📌 سرباز خط مقدم
خانمها، سربازان خط مقدم انقلاب بودند و این به معنای واقعی کلمه است و من به عنوان یک مبالغه نمیگویم. ما در جریان انقلاب شاهد بودیم که زن در کشور ما، سرباز خط مقدم انقلاب شد. اگر زنها با انقلاب سازگار نبودند و این انقلاب را نمیپذیرفتند و به آن باور نداشتند، مطمئناً این انقلاب واقع نمیشد.
رهبر انقلاب؛ ۶۸/۱۰/۲۶
#عفاف_و_حجاب
--------------------------
🍃🌼🌸🌺💝🌺🌸🌼🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌼برگل خوشبوی نرگس صلوات🌼🍃
🍃🌼اللّهُمَّصَلِّعَلي
🍃🌼مُحَمَّدوَآلِمُحَمَّد
🍃🌼وَعَجِّلفَرَجَهُــم
🌼
🌼🍃
🌼🍃🌼
🌼🍃🌼🍃🌼
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#روضه
ام البنین هم پای زینب گریه می کرد
با ناله و غم های زینب گریه می کرد
اشکش دم مشک نگاه زخمی اش بود
با دیده دریای زینب گریه می کرد
می زد به روی زانوای خسته خود
با زجه و ای وای زینب گریه می کرد
گاهی میان خانه خود روضه خوان بود
تنهای تنها جای زینب گریه می کرد
می گفت زینب جان فدای اشک هایت
ای کاش می مردم به پای اشک هایت...
✍ #محمد_حبیب_زاده
#صلوات 👉
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
🍂🌺🍂
🌺
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#غزل_مرثیه
چه بانويى كه كوه صبر را در آستين دارد
به پاى مكتب حيدر،ظهورى اينچنين دارد
چه بانويى كه در صدر تمام افتخاراتش
همين بس در كنار خود،اميرالمومنين دارد
ادب آموز اين مكتب،خودش عين اليقين باشد
كه عباسش نشان از حضرت حق اليقين دارد
سرش بر صخره مى كوبد، ببين آهسته آهسته
شبيه علقمه انگار زخمى بر جبين دارد
به ياد آورده مقتل را، ميان خون چه مى بيند ؟
عَلم افتاد و ماهى ارباً اربا بر زمين دارد
غم ماه خود از يكسو،غم خورشيد از سويى
چه داغ خانمان سوزى مگر ام البنين دارد!؟
فرات اشك جارى شد ميان موج چشمانش
ولى از داغ آن گودال،آهى آتشين دارد
نماز صبر مى خواند شكسته با دلى خسته
حُسيناً وا حُسينا در قنوت آخرين دارد
پس از كوچ پرستوها، زيارتنامه مى خواند
بقيع غربتش برجاست،آوايى حزين دارد
#محمدمهدی_عبداللهی
#صلوات 👉
♻
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂
#حضرت_مادر_فقط_زیر_چادرتان_آرامیم
https://eitaa.com/somayehayezaman
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شادی روح تمامی درگذشتگان فاتحه و صلوات
#حضرت_ام_البنین_س
#مدح
#غزل
ام البنین بعد از حسین ام الادب شد
شاگرد درسش ، کربلا امّ وهب شد
در تربیت بر مادران هم مادری کرد
شیر آفرینی که چُنین فخر عرب شد
خود را کنیز خانه می دانست اما
از لطف اهل خانه او زهرا نسب شد
حتی ادب پیش ادب هایش ادب کرد
حتی وفا هم از وفایش در عجب شد
ام القمر یعنی که نوری در سیاهی
یعنی که فرزندش چراغ راه شب شد
در آن هیا هو حق مادر را ادا کرد
نگذاشت روی خاک سر ،زهرا سبب شد...
