#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
متن روضه 1
🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آوردم
شب دوم محرمه...
یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه...
مثل فردایی...
روز دوم محرم...
وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن
ابی عبدالله فرمود...
نام این سرزمین چیه؟
عرضه داشتند آقا...
به این سرزمین قاضریه میگن...
آقا فرمود آیا این سرزمین...
نام دیگه ای هم داره یا نه؟...
بله آقا جان...
به این سرزمین نینوا هم میگن...
یکی یکی اسم ها رو گفتند...
اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده...
حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟...
آقا... به این سرزمین...
کربلا هم میگن...
تا نام کربلا رو شنید... صدا زد...
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
(خدایا به تو پناه مىبرم از اندوه و بلا)
اینجا همون سرزمینیه که...
جدم رسول خدا بهم خبر داده بود...
انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا
از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست...
اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند...
وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا
(لهوف ص 116)
اینجا محل دفن ماست
🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب
🔸میشود لبها کبود از قحط آب
مردم... اینجا همونجاییکه...
دستهای عباسم رو قطع میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند...
🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ
🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ
نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند...
چه حالی پیدا کرد...
اومد کنار برادر صدا زد حسین جان...
نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم...
دنیایی از غم به دلم نشسته...
برادر جان حسین...
اینجا چه سرزمینیه؟...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
آماده ای بگم یا نه...
امشب برات کربلات رو از آقا بگیری...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
🔸این زمین غصه و درد و بلاست
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
آماده باش زینبم...
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
🔸در همین ده روز پیرت میکنند
زینبم... طاقت داری بگم یا نه...
🔸می برن اینجا گلو و حنجرم
🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم
یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد...
چی میگی برادر...
جلوی من حرف از مردن میزنی...
مگه نمیدونی...
زینب بدون تو میمیره...
ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد...
اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد...
ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد...
دلداریش میداد...
اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد...
🔻گریز
یک جای دیگه هم روز عاشورا...
وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان...
دید خواهر خیلی بی تابی میکنه...
هی دور برادر میگرده...
میگه حسین...
میخواهی بری میدان...
زینبت رو تنها بگذاری...
تو یادگار مادرمی...
من بدون تو میمیرم حسین...
خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود...
زینب کربلا جان میداد...
صدا زد... خواهرم...
انقده بی تابی نکن...
من میرم میدان...
اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام...
مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر...
خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه...
صدای تکبیر برادر رو نشنید...
بی تاب شده زینب...
هی توی خیمه میشینه رو زمین...
بلند ميشه...
میگه حسین...
چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش...
چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید...
تا فهمید ذوالجناح برگشته...
اما حسین نیومده...
دیگه طاقت نیاورد...
دوان دوان...
به سمت گودی قتلگاه...
(حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...)
از بالای بلندی یک نگاه کرد...
دید دور بدن برادر رو گرفتند...
یک نفر با سنگ میزنه...
یک نفر با نیزه میزنه...
جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند...
یک نفر هم خنجر گرفته...
داره میره به سمت حسین...
من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه...
اشاره کرده باشه...
ارجعی...
زینبم برگرد... نبینی خواهر...
🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم
🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم
🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی
🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
۲۰۲۳_۰۷_۱۴_نوحه کردی.mp3
5.59M
🖤#نوحه_سنتی_کردی_شب_دوم_محرم
بانوای کربلایی آرمین غلامی مجنون🎙
▪️▪️▪️
😭😭😭😭
کاروان حسین ،له کربلا هاتیه
خون دل حضرت زینب کبری بیه
بی یسه شور و شین ،ذکریان ،بی حسین
بیه محرم
اویشه زینب حسین گیان وه لبم رسیه
درد و رنج و ماتم ،له قلب خویشک بیه
غم بیه مشکلم خوین بی یسه،دلم
بیه محرم
ای براگیان تونی له خویشکت، هم نفس
یا حسین گیان وه فریاد دل م، برس
قسمتم غم بیه،صبره م کم بیه
بیه محرم
زینب،ای بیاوان، خیمه گه ما ن بیه
جای اهل حرم دامن صحرا بیه
بیدسه پرده دار ،له چه ای بی قرار
بیه محرم
علی اکبره،م بی یسه اربا اربا
یوسف فاطمه ،بی یسه تنیابرا
بیه وقت حضور ،زینب بو صبور
بیه محرم
خوین دله ربابه ،بهر علی اصغره
بودنه ،له ایره،پاره ،وه کین حنجره
خم بیه چاره گی حنجر پاره گی
بیه محرم
له زمین بلا، نالان بیه اباالفضل
پاره پیکر، له،چاو،گریان بیه اباالفضل
بی یسه جانفدا فرقه،وه کین دو تا
بیه محرم
گل زهرا،له دشت کین،بی یسه چیده
ای براگیان بیه حنجر ،م،بریده
کردیه،ای برا،،گریه ی بی صدا
بیه،محرم
#شاعر،، آرمین غلامی(مجنون)
#سنتی_کردی
#شب_دوم_محرم
#ورودیه
#کانال_مجنون_کرماشاهی
▪️▪️▪️▪️▪️
#شب_دوم_محرم
#روضه_ورود_به_کربلا
متن روضه 1
🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم
🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آوردم
شب دوم محرمه...
یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه...
مثل فردایی...
روز دوم محرم...
وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن
ابی عبدالله فرمود...
نام این سرزمین چیه؟
عرضه داشتند آقا...
به این سرزمین قاضریه میگن...
آقا فرمود آیا این سرزمین...
نام دیگه ای هم داره یا نه؟...
بله آقا جان...
به این سرزمین نینوا هم میگن...
یکی یکی اسم ها رو گفتند...
اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده...
حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟...
آقا... به این سرزمین...
کربلا هم میگن...
تا نام کربلا رو شنید... صدا زد...
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
(خدایا به تو پناه مىبرم از اندوه و بلا)
اینجا همون سرزمینیه که...
جدم رسول خدا بهم خبر داده بود...
انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا
از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست...
اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند...
وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا
(لهوف ص 116)
اینجا محل دفن ماست
🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب
🔸میشود لبها کبود از قحط آب
مردم... اینجا همونجاییکه...
دستهای عباسم رو قطع میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند...
🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ
🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ
نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند...
چه حالی پیدا کرد...
اومد کنار برادر صدا زد حسین جان...
نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم...
دنیایی از غم به دلم نشسته...
برادر جان حسین...
اینجا چه سرزمینیه؟...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
آماده ای بگم یا نه...
امشب برات کربلات رو از آقا بگیری...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
🔸این زمین غصه و درد و بلاست
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
آماده باش زینبم...
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
🔸در همین ده روز پیرت میکنند
زینبم... طاقت داری بگم یا نه...
🔸می برن اینجا گلو و حنجرم
🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم
یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد...
چی میگی برادر...
جلوی من حرف از مردن میزنی...
مگه نمیدونی...
زینب بدون تو میمیره...
ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد...
اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد...
ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد...
دلداریش میداد...
اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد...
🔻گریز
یک جای دیگه هم روز عاشورا...
وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان...
دید خواهر خیلی بی تابی میکنه...
هی دور برادر میگرده...
میگه حسین...
میخواهی بری میدان...
زینبت رو تنها بگذاری...
تو یادگار مادرمی...
من بدون تو میمیرم حسین...
خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود...
زینب کربلا جان میداد...
صدا زد... خواهرم...
انقده بی تابی نکن...
من میرم میدان...
اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام...
مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر...
خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه...
صدای تکبیر برادر رو نشنید...
بی تاب شده زینب...
هی توی خیمه میشینه رو زمین...
بلند ميشه...
میگه حسین...
چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش...
چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید...
تا فهمید ذوالجناح برگشته...
اما حسین نیومده...
دیگه طاقت نیاورد...
دوان دوان...
به سمت گودی قتلگاه...
(حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...)
از بالای بلندی یک نگاه کرد...
دید دور بدن برادر رو گرفتند...
یک نفر با سنگ میزنه...
یک نفر با نیزه میزنه...
جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند...
یک نفر هم خنجر گرفته...
داره میره به سمت حسین...
من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه...
اشاره کرده باشه...
ارجعی...
زینبم برگرد... نبینی خواهر...
🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم
🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم
🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی
🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
.
#فهرست
برای دسترسی به روضه و نوحه ماه محرم
لطفا #هشتک های زیر را دنبال بفرمایید👇👇👇👇👇👇👇
#روضه_حضرت_مسلم_بن_عقیل_علیه_السلام
.
#مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
#روضه_حضرت_مسلم_علیه_السلام
#روضه_ورود_به_کربلا
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_زهراسلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
#روضه_اطفال_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#روضه_حضرت_قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#روضه_حضرت_عباس_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#روضه_دفن_شهدای_کربلا
#شب_اول_محرم. #حضرت_مسلم_ع
#شب_اول_محرم_۱۴۰۱
#شب_دوم_محرم. #ورودیه_محرم
#شب_دوم_محرم_۱۴۰۱
#شب_سوم_محرم. #حضرت_رقیه_س
#شب_سوم_۱۴۰۱
#شب_چهارم_محرم #دوطفلان_زینب_س
#شب_چهارم_۱۴۰۱
#شب_پنجم_محرم. #عبدالله_ابن_حسن
#شب_پنجم_محرم۱۴۰۱
#شب_ششم_محرم. #حضرت_قاسم_ابن_الحسن
#شب_ششم_محرم۱۴۰۱
#شب_هفتم_محرم. #حضرت_علی_اصغر
#شب_هفتم_۱۴۰۱
#شب_هشتم_محرم. #حضرت_علی_اکبر
#شب_هشتم_۱۴۰۱
#شب_نهم_محرم. #حضرت_عباس_ع
#شب_نهم_۱۴۰۱
#شب_دهم_محرم.
#شب_دهم_۱۴۰۱
#شب_عاشورا
#شب_یازدهم_محرم
#شب_دوازدهم_محرم
#شب_سیزدهم_محرم
#شام_غریبان
#وداع
#اربعین
#شب_جمعه
____
#بازگشت_کاروان_به_کربلا
#روضه_اربعین
#روضه_حضرت_رسول_صلی_الله_علیه_وآله
#شهادت_پیامبر
#شهادت_پیامبر
#متن حضرت_رسول_اکرم
#متن روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#متن شهادت_امام_حسن
#متن روضه_امام_حسن_ع
#متن روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#متن شهادت_امام_سجاد
#متن روضه_امام_رضا_علیه_السلام
#متن روضه_امام_رضا
#متن شهادت_امام_رضا
#بیست_و_هشتم_صفر
#ویژه_ایام_صفر
#سیاه_پوشان
#زمینه
#زمزمه
#واحد_سنگین
#واحد_تند
#واحد
#شور. #احساسی
#سه_ضرب
#سنتی
#نوحه_سنتی
#مسجدی
#زنجیرزنی
#دودمه
#ترکی
#مازنی
#کردی
#دشتی
.
هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت چپ، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید.
.
#شب_دوم_محرم🤞🤞
#روضه_ورود_به_کربلا
متن روضه
#مداح..حاج آرمین غلامی
وقتی خدا مشق تو را تکلیف میکرد
گویی کتابی از تنت تألیف می کرد
در فصل فصل این کتابِ پاره پاره
قرآن تو را بر نیزه ها توصیف می کرد
مواج می شد تا عطش روی لبانت
چشم تو اقیانوس را تعریف می کرد
سیب تنت تشریح می شد شرحه شرحه
باران تورا دربادها تصریف می کرد
موسیقی ِآیات تو از نیزه می ریخت
سمفونی ات داوود را تصنیف میکرد
می سوخت خورشید و زمین لب تشنه ی نور
شب بود و ظلمت ماه را تحریف می کرد
🔸آه از آن ساعت که سبط مصطفی
🔸گشت وارد بر زمین کربلا
(فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْض)ِ
(لهوف ص 116)
تا رسیدند به کربلا...
ابی عبدالله فرمود:
این سرزمین چه نام داره؟
گفتند آقا به اینجا کربلا میگن...
تا گفتند کربلا...
حضرت فرمودند:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
🔸بار بگشائید اینجا کعبه جانان ماست
🔸سرزمین کربلا قربانگه یاران ماست
🔸بار بگشائید و بر بندید چشم از هر چه هست
🔸این منای عشق و منزلگاه جاویدان ماست
ابی عبدالله صدا زد...
خیمه ها رو بر پا کنید...
اینجا وعده گاه ماست...
یکی یکی این زن و بچه ها رو از محملها پیاده کردند...
حالا میخواد عقیله بنی هاشم...
زینب کبری از محمل پایین بیاد...
