eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.6هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم پیش زمینه و زمینه شب اول محرم زیر این خیمه‌ی عزا با یاد شاهِ کربلا من سینه میزنم برات با اذنِ مادرت آقا حضرت زهرا مدد کن بزنم سینه برای حسین حضرت زهرا مدد کن بمیرم تو کربلای حسین "جانم جانم حسین جانم جانم حسین" ..................... زمینه حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام تا تو کوفه گرفتار شدم با سنگ کینه آزار شدم با یادِ خواهرت یک‌دفعه عزادار شدم خیلی دلواپس و مضطرم لرزه افتاده تو پیکرم با زینب بِینِ این ناکِسا نیا سرورم نیا ای با وفا به این شهر بلا شده این نوحه‌ام نیا کوفه نیا اگه تو برنگردی کوفه غوغا میشه خواهرت توی کوفه تک وتنها میشه اگه تو برنگردی دستاشو می‌بندند زبونم لال گره از روسریش وا میشه ترو خدا برگرد برگرد برگرد برگرد برو نیا برگرد برگرد برگرد برگرد میریزه اشک غم از چشام لخته خون بسته بر لبام بسکه با گریه گفتم نیا گرفته صدام میترسم صیدِ تقدیر بشی بینِ غمها زمین گیر بشی روی نعش علی اکبرت یهو پیر بشی اینا اهریمنن برات چاه میکنن نیار شیش ماهه رو رو دستت میزنن اگه تو برنگردی کارِتو می‌سازن اینا با نعل تازه رو تنت می‌تازن اگه تو برنگردی خوب خوباشون آقا نون و خرما جلوی بچه هات می‌ندازن تورو خدا برگرد برگرد برگرد برگرد برو نیا برگرد برگرد برگرد برگرد 〰〰〰〰〰〰〰
بسم‌الله الرحمن الرحیم زمینه شب دوم محرم ورودیّه قافله اومد به دشت کربلا قافله اومد رسید به نینوا قافله اومد همه حاجیِ عشق قافله اومد به وادی منا قافله‌ای که علی اکبر داره رو دست مادر علی اصغر داره قافله ای که دلها قُرصه چون مثه عباس یه نام آور داره اباالفضل تا که باشه بچه‌ها سیرابند اباالفضل باشه دخترا آروم می‌خوابند اباالفضل تا که باشه هیچکی دلواپس نیست اباالفضل تا که باشه خواهرش بی کس نیست ذکر لب شاه شده این نوا این نوا این نوا اعوذُبالله‌من‌الکربلا کربلا کربلا خیمه بپا شد به اذنِ شاهِ دین حبسِ گلو شد نَفسهای زمین با چه جلالی عقیله پا گذاشت به زانوهای یل ام‌البنین نمیخوره آب تکون توی دلها تا یکی مثله علمدارِه اینجا نداره جرأت بیاد سمتِ خیمه کج میکنه راهشو بادِ صحرا الهی بمونه باقی شکوه سقّا الهی نشن آواره تو صحرا زنها الهی نشه سهم اهل خیمه تشویش الهی دختری گیر نکنه تو آتیش زمزمه‌ی شاه شده این دعا این دعا این دعا اعوذُبالله‌من‌الکربلا کربلا کربلا 〰〰〰〰〰〰
بسم‌الله الرحمن الرحیم زمینه شب سوم حضرت رقیه سلام الله علیها خیال میکردم از سفر بیایی بازم کنار دخترت دوباره شونه میزنم با دستام بابا به موهای سرت ولی حالا که خوب دارم میبینم باید پیش سرِ خونیت بشینم تا وقت دارم یه بوسه از لبات بچینم نبودی روزی صد دفعه می‌مردم شبیه مادرت لگد می‌خوردم به نیزه‌ی سر عمو پناه می‌بردم منو ببر منو ببر بی تو شبها خوابم نمیبره منو ببر منو ببر این آخرین صدای دختره ببین بابا چشام تره وای بابا بابا وای بابا بابا بدون تو کسی بجز عمه رقیه رو بغل نکرد خودش رو می‌زدند ولی باز هم یه لحظه ما رو ول نکرد بُریده این سه ساله از دنیا دلم میخواد یجوری شه بابا برم مدینه خونمون بمونم اونجا دلم برا عروسکام تنگه روی سرم جا بوسه‌ی سنگه ببین حنایِ موهامو که لاله رنگه منو ببر منو ببر شده فقط این آرزوم منو ببر منو ببر بگم گلایه‌هامو به عموم چه آهیه تویی گلوم وای بابا بابا وای بابا دلم پُره بابا از این مردم که رو سیاهنو منو بدن فرشته‌ی کوچیکتو با پا میان کوچه‌ها زدن بزرگاشون همه چه نامردن منو با گیسوهام بلند کردن برای خنده دورِ من همش می‌گردن پَروونده سیلی از سرم هوشم یه صدایی توی گوشم میگه بابا که فقط باید کفن بپوشم 〰〰〰〰〰〰
