eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
613 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
4.4هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
در کتاب مکارم الاخلاق صفحه ۳۴۷ از حسین بن خالد نقل می کند که من وقتی که در بغداد بودم 300000 هزار درهم بدهکار بودم. این بدهکاری به 400000 درهم رسید. طلبکارها رهایم نمی کردند. بالاخره به طور مخفیانه به قصد حج و دیدن امام رضا علیه السلام خارج شدم، اما متاسفانه نتواستم خدمت حضرت برسم. پس برای حضرت از حال و روزم نوشتم. حضرت در کنار نامه ام نوشت بعد از هر نماز واجب این دعا را سه مرتبه بخوان که ان شاء الله حاجتت برآورده خواه شد اما دعا : اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ يَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَنْ تَرْحَمَنِي بِلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ يَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَنْ تَرْضَى عَنِّي بِلَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ يَا لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ بِحَقِّ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ أَنْ‏ تَغْفِرَ لِي‏ بِلَا إِلَهَ‏ إِلَّا أَنْت‏ این شخص می گوید این عمل را ادامه دادم تا چهار ماه گذشت،تمام دیونم پرداخت شد. و چیزی حدود 100000 هزار درهم هم موجودی من بود. بحارالانوار ج۹۲،ص۳۰۳ کانال @EmamHadii
روضه ات تا کجا کشانده مرا... پای طشت طلا کشانده مرا... پیش متوکل از امام هادی علیه السلام سعایت کردند که در منزل خود کتابها و اسلحه زیادی از شیعیان خود که اهل قم هستند جمع کرده و تصمیم به قیام دارد. متوکل گروهی را فرستاد و شبانه به خانه امام علیه السلام حمله بردند ولی چیزی نیافتند. آن حضرت میان اطاق در بسته ای بود. در حالی که بر روی شن و ریگ نشسته بود و لباسی پشمین بر تن داشت، توجهش به خدا بود و قرآن می‌خواند. با همین حال ایشان را پیش متوکل بردند و گفتند: در خانه اش چیزی نیافتیم. دیدیم رو به قبله نشسته بود و قرآن می‌خواند. متوکل مشغول شراب خوردن بود. موقعی امام وارد شد که جام در دست متوکل بود. همین که چشم متوکل به ایشان افتاد، ترسید و احترام کرد و آن جناب را پهلوی خود نشاند و جامی را که در دست داشت به ایشان تعارف کرد؛ حضرت فرمود: به خدا گوشت و خون من آلوده به شراب نشده! مرا معذور دار! متوکل گفت: برایم شعری بخوان! حضرت فرمود: من زیاد شعر از حفظ ندارم. گفت: چاره ای نیست باید یک شعر بخوانی. این اشعار را همان طور که پیش متوکل نشسته بودند اشعاری را به این مضمون خواندند: بر روی قله‌های بلند کوهها زندگی می‌کردند و نگهبانان قوی و نیرومند و خشن از آنها حراست می‌کردند ولی نتوانستند مانع مرگ ایشان شوند. پس از آن همه عزّت، از جایگاه خود پایین آورده شدند و آنها را در گودال تنگ گور اسکان دادند. چه جای بدی فرود آمدند؟ پس از دفن آنها بانگ زننده ای فریاد زد: کجایند دست بندها و تاج و لباس‌های گران قیمت شما؟ کجایند صورتهایی که در کمال نعمت به سر می‌بردند و پرده‌ها و زیورها بر ایشان آویخته می‌گردید؟ سپس گورستان با زبانی رسا در پاسخ گوید: آن صورتها را کرم خورد و روی آنها با هم جنگ دارند! چه زمان درازی می‌خوردند و می‌آشامیدند، ولی پس از آن همه لذّتها، خودشان خوراک چیزهایی دیگر شدند. متوکل شروع به گریه کرد به طوری که از اشک چشمش ریش او تر شد. حاضرین نیز به گریه افتادند. وی مبلغ چهار هزار دینار تقدیم امام کرد و با احترام ایشان را به منزل خود فرستاد. 📚 بحارالانوار ج ۵٠ ص٢١٢
ساکنِ"خانِ صعالیک "شدی روز ورود شرحِ این واقعه یادآوریِ شام بلاست یاد سادات به ویرانۀ شام افتادی خاک ویرانه مگر درخورِ ناموس خداست؟! وقتی که امام هادی علیه السلام را سپاهیان متوکل ملعون به سمت به سامرا بردند ،در نزدیکی شهر سامرا، متوكل دستور داد او را بار ندهند و در كاروانسرايى كه معروف به كاروانسراى درماندگان بود فرو آوردند و یک شبانه روز امام علیه را در « خان صعالیک » ( خرابه ای که محل گدایان و بیچارگان بود) منزل دادند تا به این وسیله امام علیه السلام را تحقیر کنند. فردای آن روز متوكل دستور داد خانه‌يى را براى ايشان خالى كردند و به آنجا منتقل شدند. صالح بن سعيد مى‌گويد: همان روزى كه امام هادى(عليه السّلام)به سامراء رسيد به ديدارش رفتم و گفتم: فدايت گردم،اينان در همۀ كارها مى‌خواهند شما را كوچك كنند و پرتو شما را خاموش نمايند،تا آنجا كه در اين كاروانسراى ناپسند كه ويژۀ مستمندان و درماندگان است شما را فرود آوردند. امام علیه السلام آن فرمود: اى پسر سعيد!در چه فكرى‌؟آنگاه با دست خود اشاره كرد و فرمود نگاه كنم و چون نگريستم بوستانهاى آراسته و جويبارهاى روان و باغهاى نيكو ديدم كه در آن كنيزكان عطر آگين و غلامانى همچون لؤلؤ مكنون ديدم و چشم حيران و شگفتيم افزون شد و فرمود: اى سعيد! هر جا كه باشيم اين چيزها در اختيار ماست و ما در كاروانسراى درماندگان نيستيم . 📚 الارشاد ج٢ص٣١١
◼️ ما از این دوشنبه‌ها، چها که نکشیده‌ایم... طبق برخی اخبار امام هادی علیه السلام در روز دوشنبه به شهادت رسیدند. وقتی پیکر مطهر آن حضرت را حرکت می‌دادند، شنیدند کنیزی می‌گوید: ما ذا لَقینا فِی یَوم الاثنین قدیماً و حدیثاً ▪️ما از این دوشنبه‌ها از قدیم‌الایام تا این زمان، چها که نکشیده‌ایم... و با این جمله به روز شهادت پیغمبراکرم"صلی الله علیه و آله" و تشکیل سقیفه ملعون بنی ساعده اشاره کرد. 📚 منتهی الآمال، ص ۶۵٩
روضه ات تا کجا کشانده مرا... پای طشت طلا کشانده مرا... پیش متوکل از امام هادی علیه السلام سعایت کردند که در منزل خود کتابها و اسلحه زیادی از شیعیان خود که اهل قم هستند جمع کرده و تصمیم به قیام دارد. متوکل گروهی را فرستاد و شبانه به خانه امام علیه السلام حمله بردند ولی چیزی نیافتند. آن حضرت میان اطاق در بسته ای بود. در حالی که بر روی شن و ریگ نشسته بود و لباسی پشمین بر تن داشت، توجهش به خدا بود و قرآن می‌خواند. با همین حال ایشان را پیش متوکل بردند و گفتند: در خانه اش چیزی نیافتیم. دیدیم رو به قبله نشسته بود و قرآن می‌خواند. متوکل مشغول شراب خوردن بود. موقعی امام وارد شد که جام در دست متوکل بود. همین که چشم متوکل