eitaa logo
، اشعارمجنون کرمانشاهی(حاج آرمین غلامی)
615 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
4.5هزار ویدیو
934 فایل
اشعار ناب آیینی اثرشاعر ومداح اهل بیت (ع)حاج آرمین غلامی متخلص به (مجنون کرمانشاهی) شاعر۱۱/کتاب شعرآیینی،عاشقانه(فارسی،کردی)
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم آ ن کودکی که کاسه شیرش تو  داده ای گویا پی فروش سر شیر خواره است این کوفیان به دخترکان قول داده اند گویا غنیمتیِ سفر گوشواره است این جا جهاز دختر کوفی رسیده است اینجا به دست کوفه النگوی پاره است @majnon1396
بسم الله الرحمن الرحیم هفت حسین علی اصغر..ع دربین هلهله. سره اصغر به نی زدند نامردمان به دور سره نیزه .مِی زدند ازپشت خیمه ها تن اوجا به جاشده سرنیزه آمدوزتنش سرجدا شده تاب وتوان زسینه ی اصغر رهاشده دیدی سرش به گوشه خورجین فناشده دیدی رباب نیزه به پهلو ی اصغرت دیدی توجای زخم سرو روی اصغرت آخر رباب زخم دلت رانمک زدند یکسرتورابه شام وبه کوفه کتک زدند 📕📕.شعر..آرمین غلامی ..مجنون کرمانشاهی__ 👆👆👆👆👆👆👆👆👆👆 ________________________________ کانال اشعار مجنون کرمانشاهی: telegram.me/joinchat/BLyiyzwCdbN4o2vuMYL3ZA
بسم الله الرحمن الرحیم در زیر پای مرکب اعدا بهم مریز خورشید خانواده‏ ی زهرا، بهم مریز چشم‏ انتظاری من ه خواهر کفایت است تنهاترین مسافر دنیا بهم مریز شمروسنان سرازتن نازت ربوده اند ای سربریده ی دل صحرابهم مریز گویاکه چشم ودست وسرت جابجاشده من که نمرده ام زبلایا بهم مریز خاکی به سر کنم که تنت راکشیده اند جسمی نمانده برتنت آقا بهم مریز شال تورا ز گو دی گودال برده اند غارت نموده پیکرت اعدا بهم مریز حال وهوای خواهرتو دیدنی شده ازمردنم میانه ی صحرا بهم مریز آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم حسین جان..شب هفت تو رفتی و دل من بیقرار است گل من ازچه رو دور توخار است زبعدکشتنت دیدم سره تو گهی کنج تنور گه روی دار است 📝شعر.آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی).. .
شب هفت _اباعبدالله الحسین_سلام_الله_علیه   در شام ودرکوفه تن یارم کشیدند باکعب نیزه، سمتِ بازارم کشیدند این معجری را كه سرم دارم کشیدند این جا چه شأنی دارد این معجر، کجایی!   ای مرغ عشق من تورا بی پَر نمودند جسمِ توراباخنجری بی سر نمودند خنده به اشک دیده ی خواهر نمودند افتاده روی تلِّ خاكستر کجایی   دست پلیدی کرده بر رویم جسارت باشمروخولی وسنان رفتم اسارت دیدم تن وامامه ات رفته به غارت ای سربریده، هستی خواهر-کجایی  درزیرچکمه پیکرت از حال افتاد خولی پی دزدیدن اموال افتاد دیدم تنت درگوشه ی گودال افتاد تسبیح عبا عمامه انگشتر ، کجایی بر روی نیزه چشم تر داری ،برایم آیا زدخترها خبر داری،برایم اصلاً دلی خونین جگر داری، برایم دیدم نگاه آخرت را در کجایی این پیچش بادصبا ازجانب توست بروی نیزه این دعاازجانب توست دارالشِفای این دواازجانب توست افتاده ام در گوشه ی بستر، کجایی!   اینجا مسیرِ كوفه تا شام بلابود یامقصداینِ مردهاشام بلابود ازبعداین کرب وبلاشام بلابود از بس فنا گردیده ام من در کجایی   (مجنون کرمانشاهی)
# بسم الله الرحمن الرحیم ای گوشواره عرشِ مجید،آن سرت کجاست سالارزینب آن همه ،دوروبرت کجاست خشک است آن لب توزخمی است پیکرت یارابگوکه ساقی آب آورت کجاست رختِ تنت بگوکه چراخاکی است حسین شاهابگوکه پیرهنِ پیکرت کجاست سررازدم به محمل خود،زیرمقنعه درمانِ درد وخون سرِخواهرت کجاست دیدم حسین میانة محمل به دیدگان باخواهرت بگو،علی اصغرت کجاست خواندم نمازشب،به نشسته برابرت ای باوفااذانِ علی اکبرت کجاست ازداغ دوریت شده موهای من سفید بامن بگو،امیددل خواهرت کجاست مجنون مپرس شرح سفرنامة مرا درکوفه وزشامِ بلا،دخترت کجاست @majnon1396 ______________________________
# بسم الله الرحمن الرحیم می زندچوب عدو، برلب ودندان حسین پیش چشمان ِ همان،اطفال نالان حسین بنما شرم عدو،ازرخ زهرا مادرش توبیا وبنگر،خواهرگریان حسین