✍ #علی_اصغریزدی
#صلوات 👉
🍂🍃🌷🍂🍃🌷🍃🍂
┄┅─✵💝✵─┅┄
به نام خداوند
لــــوح و قلم
حقیقت نگـــار
وجود و عـــدم
خـــــدایی که
داننده رازهاست
نخســــــتین
سرآغاز آغازهاست
باتوکل به اسم اعظمت
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
الهی به امید تو💚
🍃🌺 ♥️ ♥️ 🌺 🍃این شعر زیبا تقدیم به
همه بانوان گرامی
زنی را می شناسم من
که در یک گوشه ی خانه
میان شستن و پختن
درون آشپزخانه
سرود عشق می خواند
نگاهش ساده و تنهاست
صدایش خسته و محزون
امیدش در ته فرداست
زنی هم زیر لب گوید
گریزانم از این خانه
ولی از خود چنین پرسد:
چه کس موهای طفلم را
پس از من می زند شانه؟
زنی با تار تنهایی
لباس تور می بافد
زنی در کنج تاریکی
نماز نور می خواند
زنی خو کرده با زنجیر
زنی مانوس با زندان
تمام سهم او اینست
نگاه سرد زندانبان
زنی را می شناسم من....
زنی را می شناسم من
که می میرد ز یک تحقیر
ولی آواز می خواند
که این است بازی تقدیر
زنی با فقر می سازد
زنی با اشک می خوابد
زنی با حسرت و حیرت
گناهش را نمی داند
زنی واریس پایش را
زنی درد نهانش را
ز مردم می کند مخفی
که یک باره نگویندش
چه بد بختی ، چه بد بختی
زنی را می شناسم من
که شعرش بوی غم دارد
ولی می خندد و می گوید
که دنیا پیچ و خم دارد ...
تقدیم به بانوان عزيز سرزمينم ،
كه هر كدام در پس
لبخندشان غمي پنهان دارند !!
🌹🌹🌹
#حضرت_امالبنین
ام البنین به پیش همه روضه خواند و گفت..
شرمـ😭ـنده ام رباب ، پسرم را حلال کن...
مادر باب الحوائج...
امالقمــر
هرڪس گره افٺاده بہ ڪارش خبر ڪنید
روضہ بہ نامِ مادر سقّاے ڪربلاسٺ...
حاجت روا بحق شهدا
#التماس_دعا
سالروز #وفات_حضرت_ام_البنین (س) تسلیت باد.
🏴
سلام وعرض تسلیت ایام سوگواری خانم #ام_البنین
ان شاءالله از فردا
خطبه فدکیه را
در کانال بارگذاری خواهم کرد
با ما همراه باشید
و #زندگینامه
مادر قمر بنی هاشم را امشب در کانال خواهم گذاشت
ان شاءالله در نشر مطالب یاریمان کنید
و #حضرت_مادر
نگاه پر مهرش را به ما هدیه دهد
#حضرت_مادر_فقط_زیر_چادرتان_آرامیم
https://eitaa.com/somayehayezaman
🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
#حضرت_ام_البنین
@shere_aeini
روزي که پا به عرش معلا گذاشتي!
بر هر چه داشت نقش تو را پا گذاشتي
در هيئت کنيزي اولاد فاطمه
اينگونه پا به خانه مولا گذاشتي
مي ريخت از نگاه تو احساس مادري
مرهم به زخم زينب کبري گذاشتي
"مولاصدا بزن، نه برادر ! حسين را "
اين جمله را تو بر لب سقا گذاشتي
در کربلا براي دل سنگ کوفيان
چار آينه به رسم تماشا گذاشتي
با تو بقيع داغ دلش تازه شد که تو
پا جا پاي غربت زهرا گذاشتي
پيش از تو نوحه، شورحماسي نميگرفت
رسم خوشي ست آنچه که بر جا گذاشتي
از خوان نوحه خواني تو آب مي خورد
چشمان خيس ما که بر آن پا گذاشتي ...
🔸سالروز وفات بانوی ادب حضرت
ام البنین(س)تسلیت باد
🍃🍂🌷🍃🍂🌷🍃🍂
فرمودند:
از حسین علیهالسلام چهخبر؟!
عرضه داشت:
فرزندانتان شجاعانه جنگیدند!
فرمودند:
از حسین برایم بگو:
عرضه داشت:
اباالفضلتان...
فرمودند:
عاقبت، حسین چهشد؟!
عرضه داشت:
او را تشنهلب...
کنار نهر فرات...
کشتند و سرش را...
فرمودند:
اَوْلادِی... وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ
کُلُّهُمْ فَداءًلاَِبِیعَبْدِاللّهِالْحُسَیْن
🍃🍂🌷🍃🍂🌷🍃🍂
نام ونسب فاطمه کلابیه
نام او فاطمه بود که بعدها پس از ازدواج با حضرت علی (علیه السلام) با کنیه «امُّ البنین» (مادر پسران) مشهور شد. پدر و مادرش از خاندان بنی کلاب از اجداد بزرگ حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) بودند و دارای خوبی ها و صفات خانوادگی مشترک بودند فاطمه دختری پاکدل وباتقوا بود .
