#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
روضه میخواند از فراسویی
گریه ها میکند به هرکویی
قدخمیده گردیده بانویی
نالد ام بنین به هرسویی
مادر و حرفِ غیرتِ عباس
ام العباس و گریه برآنِ یاس
مشکِ پاره میـان صحرابود
تهِ گـودالِ بس چه غوغابود
گرد وُ خاکی اگرکه برپابود
خنـجر ی برحنـجرِ مولابود
برزمین مشک وُ دیده یِ پاره
بی تو شدبچّـه هاییِ آواره
روی سیـنه همیشه می کـوبید
درعزای حسین می بارید
درغم زبینبش می لغـزید
بی پسرگشتنش را می دید
پیکر چار گل به رویِ زمین
روی سینه نشسته چکمه یِ کین
ازسر نیزه دلبرم افتاد
زینبیت گفت معجرم افتاد
خیمه درآتش وعَلَم افتاد
تاوَلِ پایِ پُـر وَرم افتاد
روی نیزه سَری زده پهلو
تازیان خورده بر سر بازو
گشته این روزگار تیره وُ تار
رویِ نیـزه سرِ توبوده سوار
خورده ای سنگی از سر بازار
مادری داغدیده پرچمدار
مادر وناله بر یل وشیران
درعزای حسین شده گریان
#وفات_حضرت_ام_البنین_مدح_مرثیه
#حضرت_عباس
#شاعر-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
روضه میخواند از فراسویی
گریه ها میکند به هرکویی
قدخمیده گردیده بانویی
نالد ام بنین به هرسویی
مادر و حرفِ غیرتِ عباس
ام العباس و گریه برآنِ یاس
مشکِ پاره میـان صحرابود
تهِ گـودالِ بس چه غوغابود
گرد وُ خاکی اگرکه برپابود
خنـجر ی برحنـجرِ مولابود
برزمین مشک وُ دیده یِ پاره
بی تو شدبچّـه هاییِ آواره
روی سیـنه همیشه می کـوبید
درعزای حسین می بارید
درغم زبینبش می لغـزید
بی پسرگشتنش را می دید
پیکر چار گل به رویِ زمین
روی سینه نشسته چکمه یِ کین
ازسر نیزه دلبرم افتاد
زینبیت گفت معجرم افتاد
خیمه درآتش وعَلَم افتاد
تاوَلِ پایِ پُـر وَرم افتاد
روی نیزه سَری زده پهلو
تازیان خورده بر سر بازو
گشته این روزگار تیره وُ تار
رویِ نیـزه سرِ توبوده سوار
خورده ای سنگی از سر بازار
مادری داغدیده پرچمدار
مادر وناله بر یل وشیران
درعزای حسین شده گریان
#وفات_حضرت_ام_البنین_مدح_مرثیه
#حضرت_عباس
#شاعر-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)_
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
روضه میخواند از فراسویی
گریه ها میکند به هرکویی
قدخمیده گردیده بانویی
نالد ام بنین به هرسویی
مادر و حرفِ غیرتِ عباس
ام العباس و گریه برآنِ یاس
مشکِ پاره میـان صحرابود
تهِ گـودالِ بس چه غوغابود
گرد وُ خاکی اگرکه برپابود
خنـجر ی برحنـجرِ مولابود
برزمین مشک وُ دیده یِ پاره
بی تو شدبچّـه هاییِ آواره
روی سیـنه همیشه می کـوبید
درعزای حسین می بارید
درغم زبینبش می لغـزید
بی پسرگشتنش را می دید
پیکر چار گل به رویِ زمین
روی سینه نشسته چکمه یِ کین
ازسر نیزه دلبرم افتاد
زینبیت گفت معجرم افتاد
خیمه درآتش وعَلَم افتاد
تاوَلِ پایِ پُـر وَرم افتاد
روی نیزه سَری زده پهلو
تازیان خورده بر سر بازو
گشته این روزگار تیره وُ تار
رویِ نیـزه سرِ توبوده سوار
خورده ای سنگی از سر بازار
مادری داغدیده پرچمدار
مادر وناله بر یل وشیران
درعزای حسین شده گریان
#وفات_حضرت_ام_البنین_مدح_مرثیه
#حضرت_عباس
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
روضه میخواند از فراسویی
گریه ها میکند به هرکویی
قدخمیده گردیده بانویی
نالد ام بنین به هرسویی
مادر و حرفِ غیرتِ عباس
ام العباس و گریه برآنِ یاس
مشکِ پاره میـان صحرابود
تهِ گـودالِ بس چه غوغابود
گرد وُ خاکی اگرکه برپابود
خنـجر ی برحنـجرِ مولابود
برزمین مشک وُ دیده یِ پاره
بی تو شدبچّـه هاییِ آواره
روی سیـنه همیشه می کـوبید
درعزای حسین می بارید
درغم زبینبش می لغـزید
بی پسرگشتنش را می دید
پیکر چار گل به رویِ زمین
روی سینه نشسته چکمه یِ کین
ازسر نیزه دلبرم افتاد
زینبیت گفت معجرم افتاد
خیمه درآتش وعَلَم افتاد
تاوَلِ پایِ پُـر وَرم افتاد
روی نیزه سَری زده پهلو
تازیان خورده بر سر بازو
گشته این روزگار تیره وُ تار
رویِ نیـزه سرِ توبوده سوار
خورده ای سنگی از سر بازار
مادری داغدیده پرچمدار
مادر وناله بر یل وشیران
درعزای حسین شده گریان
#وفات_حضرت_ام_البنین_مدح_مرثیه
#حضرت_عباس
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
@majnon1396