تصور کن ...
جوون های بنی هاشم اومدند...
دور محمل زینب رو گرفتند...
مبادا نامحرما قد و بالای خانم رو ببینند...
من ميگم ...
شاید عباس علمدار اومده...
زانوها رو خم کرده...
علی اکبر دست عمه جانش رو گرفته
قاسم عنان مرکب رو گرفته...
ابی عبدالله مواظب خواهره...
🔸با احتیاط خواهر خود را پیاده کرد
🔸طوری که آب در دل زینب تکان نخورد
با چه عزت و احترامی...
خانم رو از محمل پیاده کردند...
حقشم همینه...
آخه خانم زینب...
ناموس خداست...
دختر علی هست...
احترام داره...
آماده ای بگم یا نه؟
🔻گریز
آی جوون های بنی هاشم...
نبودید روز یازدهم...
عمه جانتون زینب...
همه زن و بچه ها رو سوار کرد...
دید تنهای تنها مونده...
دور تا دورش رو نامحرما گرفتند...
یک نگاه انداخت به سمت شط فرات...
صدا زد...
آی ابالفضل... آی غیرتی...
پاشو ببین خواهرت بین نامحرماست...
یه نگاهم به سمت گودی قتلگاه...
صدا زد...
حسین جان...
ببین خواهرت رو دارن به اسارت می برند...
هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین...
🔸به سوی شام و کوفه ام
🔸چه ظالمانه می برند
🔸نمی روم ولی مرا
🔸به تازیانه میبرند
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)
#شب_دوم_محرم🤞🤞
#روضه_ورود_به_کربلا
متن روضه 1
#مداح.حاج آرمین غلامی
#حلول_ماه_محرم_تسلیت
افتاده بر جانم تبِ ماتم دوباره
حالم دگرگون میشود از غم دوباره
از عرش می آید صدای گریه زاری
در کوچه وقتی میزنم پرچم دوباره
از پنج تن إذنِ عزاداری گرفتم
دادند راهم...پس شدم مَحرَم دوباره
حاجت گرفتم! گفته آقایم أباالفضل(ع)
پایِ علَم امسال هم باشم دوباره
آورده ام؛ بیتابیِ یکساله ام را...
حال دلم خوش میشود کم کم دوباره
بیچاره ام کرده به قران دردِ غفلت
عاصی شدم! کی میشوم آدم دوباره؟!
هر کس که مثل من مریض و دردمند است
با توبه می آید پیِ مرهم دوباره
همراه با صاحب-عزایِ روضه جاریست-
از چشم هایم چشمهٔ زمزم دوباره
هنگام ذکرِ "یا لَثاراتِ الحسین(ع)" است
افتاده در شور و نوا عالم دوباره
شال عزا را با اذان؛ بر گردن انداخت
صاحبزمان(عج) با گریهٔ نم نم دوباره
از داغِ آن پیراهنِ آغشته در خون
در کربلا زد خیمهٔ ماتم دوباره!
شب دوم محرمه...
یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه...
مثل فردایی...
روز دوم محرم...
وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن
ابی عبدالله فرمود...
نام این سرزمین چیه؟
عرضه داشتند آقا...
به این سرزمین قاضریه میگن...
آقا فرمود آیا این سرزمین...
نام دیگه ای هم داره یا نه؟...
بله آقا جان...
به این سرزمین نینوا هم میگن...
یکی یکی اسم ها رو گفتند...
اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده...
حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟...
آقا... به این سرزمین...
کربلا هم میگن...
تا نام کربلا رو شنید... صدا زد...
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
(خدایا به تو پناه مىبرم از اندوه و بلا)
اینجا همون سرزمینیه که...
جدم رسول خدا بهم خبر داده بود...
انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا
از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست...
اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند...
وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا
(لهوف ص 116)
اینجا محل دفن ماست
🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب
🔸میشود لبها کبود از قحط آب
مردم... اینجا همونجاییکه...
دستهای عباسم رو قطع میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند...
اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند...
🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ
🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ
نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند...
چه حالی پیدا کرد...
اومد کنار برادر صدا زد حسین جان...
نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم...
دنیایی از غم به دلم نشسته...
برادر جان حسین...
اینجا چه سرزمینیه؟...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
آماده ای بگم یا نه...
امشب برات کربلات رو از آقا بگیری...
🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست
🔸این زمین غصه و درد و بلاست
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
آماده باش زینبم...
🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند
🔸در همین ده روز پیرت میکنند
زینبم... طاقت داری بگم یا نه...
🔸می برن اینجا گلو و حنجرم
🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم
یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد...
چی میگی برادر...
جلوی من حرف از مردن میزنی...
مگه نمیدونی...
زینب بدون تو میمیره...
ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد...
اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد...
ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد...
دلداریش میداد...
اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد...
یک جای دیگه هم روز عاشورا...
وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان...
دید خواهر خیلی بی تابی میکنه...
هی دور برادر میگرده...
میگه حسین...
میخواهی بری میدان...
زینبت رو تنها بگذاری...
تو یادگار مادرمی...
من بدون تو میمیرم حسین...
خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود...
زینب کربلا جان میداد...
صدا زد... خواهرم...
انقده بی تابی نکن...
من میرم میدان...
اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام...
مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر...
خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه...
صدای تکبیر برادر رو نشنید...
بی تاب شده زینب...
هی توی خیمه میشینه رو زمین...
بلند ميشه...
میگه حسین...
چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش...
چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید...
تا فهمید ذوالجناح برگشته...
اما حسین نیومده...
دیگه طاقت نیاورد...
دوان دوان...
به سمت گودی قتلگاه...
(حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...)
از بالای بلندی یک نگاه کرد...
دید دور بدن برادر رو گرفتند...
یک نفر با سنگ میزنه...
یک نفر با نیزه میزنه...
بسمالله الرحمن الرحیم 🤞🤞
#محرم_امام_زمان_عجلالله
📖 #متن_روضه
🔊 نقل حکایت و روضه حضرت زینب سلام الله علیها
🔘 شب دوم محرم
#مداح..حاج آرمین غلامی
**
پَر میزنیم سر به هوای شما شویم
تا خرجِ روضههایِ عزای شما شویم
ما را دوباره مادرِ سادات خوانده است
تا یاکریمِ کرببلای شما شویم
تقصیر ما نبود گرفتارتان شدیم
زهرا نوشته است برای شما شویم
میخواست روز قیامت کنارِ هم
سینهزنان زیرِ لوایِ شما شویم
ما را بلندی علمت سربلند کرد
شاهیم اگر گدایِ گدای شما شویم
حجات قبول کاش که وقت طوافتان
قربانیانِ کویِ منای شما شویم
در بینِ حلقهای عزا میرسیم تا
مشمول دستهای دعای شما شویم
...اللهمَّ صلِّ علي صاحبِ الدَّعوَةِ النَّبَويَّةِ، والصّولَةِ الحَيدَريّةِ، والعِصمَةِ الفاطِميَّةِ، صَلابَةِ الحسَنيَّةِ، والشُّجاعَةِ الحُسَينيَّةِ شب ورودیه است میخام ببرمتون وارد کربلاتون کنم، امشب میخام از همتون، دیگه دلتون شور بزنه، دیگه از فردا پریشونی رو تو صورتت ببینما، بیچاره زینب، پریشان... آواره....، (بگو با من جوابشو میدم)، معنی آوارگی یعنی چی؟ دستاشو که بستن نمیدونست کجا، هی میگفت عزیز برادرم، کجا میخای بری؟، گفت خانم کوفه میریم، نترس، تا گفت کوفه بند دلش، گفت بگو هر جا میبرن ببرن، کوفه نه، چرا خانم؟ یه روزی من خانم کوفه بودم، بازاری ها بابامو میشناسن، با این سرو وضع، من کوفه نمیام، حسیــــــــــن
گفت پیرمرده، ازون حسین چی ها بدرد بخور پولو پله دار، حجره دار بازار یزد، صبح اومد بره مغازش، کف بازار دید هفت هشت تا بچه هفت هشت ده ساله، یه سینی تو دستشونه، یه پارچه مشکی، نگاشون کرد گفت، دید دارن میرن دم مغازه ها، آقا نذری داری؟ آقا به هیئت کمک میکنی؟ گفت تا بیرونشون میکنن، یکی میاد یه چیزی میندازه، رفت در مغازش، یه یک ربع بیست دقیقه ای یه ساعتی دید اینا اومدن تو مغازش، چتونه بازارو بهم ریختین، چند روزه میام شماهارو میبینم، بزرگتره اومد جلو، گفت حاجی روضه داریم، گفت روضه تون مگه چیه چند روز؟، اون یکی اومد گفت روضه مون بزرگه خودمون بچه ایم، هر شب شام به مردم میدیم، (ای به دل این نشست) گفت خرجیتون چقدره ؟ گفت خیلی، گفت مگه من مُردم میرید تو بازار گدایی ، پس سال بعد هم صاف میاید اینجا میگیرید و میرید، (اینو برا اونا میگم، که دو زار میخان در خونه امام حسین بدن اینقدر بالا پایین میکنن)، گفت چقدر بدم؟ این دسته چکشو گذاشت جلو اینا....