فضایل اخلاقی، کمالات انسانی، نیروی ایمانی، ثبات و پایداری، شکیبایی و بردباری، بصیرت و دانایی، نطق و سخندانی او را به شایستگی، بانوی بانوان کرده بود. حزام بن خالد بن ربیعة بن وحید بن کعب بن عامر بن کلاب (1) پدر ام البنین است او مردی شجاع و دلیر و راستگو بود که شجاعت از صفات ویژه اوست. وی از استوانه هاى شرافت در میان عرب به شمار مى رفت و در بخشش، مهمان نوازى، دلاورى و رادمردى و منطق قوی مشهور بود. مادر بزرگوار ام البنین، ثمامه (یا لیلی) دختر سهیل بن عامر بن جعفر بن کلاب (از اجدادرسول خدا وامیرالمومنین) (2) است که در تربیت فرزندان کوشا بوده و تاریخ از وی چهره درخشانی را به تصویر کشیده است. بینش عمیق، دوستی با اهل بیت و دوستی با فرزندان در کنار وظیفه مهم مادری و چونان معلمی دلسوز آموختن باورهای اعتقادی و مسایل مربوط به همسرداری و آداب معاشرت با دیگران از جمله ویژگی های خاص این بانو است. در بسیاری از کتب تاریخی نام یازده تن از مادران وی ذکر شده است که همگی از خانواده های شریف و اصیل عرب بوده اند و به واقع مصداق بارز شجره طیبه (3)می باشند شجره ای که اصل آن در زمین است و فرع آن در آسمان ها و حاصل و نتیجه این درخت پاک همانا عباس بن علی و عثمان و... بوده اند. خاندان این بانو از خاندانهاى ریشه دار و جلیل القدر بود که به دلیرى و دستگیرى معروف بودند وهر یک در بزرگی و شرافت به گونه ای مشهور گشته اند و ما جهت اختصار به برخی از ویژگی های آنان می پردازیم. مورخان در مورد شرافت نسب ام البنین می نویسند: «تاریخ پدران و دایی های ام البنین را به ما می شناساند و ما دانستیم که آنان از سوارکاران شجاع عرب بوده و شرافت و آقایی (سیادت) آنها به حدی بوده است که حتی پادشاهان نیز به آن اذعان داشته اند.» (4) در مورد نَسب مادری ابوالفضل العباس (علیه السلام) در کتب تاریخی مطالب زیادی هست، شاید بتوان با یک جمله تصویری از خاندان «ام البنین» ترسیم کرد و آن اینکه پدران و مادران و خاندان ام البنین در شجاعت، کرم، اخلاق، هنر و وجاهت اجتماعی و بزرگواری پس از قریش، سرآمد قبایل گوناگون عرب بوده اند.
ام البنین (سلام الله علیها) و تولدی نورانی:
در کتب تاریخی نوشته اند: حَزام بن خالد به همراه جمعی از «بنی کلاب» به سفر رفته بود. در یکی از شب ها به خواب فرو رفته و در عالم رؤیا دید که در زمین سرسبزی نشسته است و مرواریدهای درخشانی از اطراف بر دستان او می ریزد و او از زیبایی آنها متعجب می شود. سپس مردی را می بیند که به سوی او می آید از طرف بلندی و هنگامیکه به او می رسد سلام می کند و حزام او را جواب می دهد. آن مرد به او می گوید: این مروارید را به چه قیمت می فروشی؟ حزام نگاه کرد و آن درّ زیبا را در دستان خود دید؛ رو به مرد کرده و گفت: من قیمت این درّ را نمی دانم که به شما بگویم، شما آن را به چه قیمت خریداری؟ مرد گفت: من نیز نمی دانم قیمت او را ولی این هدیه ای است که یکی از پادشاهان عطا کرده است. و من ضامن هستم برای تو به چیزی که از درهم و دینار بالاتر است. حزام گفت: آن چیز چیست؟ مرد گفت: تضمین می کنم که او شرافت و سیادت ابدی دارد و بهره و بزرگی از او است. حزام گفت: آیا این را برایم ضمانت می کنی؟ و مرد پاسخ داد: آری. و حزام در پایان به مرد گفت: و تو اکنون واسطه در این امر می شوی.