به ایشان افتاد، ترسید و احترام کرد و آن جناب را پهلوی خود نشاند و جامی را که در دست داشت به ایشان تعارف کرد؛ حضرت فرمود: به خدا گوشت و خون من آلوده به شراب نشده! مرا معذور دار! متوکل گفت: برایم شعری بخوان! حضرت فرمود: من زیاد شعر از حفظ ندارم. گفت: چاره ای نیست باید یک شعر بخوانی. این اشعار را همان طور که پیش متوکل نشسته بودند اشعاری را به این مضمون خواندند: بر روی قله‌های بلند کوهها زندگی می‌کردند و نگهبانان قوی و نیرومند و خشن از آنها حراست می‌کردند ولی نتوانستند مانع مرگ ایشان شوند. پس از آن همه عزّت، از جایگاه خود پایین آورده شدند و آنها را در گودال تنگ گور اسکان دادند. چه جای بدی فرود آمدند؟ پس از دفن آنها بانگ زننده ای فریاد زد: کجایند دست بندها و تاج و لباس‌های گران قیمت شما؟ کجایند صورتهایی که در کمال نعمت به سر می‌بردند و پرده‌ها و زیورها بر ایشان آویخته می‌گردید؟ سپس گورستان با زبانی رسا در پاسخ گوید: آن صورتها را کرم خورد و روی آنها با هم جنگ دارند! چه زمان درازی می‌خوردند و می‌آشامیدند، ولی پس از آن همه لذّتها، خودشان خوراک چیزهایی دیگر شدند. متوکل شروع به گریه کرد به طوری که از اشک چشمش ریش او تر شد. حاضرین نیز به گریه افتادند. وی مبلغ چهار هزار دینار تقدیم امام کرد و با احترام ایشان را به منزل خود فرستاد. 📚 بحارالانوار ج ۵٠ ص٢١٢
ساکنِ"خانِ صعالیک "شدی روز ورود شرحِ این واقعه یادآوریِ شام بلاست یاد سادات به ویرانۀ شام افتادی خاک ویرانه مگر درخورِ ناموس خداست؟! وقتی که امام هادی علیه السلام را سپاهیان متوکل ملعون به سمت به سامرا بردند ،در نزدیکی شهر سامرا، متوكل دستور داد او را بار ندهند و در كاروانسرايى كه معروف به كاروانسراى درماندگان بود فرو آوردند و یک شبانه روز امام علیه را در « خان صعالیک » ( خرابه ای که محل گدایان و بیچارگان بود) منزل دادند تا به این وسیله امام علیه السلام را تحقیر کنند. فردای آن روز متوكل دستور داد خانه‌يى را براى ايشان خالى كردند و به آنجا منتقل شدند. صالح بن سعيد مى‌گويد: همان روزى كه امام هادى(عليه السّلام)به سامراء رسيد به ديدارش رفتم و گفتم: فدايت گردم،اينان در همۀ كارها مى‌خواهند شما را كوچك كنند و پرتو شما را خاموش نمايند،تا آنجا كه در اين كاروانسراى ناپسند كه ويژۀ مستمندان و درماندگان است شما را فرود آوردند. امام علیه السلام آن فرمود: اى پسر سعيد!در چه فكرى‌؟آنگاه با دست خود اشاره كرد و فرمود نگاه كنم و چون نگريستم بوستانهاى آراسته و جويبارهاى روان و باغهاى نيكو ديدم كه در آن كنيزكان عطر آگين و غلامانى همچون لؤلؤ مكنون ديدم و چشم حيران و شگفتيم افزون شد و فرمود: اى سعيد! هر جا كه باشيم اين چيزها در اختيار ماست و ما در كاروانسراى درماندگان نيستيم . 📚 الارشاد ج٢ص٣١١
