صبح میشود. آفتاب که تقه میزند به پنجره پشهها میروند پیکارشان. اصلش این است که بگویم میروند به استراحت. پشهها روزها کجا میروند؟
سوال بچگیهایم بود. بعد از اینکه برای چهار صباح بیشتر عمر کردن، خونمان را میلنباندند. صبحهایی که خال خال قرمز رد گزش روی صورتم داشتم از مادرم میپرسیدم:《 مامان پشهها روزها کجا میرن؟》
میگفت:《رفتند بخوابن》.
امروز که چشم باز کردم و علی با رد نیش روی صورتش برایم دست تکان داد، رفتم و از آقای گوگل پرسیدمش.
مثل مامان گفت:《 پشهها ترجیح میدهند که در طول روز بخوابند.》
پیرزن درونم همان لحظه نفرین کرد:《 خواب به خواب برین ایشالله.》
#جوال_ذهن نیش خورده