و مرد نیز گفت: و من واسطه می شوم؛ او را به من اعطاء کرده اند و من به تو عطا می کنم. وقتی حزام از خواب بیدار شد رؤیای خود را برای بنی کلاب گفت و خواستار تعبیر آن شد. یکی از خاندان وی گفت: اگر رؤیای صادقه باشد دختری روزی تو خواهد شد که یکی از بزرگان او را عقد خواهد کرد و به سبب این دختر مجد و شرافت و آقایی نصیب تو خواهد شد. و هنگامی که او از سفر برگشت، ثمامة بنت سهیل، همسر باوفای او، که حامله بود وضع حمل کرده و دختری چونان مروارید درخشان وزیبا به دنیا آورد. حزام پس از آگاه شدن از تولد دخترش به خود گفت:«قد صدّقت الرؤیا» و از این بشارت شاد و مسرور شد. نام او را «فاطمه» نهاد، و به رسم عرب کنیه ای برای وی برگزیدند که «ام البنین» بود. به هر حال پس از این رؤیای صادقه فاطمه مادر فضیلتها به دنیا آمد
🍂🕯
🌹🌹🌹
نام ونسب فاطمه کلابیه
نام او فاطمه بود که بعدها پس از ازدواج با حضرت علی (علیه السلام) با کنیه «امُّ البنین» (مادر پسران) مشهور شد. پدر و مادرش از خاندان بنی کلاب از اجداد بزرگ حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) بودند و دارای خوبی ها و صفات خانوادگی مشترک بودند فاطمه دختری پاکدل وباتقوا بود .
فضایل اخلاقی، کمالات انسانی، نیروی ایمانی، ثبات و پایداری، شکیبایی و بردباری، بصیرت و دانایی، نطق و سخندانی او را به شایستگی، بانوی بانوان کرده بود. حزام بن خالد بن ربیعة بن وحید بن کعب بن عامر بن کلاب (1) پدر ام البنین است او مردی شجاع و دلیر و راستگو بود که شجاعت از صفات ویژه اوست. وی از استوانه هاى شرافت در میان عرب به شمار مى رفت و در بخشش، مهمان نوازى، دلاورى و رادمردى و منطق قوی مشهور بود. مادر بزرگوار ام البنین، ثمامه (یا لیلی) دختر سهیل بن عامر بن جعفر بن کلاب (از اجدادرسول خدا وامیرالمومنین) (2) است که در تربیت فرزندان کوشا بوده و تاریخ از وی چهره درخشانی را به تصویر کشیده است. بینش عمیق، دوستی با اهل بیت و دوستی با فرزندان در کنار وظیفه مهم مادری و چونان معلمی دلسوز آموختن باورهای اعتقادی و مسایل مربوط به همسرداری و آداب معاشرت با دیگران از جمله ویژگی های خاص این بانو است. در بسیاری از کتب تاریخی نام یازده تن از مادران وی ذکر شده است که همگی از خانواده های شریف و اصیل عرب بوده اند و به واقع مصداق بارز شجره طیبه (3)می باشند شجره ای که اصل آن در زمین است و فرع آن در آسمان ها و حاصل و نتیجه این درخت پاک همانا عباس بن علی و عثمان و... بوده اند. خاندان این بانو از خاندانهاى ریشه دار و جلیل القدر بود که به دلیرى و دستگیرى معروف بودند وهر یک در بزرگی و شرافت به گونه ای مشهور گشته اند و ما جهت اختصار به برخی از ویژگی های آنان می پردازیم. مورخان در مورد شرافت نسب ام البنین می نویسند: «تاریخ پدران و دایی های ام البنین را به ما می شناساند و ما دانستیم که آنان از سوارکاران شجاع عرب بوده و شرافت و آقایی (سیادت) آنها به حدی بوده است که حتی پادشاهان نیز به آن اذعان داشته اند.» (4) در مورد نَسب مادری ابوالفضل العباس (علیه السلام) در کتب تاریخی مطالب زیادی هست، شاید بتوان با یک جمله تصویری از خاندان «ام البنین» ترسیم کرد و آن اینکه پدران و مادران و خاندان ام البنین در شجاعت، کرم، اخلاق، هنر و وجاهت اجتماعی و بزرگواری پس از قریش، سرآمد قبایل گوناگون عرب بوده اند.
