه براش غلغله می شه هرگذرگاه مدینه شب و روزشو میکنه یکی ماه مدینه طلب کردم رزق عالی از دست این آقازاده ی مولی الموالی با دست پر بر میگرده هرکی بره پابوس حسن با دست خالی «حسن بن علی» ۲ به تنهایی نمیشه، دلی دریایی نمیشه گدایی تو بی رخصت بالایی نمیشه گدای در خونه ت دیگه هرجایی نمیشه ته عشقِ به تو ختمِ به رسوایی نمیشه با تو آقا میشم بیمه مهر تو همیشه سایه ی بالا سریمه لطفت بی حد جد اندر جد بیخود نمیگن حسن کریم بن الکریمه «حسن بن علی» ۲ بیا دربدرم کن ، از غمت شعله ورم کن کرمخونه تو عشق منو مشمول کرم کن سحر ساحت عشقه منو اهل سحرم کن سحرهایی که مهدی تو بقیعه خبرم کن شمع شبهام سوزو سازم ای سجده به خاک قدمت رکن نمازم دیشب دیدم توی خوابم دارم واسه صحن تو یه گلدسته می سازم «حسن بن علی»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#⃣ #⃣ علی انسانی #⃣. من عاشق و دل داده عباس وحسینم من در بدر وادی بین الحرمینم 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 مادر بیمار است تا سحربیداراست میرود را ه ولی کمکش دیوار است اتش کینه به پرهای کبوتر نزنید نمک اینقدر به زخم دل حیدر نزنید مادرم رفتنی است 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭 😭مادرحسنین...رفت😭