#شب_دوم_محرم
#روضه_حضرت_زینب
#حکایت_لوتی_بازار_یزد
🎤مداح.حاج آرمین غلامی
#شب_دوم_محرم🤞🤞
#روضه_ورود_به_کربلا
متن روضه 2
#مداح.حاج آرمین غلامی
تمام عشق و ایمانم حسین است
همه روح و همه جانم حسین است
خدا داند به هر بزم محبت
فروغ شمع سوزانم حسین است
ندارد تیرگی هرگز دل من
که هر شب ماه تابانم حسین است
ندارم جز وجود او طبیبی
فقط دارو و درمانم حسین است
به دریا گوهر تابان هستی
به صحرا دُرّ غلتانم حسین است
رهایی بخشِ دل از هر چه اندوه
میان موج و توفانم حسین است
به روی خاک درگاهش نوشتم
من آن عبدم که سلطانم حسین است
به قبرم چون که بگذارند یاران
طلوعِ صبح رخشانم حسین است
به دشت بی کسی های دو عالم
نه تنها سر که سامانم حسین است
تمام حاصل عمرم همین بود
مرا جان است و جانانم حسین است
پریشانی ندارم جز غم او
غم قلب پریشانم حسین است
🔸آه از آن ساعت که سبط مصطفی
🔸گشت وارد بر زمین کربلا
(فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْض)ِ
(لهوف ص 116)
تا رسیدند به کربلا...
ابی عبدالله فرمود:
این سرزمین چه نام داره؟
گفتند آقا به اینجا کربلا میگن...
تا گفتند کربلا...
حضرت فرمودند:
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ
🔸بار بگشائید اینجا کعبه جانان ماست
🔸سرزمین کربلا قربانگه یاران ماست
🔸بار بگشائید و بر بندید چشم از هر چه هست
🔸این منای عشق و منزلگاه جاویدان ماست
ابی عبدالله صدا زد...
خیمه ها رو بر پا کنید...
اینجا وعده گاه ماست...
یکی یکی این زن و بچه ها رو از محملها پیاده کردند...
حالا میخواد عقیله بنی هاشم...
زینب کبری از محمل پایین بیاد...
تصور کن ...
جوون های بنی هاشم اومدند...
دور محمل زینب رو گرفتند...
مبادا نامحرما قد و بالای خانم رو ببینند...
من ميگم ...
شاید عباس علمدار اومده...
زانوها رو خم کرده...
علی اکبر دست عمه جانش رو گرفته
قاسم عنان مرکب رو گرفته...
ابی عبدالله مواظب خواهره...
🔸با احتیاط خواهر خود را پیاده کرد
🔸طوری که آب در دل زینب تکان نخورد
با چه عزت و احترامی...
خانم رو از محمل پیاده کردند...
حقشم همینه...
آخه خانم زینب...
ناموس خداست...
دختر علی هست...
احترام داره...
آماده ای بگم یا نه؟
🔻گریز
آی جوون های بنی هاشم...
نبودید روز یازدهم...
عمه جانتون زینب...
همه زن و بچه ها رو سوار کرد...
دید تنهای تنها مونده...
دور تا دورش رو نامحرما گرفتند...
یک نگاه انداخت به سمت شط فرات...
صدا زد...
آی ابالفضل... آی غیرتی...
پاشو ببین خواهرت بین نامحرماست...
یه نگاهم به سمت گودی قتلگاه...
صدا زد...
حسین جان...
ببین خواهرت رو دارن به اسارت می برند...
هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین...
🔸به سوی شام و کوفه ام
🔸چه ظالمانه می برند
🔸نمی روم ولی مرا
🔸به تازیانه میبرند
(و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227)