ام البنین (سلام الله علیها) و تولدی نورانی:
در کتب تاریخی نوشته اند: حَزام بن خالد به همراه جمعی از «بنی کلاب» به سفر رفته بود. در یکی از شب ها به خواب فرو رفته و در عالم رؤیا دید که در زمین سرسبزی نشسته است و مرواریدهای درخشانی از اطراف بر دستان او می ریزد و او از زیبایی آنها متعجب می شود. سپس مردی را می بیند که به سوی او می آید از طرف بلندی و هنگامیکه به او می رسد سلام می کند و حزام او را جواب می دهد. آن مرد به او می گوید: این مروارید را به چه قیمت می فروشی؟ حزام نگاه کرد و آن درّ زیبا را در دستان خود دید؛ رو به مرد کرده و گفت: من قیمت این درّ را نمی دانم که به شما بگویم، شما آن را به چه قیمت خریداری؟ مرد گفت: من نیز نمی دانم قیمت او را ولی این هدیه ای است که یکی از پادشاهان عطا کرده است. و من ضامن هستم برای تو به چیزی که از درهم و دینار بالاتر است. حزام گفت: آن چیز چیست؟ مرد گفت: تضمین می کنم که او شرافت و سیادت ابدی دارد و بهره و بزرگی از او است. حزام گفت: آیا این را برایم ضمانت می کنی؟ و مرد پاسخ داد: آری. و حزام در پایان به مرد گفت: و تو اکنون واسطه در این امر می شوی.
و مرد نیز گفت: و من واسطه می شوم؛ او را به من اعطاء کرده اند و من به تو عطا می کنم. وقتی حزام از خواب بیدار شد رؤیای خود را برای بنی کلاب گفت و خواستار تعبیر آن شد. یکی از خاندان وی گفت: اگر رؤیای صادقه باشد دختری روزی تو خواهد شد که یکی از بزرگان او را عقد خواهد کرد و به سبب این دختر مجد و شرافت و آقایی نصیب تو خواهد شد. و هنگامی که او از سفر برگشت، ثمامة بنت سهیل، همسر باوفای او، که حامله بود وضع حمل کرده و دختری چونان مروارید درخشان وزیبا به دنیا آورد. حزام پس از آگاه شدن از تولد دخترش به خود گفت:«قد صدّقت الرؤیا» و از این بشارت شاد و مسرور شد. نام او را «فاطمه» نهاد، و به رسم عرب کنیه ای برای وی برگزیدند که «ام البنین» بود. به هر حال پس از این رؤیای صادقه فاطمه مادر فضیلتها به دنیا آمد
🍃🕯🍃
فاطمه، مادر فضلیت ها، به دنیا آمد و دوران کودکی را چونان دیگر کودکان گذراند و در دامان مادری مهربان و پاک و پدری شجاع که دارای سجایای اخلاقی فراوان بودند رشد کرد.
مورخان در مورد مادر بزرگوار فاطمه این گونه می نویسند: «ثمامه، مادر ام البنین، بانویی ادیب و کامل و عاقل بود. آداب عرب را به دخترش آموخت و هر آنچه مورد نیاز یک دختر است در زندگانی از مسایل مربوط به خانه داری و اَدای حقوق و همسرداری و غیره را به او یاد داد.»(5)
تاریخ تولد ام البنین:
در مورد تاریخ دقیق ولادت حضرت ام البنین اطلاعی در دست نیست و تاریخنگارانْ سال ولادت او را ثبت نکرده اند، ولی یاد آور شده اند که تولد پسر بزرگ ایشان، حضرت ابوالفضل (علیهالسلام)، در سال 26 ق اتفاق افتاده است. برخی از تاریخنگاران زمان ولادت ایشان را در حدود پنج سال پس از هجرت (در حوالی کوفه) تخمین میزنند.
ویژگی های بارز خاندان ام البنین:
در خاندان و تبار پاک ام البنین چند ویژگی مهم وجود دارد که همگی در وجود عباس(علیه السلام) به ظهور رسید
الف: شجاعت و دلاوری که در کربلا زیباترین چهره خویش را نمایاند.
ب: ادب و متانت و عزت نفس که در زندگانی 34 ساله عباس بن علی به وضوح دیده می شود.
ج: هنر و ادبیات که ام البنین از «دایی» خویش لبید شاعر به ارث برده بود و فرزند عزیزش عباس(علیه السلام) از مادر ادیبه خود.