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم مداح..حاج آرمین غلامی ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ السلام علیکم یا اهل بیت النبوة و مَوضِعَ الرِّسالَة وَ مُختَلَفَ المَلائِکة بِمُوالاتِکُم عَلَّمَنا اللهُ مَعالِمَ دینِنا وَ أصلَحَ ما کانَ فَسَدَ مِن دُنیانا بِکُم اَخرَجَنا الله مِنَ الذُّلّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَراتِ الکُروب آن نازنین که وصف جمالش خدا کند امشب خدا کند که نگاهى به ما کند آن دلنواز از دل و از جان عزیزتر باشد که درد جان و دل ما دوا کند آن چشمه دعا که دعا مستجاب از اوست آیا شود به حالت ما هم دعا کند چهارم على ز عترت و نور دل جواد او چون جواد لطف نماید، عطا کند پیوند خورده زندگی ما به مهر او این رشته را نتواند کسی ، جدا کند ای زاده ی جواد و بسان پدر جواد مهرت نشد که قهر به سوی گدا کند تو هم بگو با من.... افتاده‏ ام بدام بلا یا ابالحسن غیر از تو کیست؟ آنکه ز دامم رها کند 🔹نصرانی است متوکل احضارش کرد هر کی هم متوکل احضارش می کرد ، مرگش حتمی بود راه افتاد اومد سامراء خیلی هم ترسیده بود، توی راه توی دلش گفت ما که اعتقادی به امامت مسلمونا نداریم اما حالا که دارم میرم بگذار یه تیری توی تاریکی بیندازم صد سکه نذر امام هادی کرد توی دلش... رسید سامراء ، دید اختیار مرکبش رو نداره مرکب ، کوچه ها رو یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت رسید در خانه ای زانو زد با خودش گفت اینجا کجاست منکه غریبم، یه مرتبه در خانه باز شد قاصد حضرت صداش زد بیا داخل اینجا منزل امام هادی است تا وارد شد حضرت فرمود یوسف نصرانی، توی راه نذر ما کردی نذرت رو ادا کن داری میری نزد متوکل ، نترس آسیبی بهت نمی رسونه سومین مطلبی که حضرت فرمود فرمود به ما ایمان بیار 🔸اون هنوز متعجب بود اسمم رو از کجا می دونه این آقا نذرم رو از کجا میدونه از نیت دلم خبر داد حالا هم میگه ایمان بیار هنوز حرفی نزده بود ، حضرت فرمود تو مسلمان نمیشی ، اما خدا به تو پسری میده از شیعیان من میشه بعد که یوسف نصرانی رفت حضرت فرمود دروغ میگند اونایی که میگن محبت ما به داد نصرانی هم نمی رسه فهمیدی چی گفتم یعنی حتی غیر مسلمونا ، در خونه ی امام هادی حاجت گرفتند افتاده‏ ام بدام بلا یا ابالحسن غیر از تو کیست؟ آنکه ز دامم رها کند ▪️چندتا روضه داره امام حضرت رو بارها تبعید کردند، بارها ریختند توی خونه اش، خونه اش رو تفتیش کردند بارها زن و بچه اش رو ترسوندند.. 😭 بارها با دست بسته بردنش بارها بردنش مجلس شراب یه دونه اش رو من اشاره کنم این یه دونه برا مرگ ماها بسه این آقا مطهَّر به آیه ی تطهیرِ متوکل ، شبانه او رو احضار کرد ، وارد بزم شرابش کرد یا صاحب الزمان شراب به جدت تعارف کردند. 😭 همه تون فهمیدید کجا میخوام ببرمتون آقا رو وادار کرد اشعاری بخوانند اشعاری در مذمت دنیا و اهل دنیا ، خواند نوشته اند متوکل ، متنبه شد جام شراب رو به زمین زد ، عذرخواهی کرد به چه احترامی این علی بن محمد رو برگرداند اما لایوم کیومک یا اباعبدالله ماه زیارتی ابی عبدالله است، یاعلی بن محمد اگر چه شمارو ، جام شراب تعارف کردند بزم مِی بردند اما دیگه اهل و عیالتون رو به اسیری نبردند.. 😭 جلو چشمت ، اهل و عیالت رو توی بزم شراب اما زن و بچه ی ابی عبدالله رو به طنابی بستند.. 😭 در ملأ عمومی نامحرما و دلقک ها کاری کردند که هرکه وارد مجلس یزید می شد جسارت می کرد.. 😭 آی حسین...