زمینه شب چهارم طفلان زینب سلام الله علیها مرحبا پرچم افراشته خانم زینب که واسه یار دو گل کاشته خانم زینب کرده رو هستیشو از میون چنته دوتا سربازی که داشته خانم زینب پسراشو،آورده برای،برادری که،بی کس و بی یاره پسرایی که توی رگاشون خون علی و جعفر طیّارِ خیلی دلش برا غریبیِ داداش شکسته داداشی که داغ جوون راه گلوشو بسته داداشی که لخته‌ی خون اکبرش رو چهرش ، نشسته جان زینب جان جانان زینب جان زینب سنه قوربان زینب اومدند دو آقا زاده بین لشکر زنده کردن دلیرانه رزم حیدر جوری پاشوندن از هم سپاهِ کفرو روسپید شد به پیش برادر خواهر همه میگن چه خواهری داره زمین شده محوش ، فلک سرگردون اگه ارباب اجازه بده که خودش هم بیاد تو میدون سپاه کوفه با حضورش یهو ناامید شد به آرزوش رسید و آخر مادر شهید شد پای داداش وایساد و از غصه تموم موهاش سفید شد جان زینب جان جانان زینب جان زینب سنه قوربان زینب زینبی که واسه یار نداره سامون تا شنید پیکر بچه‌هاش شد در خون تا نبینه خجالت رو تو چشم یار توی خیمه نشست و نیومد بیرون واسه زنها و مادرهایی که شهید مدافع دادن اُلگو شد پیش صبرش صبوری ایّوب نداره حناش رنگ ، حقیقت رو شد تازه داره شروع میشه اوج غمهای زینب بسته میشه میون زنجیر دست و پای زینب سنگ میخوره به صورتش در نمیاد دیگه صدای زینب جان زینب جان جانان زینب جان زینب سنه قوربان زینب 〰〰〰〰〰〰
زمینه شب پنجم عبدالله بن الحسن علیه السلام خاک دو عالم بر سرم عموم میون گوداله خاک دو عالم بر سرم خشکیده لبهاش بیحاله عمه رهام کن تا برم اگه دیر برسم رگشو میزنه تیغ قتاله میرم نگن یار نداره میرم آخه عشق منه ترسی ندارم تو تنم خون رگای حسنه شد بابام اگه تیربارون نمیترسم از سه شعبه اینجا دستامو میدم در راهت عموجونم مثل دست سقا من حسینی‌ام حسنه بابام قابل تورو نداره دستام ........... خاک دو عالم بر سرم اگه بمونم می‌میرم حق از دل من آگاهه خدا میدونه که قلبم تو تسخیر ثارالهِ چطور بمونه عبداله میکشه یکی ریش عمو رو چقدر جانکاهه هیچکی میون قتلگاه نمیسوزه دلش براش یه بی حیا میخنده و نیزه گذاشته رو لباش چشم حیدرو دور دیدن زدن با سیلی بروی مادر چشم عباس و دور دیدن کشیدن روی عموجون خنجر من حسینی‌ام عشقتو دارم دست از تو عمو برنمیدارم من حسینی‌ام حسنه بابام قابل تورو نداره دستام .......... ما اهلبیت پیغمبر روی امامت حسّاسیم پا کاره رهبر بودن رو ما از تو کوچه میشناسیم دشمن اولاد زهرا هرکی باشه حرومزاده هست شو اونو میشناسیم هرکسی زیر آسمان به گردن یه دِینیه تو قتلگاه داد میزنم خودِ خدا حسینیه هرکسی توی این عالم داره یه معشوق و خاطرخواهه من عبدالهم من عبدالهم که مجنون ثارالهِ من حسینیم در تاب و تبم ای عمو تویی ذکر لبم جان عمو جان عمو .... 〰〰〰〰〰〰〰
زمینه شب ششم حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام دامادِ حضرت شاه رود به میدان رخسارش چون پدر مثل ماه تابان لرزه در لشکر انداخته با شعاره حسن جان حسن جان رحمت بر بر پسرِ شیرِ جمل که گفته ذکر اَحلی من عسل به نیابت به سمت پدر بر تلاطم میدان چنان دامن زد که زِ اولاد اَزرق ملعون و آن یلِ پُر ادّعا گردن زد مثلِ بابا شدی صف شکن مرحبا قاسم ابن الحسن گیسویش دل ربا چون شب سیاه است در رعشه ، از خروشش تن سپاه است در بینِ ، خیمه چشمان نو عروسش به راه است به راه است نامردان مکر و نیرنگ زدند چون باران بر سرش سنگ زدند سر و رویش زِ کینه شکست و تمام وجودش چنان گل وا شد سر نعشش زِ خاک بیابان قیامت کبرایِ غم برپا شد غرق در خاک و خون شد کفن پیکرِ قاسم ابن الحسن مثلِ بابا شدی صف شکن مرحبا قاسم ابن الحسن نامردان تشنگی لبش ندیدند با مرکب بر روی قامتش دویدند گیسوی مثلِ حبل المتینِ او را کشیدند کشیدند کوبیده شد تنش با پاها شد قتلش مثلِ قتل زهرا چه شده که شمیم گلابش شده همه‌جا پر میان هامون مثلِ مادربزرگ شهیدش جناق نحیفش ز تن زد بیرون بی زره رفت و شد پاره تن حضرت قاسم ابن الحسن 〰〰〰〰〰〰