د: ایثارگری و احترام به حقوق دیگران که نمود آن در عشق به ولایت و امامت متجلی شد.
ه: وفا و پایبندی به تعهدات.
تصمیم گیری حضرت علی (علیه السلام) به ازدواج:
ده سال پس از رحلت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، بنابر وصیت خود حضرت فاطمه وقتی علی (علیه السلام) به فکر گرفتن همسر دیگری بود، عاشورا در برابر دیدگانش بود.
عقیل یکی از کسانی بود که نظر و گفته اش در علم انساب حجت بود ودر مسجد حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) برای وی حصیری میگذاردند که برآن نماز میکرد وقبائل عرب برای شناخت وآگاهی از علم انساب به دورش جمع می شدند واودرپاسخ مراجعات، بسیار سریع الانتقال بود. (6) از این روست که علی بن ابیطالب (علیه السلام) آنگاه که قصد ازدواج دارد به برادر خویش، عقیل بن ابی طالب که در علم «انساب» معروف بود و ذهن و سینه اش گنجینه ای از اسرار خاندان گوناگون عرب بوده می فرماید: «زنی را برای من اختیار کن که از نسل دلیرمردان عرب باشد تا با او ازدواج کنم و او برایم پسری شجاع و سوارکار به دنیا آورد.» (7) عقیل، بانو ام البنین از خاندان بنی کلاب را که در شجاعت بى مانند بود، براى حضرت انتخاب کرد. ودر پاسخ برادر گفت: «با ام البنین کلابیه ازدواج کن زیرا در عرب شجاعتر از پدران و خاندان وی نیست.» (8) عقیل همچنین از دیگر خصوصیات بارز خاندان بنی کلاب می گوید و امام این انتخاب را پسندید و عقیل را به خواستگارى نزد پدر امالبنین فرستاد.
مراسم خواستگاری از ام البنین:
حضرت علی (علیه السلام) پس از اینکه فاطمه کلابیه را تایید کرد وپسندید عقیل برادرش را برای خواستگاری به نزد پدر فاطمه فرستاد. حزام که بسیار میهمان دوست بود پذیرایی کاملی از او کرده و با احترام فراوان به او خیرمقدم گفته و در مقابل وی قربانی کرد. سنت و رسم عرب این بود که تا سه روز از میهمان پذیرایی می کردند و روز سوم حاجت او را می پرسیدند و از علت آمدنش سؤال می کردند و خانواده ام البنین که خارج از مدینه زندگی می کردند نیز چنین رسمی را به جای آوردند. روز چهارم با ادب و احترام از علت ورود وی جویا شدند و عقیل گفت: به خواستگاری دخترت فاطمه آمده ام، برای پیشوای دین و بزرگ اوصیا و امیر مؤمنان علی بن ابیطالب. حزام که هرگز پیش بینی چنین پیشنهادی را نمی کرد، حیرت زده ماند. با کمال صداقت و راستگویی گفت: بَه بَه چه نسب شریفی و چه خاندان با مجد و عظمتی! اما ای عقیل «شایسته امیرالمؤمنین یک زن بادیه نشین با فرهنگ ابتدایی بادیه نشینان نیست. او با یک زن که فرهنگ بالاتری دارد باید ازدواج کند و این دو فرهنگ با هم فرق دارند.»عقیل پس از شنیدن سخنان وی گفت:
امیرالمؤمنین از آنچه تو می گویی خبر دارد و با این اوصاف میل به ازدواج با او دارد. پدر ام البنین که نمی دانست چه بگوید از عقیل مهلت خواست تا از مادر دختر، ثمامه بنت سهیل، و خود دختر سؤال کند و به او گفت: «زنان بیشتر از روحیات و حالات دخترانشان آگاه هستند و مصلحت آنها را بیشتر می دانند.» (9)
وقتی پدر ام البنین به نزد همسر و دخترش برگشت دید همسرش موهای ام البنین را شانه می زند و او از خوابی که شب گذشته دیده بود برای مادر سخن می گوید... «مادر خواب دیدم که در باغ سرسبز و پردرختی نشسته ام. نهرهای روان و میوه های فراوان در آنجا وجود داشت. ماه و ستارگان می درخشیدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرینش و مخلوقات خدا فکر می کردم... در این افکار غرق بودم که .....🌼🌸