امام هادی.ع۵....mp3
5.03M
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم /۱۴۰۳ مداح..حاج آرمین غلامی👇
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم /۱۴۰۳ مداح..حاج آرمین غلامی ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ ای زاده ی جواد و بسان پدر جواد مهرت نشد که قهر به سوی گدا کند تو هم بگو با من.... افتاده‏ ام بدام بلا یا ابالحسن غیر از تو کیست؟ آنکه ز دامم رها کند 🔹نصرانی است متوکل احضارش کرد هر کی هم متوکل احضارش می کرد ، مرگش حتمی بود راه افتاد اومد سامراء خیلی هم ترسیده بود، توی راه توی دلش گفت ما که اعتقادی به امامت مسلمونا نداریم اما حالا که دارم میرم بگذار یه تیری توی تاریکی بیندازم صد سکه نذر امام هادی کرد توی دلش... رسید سامراء ، دید اختیار مرکبش رو نداره مرکب ، کوچه ها رو یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت رسید در خانه ای زانو زد با خودش گفت اینجا کجاست منکه غریبم، یه مرتبه در خانه باز شد قاصد حضرت صداش زد بیا داخل اینجا منزل امام هادی است تا وارد شد حضرت فرمود یوسف نصرانی، توی راه نذر ما کردی نذرت رو ادا کن داری میری نزد متوکل ، نترس آسیبی بهت نمی رسونه سومین مطلبی که حضرت فرمود فرمود به ما ایمان بیار 🔸اون هنوز متعجب بود اسمم رو از کجا می دونه این آقا نذرم رو از کجا میدونه از نیت دلم خبر داد حالا هم میگه ایمان بیار هنوز حرفی نزده بود ، حضرت فرمود تو مسلمان نمیشی ، اما خدا به تو پسری میده از شیعیان من میشه بعد که یوسف نصرانی رفت حضرت فرمود دروغ میگند اونایی که میگن محبت ما به داد نصرانی هم نمی رسه فهمیدی چی گفتم یعنی حتی غیر مسلمونا ، در خونه ی امام هادی حاجت گرفتند افتاده‏ ام بدام بلا یا ابالحسن غیر از تو کیست؟ آنکه ز دامم رها کند ▪️چندتا روضه داره امام حضرت رو بارها تبعید کردند، بارها ریختند توی خونه اش، خونه اش رو تفتیش کردند بارها زن و بچه اش رو ترسوندند.. 😭 بارها با دست بسته بردنش بارها بردنش مجلس شراب یه دونه اش رو من اشاره کنم این یه دونه برا مرگ ماها بسه این آقا مطهَّر به آیه ی تطهیرِ متوکل ، شبانه او رو احضار کرد ، وارد بزم شرابش کرد یا صاحب الزمان شراب به جدت تعارف کردند. 😭 همه تون فهمیدید کجا میخوام ببرمتون آقا رو وادار کرد اشعاری بخوانند اشعاری در مذمت دنیا و اهل دنیا ، خواند نوشته اند متوکل ، متنبه شد جام شراب رو به زمین زد ، عذرخواهی کرد به چه احترامی این علی بن محمد رو برگرداند اما لایوم کیومک یا اباعبدالله ماه زیارتی ابی عبدالله است، یاعلی بن محمد اگر چه شمارو ، جام شراب تعارف کردند بزم مِی بردند اما دیگه اهل و عیالتون رو به اسیری نبردند.. 😭 جلو چشمت ، اهل و عیالت رو توی بزم شراب اما زن و بچه ی ابی عبدالله رو به طنابی بستند.. 😭 در ملأ عمومی نامحرما و دلقک ها کاری کردند که هرکه وارد مجلس یزید می شد جسارت می کرد.. 😭 آی حسین...
