eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
619 دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
4.4هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
ورود اسرا به کوفه. نبودی روزگارم تنگ کردند پذیرایی زمن باسنگ کردند رخم رامثل خون پیکره تو به ضرب تازیان همرنگ کردند 📝شعرآرمین غلامی. (مجنون کرمانشاهی).
امام_حسین دست وپامیزدمیان شعله آن پر سوخته خیمه را دیداوبه دست یک ستمگر سوخته دامن اطفال بین شعله ها آتش گرفت با جسارت ، شمرملعون گفت کوثر سوخته از در و دیوارخیمه شعله بالا میکشد گفت خولی بنگرید اولاد حیدر سوخته کمتر از خون گریه کردن حقّ این مرثیّه نیست بین آتش خیمه ی آل پیـمبـر سوخــته ارثِ مادر برده اند این قوم درکرب وبلا خیمه های اهل بیت چون بیت مادر سوخته هربلایی راکه زینب دیده پیرش کرده است بهر ه این طفل سه ساله اومکرّر سوخته گوشه ای زانوبغل دارد رباب خون جگر گوشه ی صحرا به یاد حلق اصغر سوخته بسکه می پیچد به خود زینب ازاین دردوبلا پیکرِ ام المصائب ، پای تا سر سوخته ديده گان عمه ها چون کاسه ی اشک ست وخون بیشتر از هرکسی سجادمضطر سوخته دست وپامیزد حسین وشاهداین ماجراست دامان وپیراهن و بازو معجر سوخته 🔸شاعر: _غلامی(مجنون کرمانشاهی) _______________________________ 🔹اشعار ناب آئینے🔹 .
🔵🔵گودال قتلگاه...🔴🔴 روضه.... تیرو سنان به روی تنت آرمیده بود .نیزه به جسم وپیرهنت آرمیده بود ازکشتنت چه پول ومنالی به جیب زد آنکس که تیر ونیزه به جسم حبیب زد باقتل توهمه به نوایی رسیده اند گویا سرتورابه سلیبی کشیده اند بر نیزه. ای غریب دوعالم تکیه مزن. زیراکه میشوی تودراین دشت بی کفن ای بی کفن تنت زچه پامال مرکب است این شیونی که گشته بپا سمت زینب است اینقدر دست وپا بره خواهرمزن حسین ماندی زچه برادرمن بی کفن حسین مجنون بیا نگر که به یغمارفته تنش بعدازحسین رفته به غارت پیروهنش 📝 شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴..
😭😭 اشعار لطمه زنی_حسین(ع) با نوک نیزه ات بدنم را بهم نزن پیراهن وعبای تنم رابهم نزن گرپشت و رونموده ای اینجا تن مرا این فرم دست و پا زدنم رابهم نزن سالم نمانده جای دگر درتن حسین باپای خود دگر بدنم رابهم نزن دیگرتو ای سواره ی ولگرد نیزه دار این دکمه های پیرُهنم رابهم نزن غارت شده تمامی اعضای پیکرم این بوریا شده کفنم رابهم نزن _آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) _______________________/__
بسم الله الرحمن الرحیم دوم محرم ناب   گوبرادرچه بلایی بسرت آوردند چه بلایی به سرچشم ترت آوردند عده ای نیزه بدست حمله بسویت کردند چه بلایی به سرآن پیکرت آوردند *   حرامیان به حالم نظاره بنمودند برای غارت خیمه اشاره بنمودند برای غارت آن گوشواره زنها نبودی و به خدا گوش پاره بنمودند نازپوشیده شدن داشت تنت بوریاآمده جای کفنت غارت جسم و تنت وحشت بود کو لباسی که بپوشم بدنت * عدوحرمت را رعایت نکرد مسلمانی از تو حمایت نکرد ببین بار غم شاخه ام را شکست ولی زینب از غم شکایت نکرد * چوانگشتربه دستت تنگ دیدم توراباساربان جنگ دیدم سرت درتیررس بود ای برادر به رخسار تو جای سنگ دیدم * توزیرپایی و بیچاره ام من تورفتی و ببین آواره ام من نبوسیدم تورااما برادر اسیرآن گلوی پاره ام من عشق درمکتب تو درس الفبا بگرفت جلوی ماه رخت رونق دنیا بگرفت تاکه عباس توایی در حرم عشق وزیر هیچکس جای تورادردل مولا نگرفت * به زیرگل رود آن تن اگر بود بی تو سری که پیش تو افتد کمال سرداری هرآنکه صید دوآهوی چشم مستت شد برای دست جهانی حل گرفتاری است * حسین دوری تو باری گران است بهاربی تو جاناچون خزان است شنیدم پیکرت در قتلگاه هست ولی افسوس راست برسنان است * به تن داری توزخم بی شماره برادر شد لباسم پاره پاره از آن سیلی که زد دشمن به رویم ببین شد پاره گوش و گوشواره * نبودی روزگارم تنگ کردند پذیرایی زمن با سنگ کردند رخم را مثل خون پیکرتو به ضرب تازیان همرنگ کردند **** برعاشقیت توپایبندم کردی باعشق رخت ارجمندم کردی آن لحظه که افتاد  دلم درپایت با نام ابالفضل بلندم کردی * پرپروانه را آتش کشیدند بسوی غارت جسمش دویدند لب عطشان به پیش چشم زهرا سرسالار عالم را بریدند * دل این کوفیان نیرنگ دارد نیاکوفه که کوفه سنگ دارد اگر آیی میاور خاندانت که کوفی برسرتو جنگ دارد تورفتی و دل من بیقراراست گلم از چه رو دورتوخاراست زبعد کشتنت دیدم سرتو گهی کنج تنور گه روی داراست * دل این کوفیان غرق ضلال است که دین کوفیان رو به زوال است حرام است جنگ در ماه محرم ولی قتل تو در کوفه حلال است * به اشک دیده بهرت گل فشانم برادرکاش در پیشت بمانم وضوگیرم زخون  حنجرتو کنارت تا سحر قران بخوانم
اشعارناب شهادت امام سجاد ع من همان شرح غم یعقوبم پیش خود لاله ی پرپر دیدم اصوه ی صبرم وچون ایوبم هیجده یوسف بی سر دیدم پیش خود دیده ام آن قائله را به برم یوسف بی پیروهنی صیدبشکسته پر حرمله ای توحسینی گل خونین کفنی پاره های پیکرت راجسته ام آن تن بی کفنت را.ای پدر تاکه دست از زندگانی شسته ام دفن بنمودم تنت را ای پدر دیده ام روی هلال کوفیان من فدایت ای شه خونین دهن کس امانت را نداد ای جان من بوریا برپیکرت باشدکفن.. ✏شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 👆👆👆👆👆👆👆👆
بمناسبت شهادت امام علی بن الحسین علیه السلام زین العابدین مدح امام زین العابدین علیه السلام حاج آرمین غلامی(مجنون)🖤👇👇 اکثر مورخان نقل کرده‏ اند که هشام بن عبدالملک هنگامي که خواست طواف کعبه را آغاز کند و به حجرالاسود نزديک شود، فشار جمعيت به حدي بود که او نتوانست خود را به آن برساند و ناگزير برگشت و بر تختي که براي او نصب کرده بودند نشست و بزرگان شام جملگي در اطراف او حلقه زده و به تماشاي مطاف پرداختند. ناگهان امام سجاد (ع) نيز نزديک حجرالاسود آمد و در برابر عظمتش موج جمعيت کنار رفت و مردم راه را براي او باز کردند تا به آساني حجرالاسود را استلام نمود و به طواف پرداخت. گويند تماشاي اين منظره موجي از خشم در دل هشام برانگيخت و آتش حسدش شعله کشيد. يکي از چاپلوسان با تعجب گفت: اين کيست که مردم براي او راه باز مي‏کنند و از او تجليل مي‏کنند؟ هشام که او را مي‏شناخت تجاهل کرد و گفت: او را نمي‏شناسم! فرزدق که در آنجا حاضر بود، از اين حق‏کشي احساساتش تحريک شد و در پاسخ آن مرد قصيده ‏ی ميميه‏ ی مشهور خود را سرود و خطاب به هشام تا پايان خواند و گفت: اي هشام! همه‏ ی موجودات زمين و آسمان او را مي‏شناسند. تو چه طور نمي‏شناسيش؟ يا سائلي اين حل الجود و الکرم‏ عندي بيان اذا طلابه قدموا هذا الذي تعرف البطحا و طأته‏ والبيت يعرفه و الحل و الحرم. هذا ابن خير عبادالله کلهم هذا التقي النقي الطاهر العلم‏ هذا الذي احمد المختار والده صلي عليه الهي ما جري القلم لو يعلم الرکن من قد جاء يلثمه لخر يلتثم منه ما وطاء القدم‏ هذا علي رسول الله والده‏ امست بنوره هذه تهتدي الأمم‏ . اي که مرا از سر منزل جود و کرم مي‏پرسي! از نشان آن مرا سخني است که چون جويندگانش فرا رسند، باز هم خواهم گشت. اي که تو او را نمي‏شناسي! او کسي که سرزمين بطحا جاي قدمهايش را مي‏شناسد و کعبه حل و حرم و بيت خدا نيز او رامي‏شناسند. اين بهترين بندگان خداست و اين همان شخصيت منزه از هر آلودگي و رذالت، و پيراسته از هر عيب، و کوه علم فضيلت است. اين کسي که احمد مختار، پدر اوست که تا هر زمان که قلم قضا بر لوح تقدير روان باشد، بر او درود فرستد. اگر رکن يعني حجرالاسود بداند چه کسي به بوسيدنش قدم بر مي‏دارد هر آينه فرو خواهد افتاد تا جاي پاي او را ببوسد. اين همان علي است که پدرش پيامبر خداست، همان پيامبري که اقوام و امت‏ها با نور هدايت او رستگار شدند. بعد فرزدق ادامه داد و گفت: اين همان کس است که جعفر طيار و حمزه‏ شهيد، اعمام او هستند. حمزه همان قهرماني است که محبتش در جان هر انسان ريشه دوانده است. اين، فرزند فاطمه سرور بانوان جهان است و پسر پاکيزه گوهر وصي پيامبر است که آتش انتقام از زبانه‏ ی تيغ او مي‏درخشيد... چون قصيده به پايان رسيد، هشام به فرزدق گفت: چرا تاکنون در مدح ما چنين شعري نگفتي؟ فرزدق با کمال شجاعت گفت: جدي مانند جد او و پدري همطراز پدر او و مادري به طهارت مادر او بياور تا تو را نيز چون او ثنا گويم. هشام پس از اين جريان نام فرزدق را از دفتر جوايز زدود و او را در سرزمين عسفان بين مکه و مدينه زنداني کرد. فرزدق اين شعر را گفت: اتحبسني بين المدينة و التي‏ اليها قلوب الناس يهوي منيها سپس هشام آزادش کرد. چون خبر به امام سجاد رسيد دوازده هزار درهم صله براي او فرستاد. فرزدق قبول نکرد و گفت: من براي پول تو را نستودم و فقط براي خدا ثنايت گفتم. امام مجددا پيام فرستاد که ما اهل بيت اگر چيزي به کسي ببخشيم ديگر از او باز نمي‏گيريم . کانال مجنون کرمانشاهی
روضه شهادت امام سجاد (ع) - دریا به دیده ی تر من گریه می کند - حاج آرمین غلامی (مجنون) ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ چی میشه من بیام پایین پات دست به سینه بگذارم و بگم: اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الحسین عمری به نوکری توسجاد ع. دلخوشیم ما از ازل عزای تو بر دوش می کشیم خدمتگزار بزم تو جبریل بود وبس مانیزپای این علمت تا ابد خوشیم +تو هر شهری وقتی یه بزرگی وارد میشه یه آقایی وارد میشه مردم شهر گل میریزند روی سرش میگن خوش آمدی؛وقتی کوفه رفت با کاروان زن ها و بی بی ها همه سنگ میزدند...وقتی رسید شهر شام هم هلهله میکنند هم دخترها رو کتک میزنند،شاید زبون حال آقامون این باشه:مردم کوفه و شام،به من علی بن الحسین سنگ بزنید ولی دیگه به سر بابای مظلوم من سنگ پرتاب نکنید...حسین...حسین... از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک زنجیر هم به پیکر من گریه می کند +آخه مقاتل میگن وقتی امام باقر بدن نازنین باباش رو غسل میداد،راوی میگه بدن نازنین زین العابدین رو روی سنگ غسل گذاشت،پرده ای زدند که آقا زاده بابای نازنینش رو راحت غسل بده؛میگه یه وقت شروع کرد های های گریه کردن؛میگه روم نشد اونجا سوال کنم،زین العابدین رو دفن کرد،بعد از مدتی خدمتش رسیدم آقاجان وقتی پدر نازنینت رو غسل میدادی،گریه میکردی! میگه فرمود:وقتی بابام رو غسل میدادم اثر غل و زنجیر جامعه به گردن و پاها و ران مبارکش باقی بود،میخوام بگم یا باقرالعلوم! بابای مظلومت رو غسل دادی یه وقت شروع کردی گریه کردن،یه شبی هم وقتی مردم مدینه خوابیده بودند جد مظلومم امیرالمومنین عزیزدلش رو غسل میداد،به بچه هاش گفته بود آروم گریه کنید صدامونو کسی نشنوه یه وقت دیدند علی دست از غسل کشید،سر به دیوار گذاشت،علی جونم مگه نگفتی آروم گریه کنند... +چرا بلند بلند گریه میکنی؟