آمده لیک ،پیِ گسترشِ دین خدا چوب خَزران تومزن،برلب عطشان حسین به لبش هیچ مزن،چوب جفا ای ظالم شده دل تنگ برای صوت قرآن حسین دراُحد جدِّ تو دندان پیمبر بشکست حال خواهی بِشکنی،آن لب ودندان حسین گفت زینب به عدو،چوب جفا،مزن به لب اشک طفلان می زند،آتش برآن جانِ حسین زیرچوبِ خیزران،آیات قرآن خواندنی است باخدابوده ازاول،عهدوپیمان حسین دست مجنون رابگیر،ای زینب غمدیده حال چونکه داردتاابد،دست به دامان حسین @majnon1396 ______________________________
(ع) -روضه زیرخنجر گوشه ی مقتل نگارم ذبح شد بین گودالی همه داروندارم ذبح شد من به گیسوی تو دل رابسته ام آرام جان وای من آرامش این روزگارم ذبح شد شدزمستان چارفصل زندگانیم حسین پیش چشم من گل و باغ و بهارم ذبح شد ای همه عالم فدای روی خاک آلوده ات بین گودالی امید روزگارم ذبح شد جلوه مهر خدا ازچه به زیره مرکبی زیرپای ثم مرکبها نگارم ذبح شد آشنای من چرا بی آشنا گردیده ای زیرخنجرهای آن ملعونه یارم ذبح شد کار زینب دل سپردن کار تو شددلبری پیش دیده دیده ام دار و ندارم ذبح شد بعدازاین دیگر کسی حالم نمی پرسدحسین بی کس وتنهاشدم چون اعتبارم ذبح شد حضرت خورشیدِ رحمت بر سرنیزه شدی پیش من نور فروغ شام تارم ذبح شد حاجتی غیر از وصال توندارم یاحسین چون شه دلداده ی ایل و تبارم ذبح شد لحظه جان دادن(مجنون)بیا بالین او گفت زینب گوشه ی مقتل نگارم ذبح شد -آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
# بسم الله الرحمن الرحیم ****** ای قتیل نیزة اعدا ء حسین ای ضیاء دیدة زهراحسین شدسرت آغشته باخون وتراب مادرت شسته سرت رابا گلاب می کنم ازدور،بر رأس تو سَیر گه به مقتل بوده ای ،گاهی به دَیر ازچه، ای سرهمچولاله واشدی پیش من زیباتراز،زیبا شدی لعل لبهایت دم ازمحبوب زد برلبانت ظالمی باچوب زد دیدم آنجا،گِردآن سر دَف زدند ازبرای کشتن توکف زدند خولی آمدکرد بردورت عبور نیمه شب انداخت رأست درتنور پای تاسر،راهب آنجا،گوش شد خوانده ای قرآن و اوبیهوش شد گفت باسر،هستی عیسی،نیستی گومحمدنیستی،توکیستی گفت مجنون بوده ام نوردوعین راهبا پورعلی،هستم حسین @majnon1396 ______________________________ ******
**** # بسم الله الرحمن الرحیم * تورادیدم به محمل ماه تابان نشستی روی نی ،مهرِدرخشان بگویم روزمحشر،من به دنیا به دامان ریختم اشکِ فُروزان مخوان قرآن درون تشت جانا لبت باشدبه زیرچوب عُدوان به پای صوتِ قرآن خواندن تو بدیدم خنده های مَی گُساران کنارسفرة رنگین دشمن بدیدم رأس خونینت،حسین جان سرت دیدم میان می گساران که می خوردبرلبت آن چوب خَزران لبت ازخونِ سر،تَر شُد برادر شدی ازسنگها،بشسکسته دندان ببین مجنون عزای توگرفته شدم تاروزمحشر،زار وگریان @majnon1396 ______________________________
بسم الله الرحمن الرحیم هفت حسین چنین نوشته به مقتل .حسین راکشتند فغان وناله بر آن روزگارتان میرفت نوشته ظهر دهم شدشروع آه و نوا مصیبت توچنین بود بر زبان میرفت برای کشتن اصغر.سه تیر ه زهر آلود سه بار حرمله هربار با کمان میرفت ز صدر زین به گمانم که شاه افتاده اگر غلط نکنم عرش در فغان  میرفت لهوف گفته که درعصر روزه عاشورا بلند مرتبه ای خسته ، نیمه جان میرفت چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی برای کشتن تو گوییا سنان میرفت چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی به قصد حنجره ات شمر بی امان میرفت چنین نوشته مقاتل ! همین که افتادی میان هروله خواهر دوان دوان میرفت به جسم پاره ی تو تیغ ونیزه ها میخورد یکی به قصد تنت با عصازنان میرفت چنین نوشته مقاتل. تنت به خاک افتاد رسیدخولی و برکشتنت دوان میرفت برای غارت انگشتر غنیمتی ات چنان که غائله خوابید ساربان میرفت.. آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم هفت حسین . عدوی بی حیای توشرور است تنت در زیر آن سم ستور است سرت را درمیان کیسه بردند گهی بر نی .گهی کنج تنور است.. .📝شعر آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)