هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
#شهادت
#حضرت_ابالفضل_ع
#دستگاه: همایون
مداح:
حاج محمود کریمی
🏴🏴🏴🏴🏴
وقت جُدایی رسید ، بادِ مخالف وزید،
از شَرر داغ تو ، پشتِ برادر خمید
پُشت و پناهم شِکست ،
پشت سِپاهم شکست
فاطِمه در کربلاست ،
عَلقمه در خون نشست
(از جانِ خود سیرم ای خدا ،
من بی او میمیرَم ای خدا)
اهل حرَم ناله کنان با مادرم ،
تو هم رَفتی حالا که من بی لَشکرم
🏴میر و عَلمدار من، یوسف بازار من ،
ماه سپاهِ حسین، یار وفادار من...
اهل حَرم بی قرار خَسته و چشم انتظار ماه حرم ، در کسوف مانده در این شامِ تار
ای یل ام البنین، گِریه من را ببین ، 😭
من چه کنم تا که تو، پا نَکشی بر زمین
😭😭
دریای خون گشته عَلقمه ،
دنبالت آمَده فاطمه!
در این غُربت سایه ی تو رفت از سرم ،
تو هم رفتی حالا که مَن بی لشکرم
🏴(میر و عَلمدار من، یوسف بازار من ،
ماه سپاهِ حسین، یار وفادار من...
🏴
اهل حَرم ناله کنان با مادرم ،
تو هم رَفتی حالا که من بی لَشکرم
العطش کودکان هِلهله دشمنان ،
ولوله ی کاروان بر لبَم آورده جان!
وقت جِسارت شده نوبت غارَت شده ، خواهرَت آماد بند اِسارت شده😭
جانَم را آوردی بر لبَم ،
داداش
من فکر فردایِ زینبم،
حُسین
حسین
حُسین ....
🏴🏴🏴🏴🏴
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
4_5954263756883102437.mp3
1.75M
#تمـام_ملـک_خـداونـد ..
#روضه و توسل به باب الحوائج حضرت علی اصغر سلام الله علیه اجرا شده شب هفتم محرم ۹۸ به نفس حاج سید محمد جوادی •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
تمـام ملـک خـداونـد غـرق مـاتـم توست
فقط نـه مـاه محـرّم زمــان محـرم توست
بهشت و حور و قصـورم تویی امام حسین
هـزار شکر کـه در سینهام فقط غـم توست
*چشم بهم زدیم شبِ هفتم محرم رسید .. شبِ هفتم دیگه روضه خوان نمی خواد از امشب دبگه آبُ رو به خیمه ها بستن .. یه سال صبر کردی شبِ هفتم برسه .. علی لای لای ..*
غـم تـو را نفـروشـم بـه ثـروت دو جهــان
چه اعتناش به درهم کسی که درهم توست
*از امشب دیگه عباس خجالت میکشه .. از امشب همه چشما به دست اباالفضلِ ...
بشتاب ای عموجان درخیمه قحط آب است
اصغر فتاد مدهوش در دامن رباب است
شد آب اگر میسّر اول بده به اصغر
این طفل شیخواره از تشنگی کباب است
حسین ....
نفس هات مثل آتیشِ علی جون
گلویِ نازکُ لب هات کبابه
چی میشه رویِ دستِ من بخندی
که اشکت باعث مرگ ربابه
میخونم از چشم بابا بعید برگرده عمو
*وقتی بچشو رو دست گرفت بلند بلند خندیدن بهش.. گفتن ببین کارش به کجا رسیده بچشو رو دست گرفته اومده ..
آتش به جانِ باغِ یاس افتاد
اربابِ ما به التماس اُفتاد ..
علی لای لای .. گلوم لای لای ..*
ببینید رویِ دستم بیقراره
سراغ آبُ با چشماش میگیره
همه درنده ها سیرابند اما
داره از تشنگی بچه م میمیره ..
حرمله میگه من میخوام سراز تنش جدا کنم
وقتی که پرپر میزنه من باباشو نگاکنم
یجوری حرمله زد با سه شعبه
سر ناز تو رویِ دوشم افتاد
صدای شیونی از خیمه اومد
گمونم مادرت تو خیمه جون داد
مانده ام سنگ روی سنگ چرا بند شده
شمر از دیدن این صحنه چه خرسند شده
سر شش ماهه به یک پوست فقط بند شده
حرمله خیر نبینی جگرش درد گرفت
علی جانم .. خدا به دلِ آقامون چی گذشت .. گوش تا گوش پاره شده حسین دید بچه داره دستُ پامیزنه .. صبر کرد گفت دیگه جون داد تموم شد چندقدم رفت دید دوباره داره بال بال میزنه .. راوی میگه هیچ وقت حسینُ تو این حال ندیدم چندقدم طرفِ خیمه میره .. هی دوباره برمیگرده طرف میدان .. هی میگه خدا چه کنم .. جواب ربابُ چی بدم .. (میدونی چرا برمیگشت؟) تا میرفت طرف خیمه میدید یه خانم منتظره ..هی میگه الان بابام داداشمُ میاره .. داداشم دوباره لبخند میزنه .. دوباره تو خیمه دورش میشینیم ..
بده فرصت پر قنداقۀ تو باز کنم
سخت جان میدهی ای راحت جانم پسرم
با وجودی که کنم قبر تو یکسان با خاک
باز هم جانِ تو بابا نگرانم پسرم
آوردش پشت خیمه با غلافِ شمشیر یه قبر کند .. گفت زودی دفنش کنم رباب نبینه اگه رباب ببینه گوش تا گوش پاره ست طاقت نمیاره .. همچین که قنداقه خون آلودُ تو خونۀ قبر گذاشت رفت خاک بریزه عمه جان زینب هی میگه مهلاً مهلاً یابن زهرا .. داداش صبر کن رباب داره میاد .. چند قدم میاد رو خاکا میشینه هی میگه پسرم برات آروزها داشتم .. یکیشو بگم :
آرزویم همه این بود زبان باز کنی ..