نمیدونستم بازوش...پهلوش...میگه یه وقت صدا زد  یا حسن یا حسین یا زینب یا ام کلثوم! هَلُمّوا ! هَلُمّوا ! تَزَوَّدوا اُمّکُمبیاید از مادر توشه برگیرید!  فَهَذَا الْفِرَاقُ‏ وَ اللِّقَاءُ فِی الْجَنَّةِ  بچه ها امشب شب خداحافظیه، دیدار دیگه به قیامت و بهشت، امیرالمومنین میفرمایند:حسنین خودشون رو به روی سینه ی مادر انداختند، همون سینه ای که،علی فرمود:اُشهِدالله اَنَّها قد حَنَّتزهرا چنان صیحه ای زد وَ مَدَّتْ یَدَیْهَا دست ها رو از کفن بیرون آوردوَ ضَمَّتْهُمَا إِلَى صَدْرِهَا مَلِیّاًحسنین را به سینه چسبانید،یه وقت منادی صدازد علی بچه ها رو بردار، ملائکه به گریه شدند؛گذشت، گذشت عصر عاشورا شد؛یه وقت نازدانه ی امام حسین آمد کربلا،سکینه خاتون خودش رو روی بدن پاره پاره انداخت...شروع کرد با پدر حرف زدن...یه وقت عربای بیابانی آمدند؛فَاجتَمِعَ عدّة ...با یه اهانتی این نازدانه رو به گوشه ای پرتاب کردند... حسین... 
‍ ⇦🕊روضه و توسل بسیار جانسوز ویژۀ شهادت امام سجاد علیه السلام _حاج آرمین غلامی ↯ ┄┅═══••↭••══ ┄┅═══••↭••═══┅┄ الحمدالله امشب همۀ گریه کنا دور هم جمع شدن ... شامِ شهادتِ امام سجادِ ... خیلی این آقا غریبه ... از غربت این آقا همین بس ، 35 سال گریه می کرد ... براش غذا می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... آب براش می آوردن میزاشت کنار گریه می کرد ... هی می گفتن آقا چرا انقدر گریه میکنی؟... ناله ش بلند میشد می گفت خودم دیدم ... بابام گشنه بود ... تشنه بود کشتنش .... همچین که از کربلا برگشتن مدینه . وقتی بشیر اومد خبر آورد برا اهل مدینه ، دسته دسته مردم میومدن بیرون از شهر به آقا تسلیت می گفتن ... بعد از اینکه تسلیت می گفتن و دلداری میدادن ؛ یه سوالی هم می پرسیدن . میگفتن آقا چه طوری شد باباتونُ کشتن ؟ .... فقط یه جمله جواب میداد ... میگفت فقط همینُ بهتون بگم ، حیوانات هم کربلا آب خوردن .... «انَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً» "1" من فرزند اون آقایی ام که با قتلِ صبر کشتنش ... یعنی چی آقا ؟.. یعنی یواش یواش کشتنش .... یعنی چی ؟.. یعنی اول نیزه زدن ... بعد با شمشیر زدن ... تازه سنگ زدن ... سنگاشون که تموم شد ریختن تو گودال ..... ته گودال پیکر افتاده ... توی گودال ، مادر افتاده ... خواهر افتاده ... مویِ بابایت به بادکین رها افتاده بود در فضا ی اشک وناله بی هوا افتاده بود روی ناقه پیکرت رابسته اند بر اشتران یاکه آیاتِ وجودِ تو جدا افتاده بود درمیان آتش تب پیکرت سوزدچرا یا که آتش در دل آل عبا افتاده بود  در اسارت دیده ای که عمه ات رامیزدند عمه ات زینب گمانم که ز پا افتاده بود عاقبت دید ی هرآنچه که نباید دیده دید خواهره زار توگویا ا ز صدا افتاده بود  دیده ای که کاروانی را اسارت برده اند تازیانه ازچه بین خیمه ها افتاده بود روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند *میگه دید دو تا دختر بچه ها میدویدن از این حجره به اون حجره ... شروع کرد گریه کردن ... آقا چی شده ؟ ... فرمود یاده رقیه افتادم ... یاده فرار بچه ها افتادم ... اون لحظه ای که خیمه ها رو آتیش زدن ... خودم بهشون گفتم «عَلَیکُنَّ بِالفرار» ....* روضۀ گم شدن و دفنِ رقیه میخواند تا به صحرا و خرابه نظرش می افتاد گوسفندی جلویش ذبح که می شد یادِ خنجر کُند و گلویِ پدرش می افتاد ... حسین ...... *تا میدید گوسفندی رو سر میبرن ، سریع میومد به قصاب می گفت ، ببینم آب بهش دادی یا نه ؟... عرضه می داشتن آقا ما مسلمانیم ، خوده شما به ما یاد دادید آب بدید به قربانی ... آقا مینشست گریه می کرد ... بیا برات تعریف کنم ... یه عده به ظاهر مسلمون بابایِ منو آب بهش ندادن .... آی حسین ....* گریه بر کشتۀ عریان خوب است گریه بر دامن طفلان خوب است گریه بر آن لب و دندان خوب است گریه خوب است که هر شب باشد گریه بر چادر زینب باشد .... *اینم بگمُ التماسِ دعا ... یه چیزی همیشه این آقا رو اذیت می کرد ... تا نگاه به دستاش می کرد ... هی می گفت با همین دستا خاک کردم ... با همین دستا بود بوریا آوردم ... با همین دستا بود بابامُ تو قبر گذاشتم ....* 1_ اللهوف في قتلى الطفوف السيد بن طاووس ج 1 ص 90 آرمین غلامی ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
کربلا/دهه دوم محرم درمسیرکربلا ، ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺮﺍب توشدم.. منه آلوده حسین .غرق ثواب توشدم. ﺁﻣﺪم بسوی تو، ﺑﺎﺯ ﻣﺮﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ.. چون خس شکسته ای روی سراب توشدم.. ﺑﻨﺪﻩ اﯼ هستم که باعشق شما ﺧﻮب شدم .. با اشارات نظر نوکره ناب توشدم.. سوخت(مجنون)، که شبی شمع مزارت بشود.. بی خود از خودشدم ومست وخراب توشدم. شعر..آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی) 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴.
(ع) -روضه زیرخنجر گوشه ی مقتل نگارم ذبح شد بین گودالی همه داروندارم ذبح شد من به گیسوی تو دل رابسته ام آرام جان وای من آرامش این روزگارم ذبح شد شدزمستان چارفصل زندگانیم حسین پیش چشم من گل و باغ و بهارم ذبح شد ای همه عالم فدای روی خاک آلوده ات بین گودالی امید روزگارم ذبح شد جلوه مهر خدا ازچه به زیره مرکبی زیرپای ثم مرکبها نگارم ذبح شد آشنای من چرا بی آشنا گردیده ای زیرخنجرهای آن ملعونه یارم ذبح شد کار زینب دل سپردن کار تو شددلبری پیش دیده دیده ام دار و ندارم ذبح شد بعدازاین دیگر کسی حالم نمی پرسدحسین بی کس وتنهاشدم چون اعتبارم ذبح شد حضرت خورشیدِ رحمت بر سرنیزه شدی پیش من نور فروغ شام تارم ذبح شد حاجتی غیر از وصال توندارم یاحسین چون شه دلداده ی ایل و تبارم ذبح شد لحظه جان دادن(مجنون)بیا بالین او گفت زینب گوشه ی مقتل نگارم ذبح شد -آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی) دوم محرم
# بسم الله الرحمن الرحیم این دلم آئینه گردانت حسین چه کندباغم هجرانت حسین تاعدوبه روی سینه ات نشست می زندسرزگریبانت حسین ایکه خورشیداسیرغم توست شده اودست به دامانت حسین بهترازجنت ورضوان خدا جلوة گنبدوایوانت حسین روزمحشرهمة خلق جهان می دهندگوش به فرمانت حسین این همه داغ ازآن بودکه شد محک گوهرایمانت حسین وای ازآن مجلس وآن بزم یزید چوب زدبرلب ودندانت حسین روزمحشرکه قیامت برپاست دست ما هست به دامانت حسین تاکه مجنون به هوایت دل داد جان سپرده است به فرمانت حسین @majnon1396 __________________________ **