🤞 .حاج آرمین غلامی حضرت رقیه،کرمانشاه ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ السلام علیکم یا اهل بیت النبوة گردنی کج سرِ پایین به پناه آمده‌ام آخر سال تو سامان بدهی کار مرا آمده ام تا که بگویم به خودم بد کردم تا که اسباب شفاعت کنی اقرار مرا سامرا روضه به پا می‌کنی آقا تنها یاری خویش ببر دیده خون بار مرا چقدر بی‌ادبی شد به امام هادی سخت کرده به خدا روضه ی او کار مرا جای معصوم مگر بزم شراب است آقا گوش کن روضه ی این قلب عزادار مرا تو خودت گفته‌ای خون گریه کنم هرجایی که بگویند غم عمه بی یار مرا 🔹نصرانی است متوکل احضارش کرد هر کی هم متوکل احضارش می کرد ، مرگش حتمی بود راه افتاد اومد سامراء خیلی هم ترسیده بود، توی راه توی دلش گفت ما که اعتقادی به امامت مسلمونا نداریم اما حالا که دارم میرم بگذار یه تیری توی تاریکی بیندازم صد سکه نذر امام هادی کرد توی دلش... رسید سامراء ، دید اختیار مرکبش رو نداره مرکب ، کوچه ها رو یکی پس از دیگری پشت سر گذاشت رسید در خانه ای زانو زد با خودش گفت اینجا کجاست منکه غریبم، یه مرتبه در خانه باز شد قاصد حضرت صداش زد بیا داخل اینجا منزل امام هادی است تا وارد شد حضرت فرمود یوسف نصرانی، توی راه نذر ما کردی نذرت رو ادا کن داری میری نزد متوکل ، نترس آسیبی بهت نمی رسونه سومین مطلبی که حضرت فرمود فرمود به ما ایمان بیار 🔸اون هنوز متعجب بود اسمم رو از کجا می دونه این آقا نذرم رو از کجا میدونه از نیت دلم خبر داد حالا هم میگه ایمان بیار هنوز حرفی نزده بود ، حضرت فرمود تو مسلمان نمیشی ، اما خدا به تو پسری میده از شیعیان من میشه بعد که یوسف نصرانی رفت حضرت فرمود دروغ میگند اونایی که میگن محبت ما به داد نصرانی هم نمی رسه فهمیدی چی گفتم یعنی حتی غیر مسلمونا ، در خونه ی امام هادی حاجت گرفتند افتاده‏ ام بدام بلا یا ابالحسن غیر از تو کیست؟ آنکه ز دامم رها کند ▪️چندتا روضه داره امام حضرت رو بارها تبعید کردند، بارها ریختند توی خونه اش، خونه اش رو تفتیش کردند بارها زن و بچه اش رو ترسوندند.. 😭 بارها با دست بسته بردنش بارها بردنش مجلس شراب یه دونه اش رو من اشاره کنم این یه دونه برا مرگ ماها بسه این آقا مطهَّر به آیه ی تطهیرِ متوکل ، شبانه او رو احضار کرد ، وارد بزم شرابش کرد یا صاحب الزمان شراب به جدت تعارف کردند. 😭 همه تون فهمیدید کجا میخوام ببرمتون آقا رو وادار کرد اشعاری بخوانند اشعاری در مذمت دنیا و اهل دنیا ، خواند نوشته اند متوکل ، متنبه شد جام شراب رو به زمین زد ، عذرخواهی کرد به چه احترامی این علی بن محمد رو برگرداند اما لایوم کیومک یا اباعبدالله ماه زیارتی ابی عبدالله است، یاعلی بن محمد اگر چه شمارو ، جام شراب تعارف کردند بزم مِی بردند اما دیگه اهل و عیالتون رو به اسیری نبردند.. 😭 جلو چشمت ، اهل و عیالت رو توی بزم شراب اما زن و بچه ی ابی عبدالله رو به طنابی بستند.. 😭 در ملأ عمومی نامحرما و دلقک ها کاری کردند که هرکه وارد مجلس یزید می شد جسارت می کرد.. 😭 آی حسین...