ابی عبدالله خانم زینب رباب رسیدن ، حسینی که تا الان عجله داشت خاک بریزه رو قنداقه.. حالا تعلل میکنه ؛ زینب گفت داداش تا حالا عجله داشتی؟.. حالا تعلل میکنی.. گفت زینب یه نگاه کن بچه م هنوز داره میخنده .. چشماش بازه داره میگه بابا جوابی دادی بهم...گفت :
گلایه زیر لب از تیر دارم
بیا پایین ز نیزه شیر دارم
دو دستم را به زیر آب بردم
حلالم کن نبودی آب خوردم
آواره ام میانۀ هر شهر کرده ای
آبت نداده ام نکند قهر کرده ای
*بزار از خرابه نشین بگم اینم برا پدر مادرامون .. تو خرابه رباب دستایِ خالیشُ تکون میداد میگفت :
عمه زینب پس علی اصغر کجاست ؟..
جای دستش مانده رویِ گردنم ..
انگشتر بابا به یادش مانده بودُ
تا دید دست ساربان زد زیرِ گریه
وقتی که دستش برلب خشک پدر خورد
با دیدن او حرمله زد زیر خنده
شب هفتم محرم
اینجا چقدر دور و بَرَم داد میکشند
اُفتاده هر کجا گذرم داد میکشند
از نیزه دارها که توقع نداشتم
طفلانِ شام هم به سَرَم داد میکشند
بر میخورَد به من،چقدر بر سرِ رباب
تا ناله میکند پسرم داد میکشند
تقصیر من که نیست عمو روی نیزه نیست
عمه بگو که بی خبرم داد میکشند
با این طناب حق بده من هم زمین خورم
وقتی نمیشود بپرم داد میکشند
میمانم از مسیر که قدری نفس کشم
تا تیر میکشد کمرم داد میکشند
این چشمهای خیره به یک نقطه را ببین
خود را نمیشود بِبَرم داد میکشند
زنجیر میکشند کمی داد میکشم
چسبیده است روی پرم داد میکشند
بر نیزه بودی و دل من رفت عمه گفت
آهسته تر بگو پدرم ، داد میکشند
بابا نمی شود که بخوابیم میپریم
هِی وقتِ خواب رویِ سرم داد میکشند
حسن لطفی
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_کوفه_و_شام
#حضرت_زینب_س_در_مسیر_کوفه_و_شام
#حسن_کردی
▶️
می روی نیزه نشینم کمی آهسته برو
تا تو را سیر ببینم کمی آهسته برو
از رد بوسه ی من نیزه نشینت کردند
اسب ها رد شده و نقش زمینت کردند
از سر نی به من و قافله احسان کردی
صورتت را سپر سنگ نوازان کردی
من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم
لحظه ای نیست که چشم از سر تو بردارم
همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی
روی نی دور سر قافله می چرخیدی
من و یک قافله کودک،همه سیلی خورده
خواهرت آینه ی توست، اگر پژمرده
جان نمانده ست حسینم به تنم اما حیف
تا حد مرگ سپر شد بدنم اما حیف
صورت کودک تو سوخت،خجالت زده ام
ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زده ام
خنده ای مست به دنبال عذاب آمده است
باز هم حرمله با کاسه ای آب آمده ست
گله ای نیست از این زخم از این تنهایی
ما ندیدیم در این مرحله جز زیبایی
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زینب_س_کوفه
#سیدپوریا_هاشمی
▶️
نزدیک دروازه رسیدم تا... دلم سوخت
خیلی میان این شلوغیها دلم سوخت
اوباش شهر کوفه دورم را گرفتند
در بینشان بودم تک و تنها دلم سوخت
وقتی کنیز سابقم نان دست من داد
چیزی نگفتم به کسی اما دلم سوخت
اینها که میخندند من را میشناسند
از چشم های آشنا آقا دلم سوخت
هرجا سرت را روی نی دیدم دلم ریخت
دیدم سرت را زیر دست و پا دلم سوخت
پیرزنی که با عصا بر پهلویم زد
هی ناسزا میگفت بر زهرا دلم سوخت
دارند عبایت را حراجی میفروشند
پس بیشتر از هرکجا اینجا دلم سوخت
زندانی کوفه شدم چشم تو روشن
دیدی همینکه جای خوابم را دلم سوخت
سیدمجید+بنی+فاطمه-+ای+همدم+خورشید-+فاطمیه+98.mp3
4.51M
⏯ #زمینه
🌷 ای همدم خورشید ای مونس باران
🌷 ای مادر دریا ای جلوه ی توحید
🎤 #حاج_سید_مجید_بنی_فاطمه
👌👌 #بسیار_زیبا
#یکشنبه_های_علوی_و_فاطمی
10.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌سخنرانی #استاد_پناهیان
✅ راهپیمایی #اربعین حتی با وجود #کرونا برای ما ضروری است...
✌از دست ندید
👈دست به دست انتشار بدید تا به دست #مسئولین برسه...
📹 ما هنوز به این فضای #بهشتی نیاز داریم!
#نشرحداکثری
4_5951717446866969120.mp3
12.6M
اخم نکن، خنده بیشتر به چشمات میاد😔...
چنگ نزن قلبم از جا داره در میاد😭😭... یا باب الحوائج یا علی اصغر
5727614_205.mp3
7.57M
آقا قسم به جان شما خوب می شوم
حاج مهدی رسولی
#مناجات