eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
613 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️اطـلاعــیه مـراســم روضه شهادت امام باقر(ع) | درکرمانشاه(ویژه خواهران) 🎤 بانـوای: حاج آرمین غلامی 📆 شـــــنبــــه26تیر ساعت 4عصر سرچشمه.کوی خانقاه.حسینیه کاظمینیها (عربها)📌
Voice 125.amr
1.03M
❣﷽❣ صوت مـراســم - روضه شهادت امام محمدباقر (ع) |-کرمانشاه 🖤 شهادت _امام_محمدباقر_ع-1400 🔳 🎤 بانـوای: حاج آرمین غلامی 📆
Voice 122.amr
899.6K
❣﷽❣ صوت مـراســم - روضه شهادت امام محمدباقر (ع) |-کرمانشاه 🖤 شهادت _امام_محمدباقر_ع-1400 🔳 🎤 بانـوای: حاج آرمین غلامی 📆جریان امام باقر وروضه های کربلا
Voice 120.amr
911.7K
❣﷽❣ صوت مـراســم - روضه شهادت امام محمدباقر (ع) |-کرمانشاه 🖤 شهادت _امام_محمدباقر_ع-1400 🔳 🎤 بانـوای: حاج آرمین غلامی 📆جریان مصیبات شام
Voice 119.amr
668.9K
❣﷽❣ صوت مـراســم - روضه شهادت امام محمدباقر (ع) |-کرمانشاه 🖤 شهادت _امام_محمدباقر_ع-1400 🔳 🎤 بانـوای: حاج آرمین غلامی 📆مصیبات کوفه
Voice 125.amr
1.03M
❣﷽❣ صوت مـراســم - روضه شهادت امام محمدباقر (ع) |-کرمانشاه 🖤 شهادت _امام_محمدباقر_ع-1400 🔳 🎤 بانـوای: حاج آرمین غلامی 📆
▪️لا اله الا الله - اطـلاعــیه مـراســم عصرشهادت امام محمدباقر(ع)-| کرمانشاه 🎤 بانـوای: حاج آرمین غلامی 📆 یکشـــــنبــــه 27تیر ساعت 4عصر 📌 بازار.روبروی مسجدجامع.کوی انتظاری.روبروتکیه بیگلربیگی.مسجدنظام العلما
▪️لا اله الا الله - اطـلاعــیه مـراســم عصرشهادت امام محمدباقر(ع)-| کرمانشاه(ویژه خواهران) 🎤 بانـوای: حاج آرمین غلامی 📆 یکشـــــنبــــه 27تیر ساعت 5عصر 📌 فردوسی.خیابان سراب.کوی دهم دلگشایی
بسم الله الرحمن الرحیم ❗️- مجلس عزاداری شهادت حضرت مسلم ابن عقیل(ویژه خواهران)️ 📆دوشنبه 28تیرماه ساعت4عصر خیابان صابونی.پشت بانک ملی.کوی برزن 🎤مداح..حاج آرمین غلامی
✅ آمدم کوفه ولی، بی توگرفتارِ شدم بی تومن ساکن این دیارِ خونبارِ شدم کوفه من، خسته و سَرگشته و بیمارِ شدم من گرفتار دراین کوچه اغیارِ شدم لَعنتُ اللّه به این مردم بی عهد و وفا برعبیدالله وبرمردم، آن دوران ها دگر آرام گرفته خنجرکوفه حسین رنگِ اِحرام گرفته خنجرکوفه حسین زِ سرم کام گرفته خنجرکوفه حسین ختمِ انعام گرفته خنجرکوفه حسین خنجراز راه رسید و به سَرَم تیغ نشست.. استخوان بدنم ازاثر ضربه شکست باز هم رو به توام ، گریه کنان... بی تابم کوفه ، ای یارمیا ، برتو حسین بیتابم مردم کوفه حسین عهد و وفابشکستند منتظرمانده ی مرگم، در شب مهتابم آه دارم روی لب ،ذِکرِ ”حسین جان” گویم خجلم ازتوحسین، سیه اگرشد رویم دل چو ، مشغولِ توسل به محمد» شد و بعد... اشک ، بینِ دیده و چَشمِ تَرَم سَد شد و بعد... ابن مرجانه سرم کردجدا ،ردشد وبعد سرم افتاد زتن وای حسین بد شد و بعد... السّلام حضرتِ سلطان ، به فدایت پدرت میکند مردم این شهرتورا دَر به دَرتَ اشک میریخت ، کمی دردِ دلش وا میشد بین هرگریه ی چنین ، طرحِ معمّا میشد زیرِ لب بودمیا "کوفه " چه نجوا میشد... سرمن به نیزه ها خوب تماشا میشد چکنم وای که نام توحسین روی لب است دل من مضطرب از آمدورفت زینب است دم آخرشده و ، لحظه ی دیدار رسید وقتِ دل دادنِ بَر حضرتِ دلدار رسید راه را باز کن ای گُل ، به دَرَت خار رسید یاحسین کوفه میا، آخر دیدار رسید ابن مرجانه مراکشت وچو گل پژمردم آخرین لحظه به لب نام قشنگت بردمِ زیرتیغ ونیزه ها ، مرثیه خوانی میکرد دیده اش از دلِ او خانه تکانی میکرد ِاینچنین بودکمی یادِ جوانی میکرد همه را بودکه با ناله روانی میکرد یاحسین گفت به لب ، خواست که آرام شود مثلِ یک مرغِ نشسته به سَرِ بام شود... شده پرتاب تنش تا جگرش تیر کشید صورتِش خورد زمین ، ناله ی تصویر کشید... رفتنش دستِ قضا بود ، به تقدیر کشید اوشهادت نامه همه بار به تعبیر کشید زیرِ لب گفت: «حسین کوفه پرازنامردیست غیرمن کسی حسین ،بفکر اولادتونیست 🔸 اشعار مجنون کرمانشاهی(آرمین غلامی): @majnon1396
میان کوفه مسلم بي قراری به آغوش کسی جایی نداری شدی آواره در هرکوی وبرزن زبی عهدی کوفه ناله داري اشعار مجنون کرمانشاهی(آرمین غلامی): @majnon1396
✅ چون گل دٙرهم شده اینجا گلابت کرده اند قوره ی افتاده ازشاخه شرابت کرده اند بوده ای نقشی تو بر انگشتر دست حسین ای نگین شهرکوفه بی رکابت کرده اند ای سفیر علم در بحث صبوری در اصول مطلب پرجلد کوفه بی کتابت کرده اند نامه های کوفیان دعوت گر این مدعاست عهدوپیمان راشکسته، بی جوابت کرده اند تا بفهمی ماجرای کوفیان را اینچنین کوفیان بی وفا در اضطرابت کرده اند اهل کوفه اینچنین پستند وبی عهدو وفا پیش مولامردم کوفه خرابت کرده اند هرچه سوزان باشد و هر قدر با شدت دلت ای غم سرمازده بی آفتابت کرده اند ابن مرجانه تنت برخاک کوچه میکشید اینچنین درشهر کوفه درطنابت کرده اند بر سره دروازه آویزان شده ازچه سرت بعدکشتن اینچنین بی سر عذابت کرده اند اینچنین گشته کباب از حرف، قلب ما ولی مسلمی واینچنین درغم کبابت کرده اند 🔸 اشعار مجنون کرمانشاهی(آرمین غلامی): @majnon1396