بین قفسههای فروشگاه دنبال بعضی جنسها میگشتیم برای خرید رفته بودیم به یکی از فروشگاههای شرق تهران برایم جالب بود که عباس بسیاری از کالاها را بهطور دقیق و با سابقهشان میشناخت در خریدهایش نمیتوانستی جنس خارجی پیدا کنی این ناشی از اهمیتی بود که او به سخنان رهبری میداد.
👤به نقل از ↓
″مجید دهقانیان، همکار شهید″
📚بر گرفته از کتاب ↓
"لبخندیبهرنگشهادت، فصل۱۷ "
#خاکـریزخاطـرات #برادرشهیدم
#مکتبشهیدعباسدانشگر
•♥️•⟨هُوَ خٰالِقُ الْکَبِیر⟩•🕊•
{عُیُونِكَ تَذْکُرْنِي رَبِّی؛♥️
أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِّنُ الْقُلُوبْ!
وَ أَنْتَ فِی قَلْبِی، یَا أَخَوِیَ السَّمَاء}
--چشمانت مرا یاد خدا میاندازد؛
و تنها یاد خداست که به دلها
آرامش میدهد؛ و تو در قلب من هستی،
ای برادر بهشتی من!...
•°•°•°🕊°•°•°•
عباس جانم...
هر لحظه به دنبال بهانه ای برای از تو نوشتن میگردم و چه چیز زیبا تر از اینکه امروز یادآور هنگامهی ولادتت باشد، حال چه فرقی میکند شمسی یا قمری، مهم بهانه ی من است که جور شده!...
آری امروز ۱۶ذیالقعده است و تو در چنین روزی مصادف با ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۲دیده بر جهان گشودی؛
و صدای گریه ات در گوش این دنیا طنین انداز شد!
اما حال که از بین ما رفته ای تو خندانی و ما گریان...
تو شهادت را در آغوش کشیدی و ما هنوز با کار هایمان آغوش مهربان خدا را پس میزنیم.
خودت خوب میدانی که چقدر مستمند دست شفاعت تو هستیم و من خوبتر میدانم که هیچگاه دستمان را رها نخواهی کرد!♥️
•°•°•°🕊°•°•°•
✍🏻#مکتبشهیدعباسدانشگر
#پاسدار_مدافع_حرم #برادرشهیدم
✓کانالرسمیمکتبشهیددانشگر↓
🆔@maktababbasdanshgar
✓صفحه ی اینستاگرامی↓
🆔@maktab.abbasdanshgar.ir
حواسش به کلاس بود که چیزی بیاموزد دنبال جواب بود و در کلاس سوال میپرسید چهرهای دوستداشتنی داشت آرامآرام محبتش در دلم مینشست و نظرم را جلب میکرد اما شرایط این کلاس طوری نبود که بتوانم به او نزدیک شوم در کلاسهای بعدی بیشتر به او نزدیک شدم در ترمهای دیگری هم با او کلاس داشتم و همین محبت منجر به رفاقت ما شد یادم میآید روز اولی را که با خودم میگفتم این پسر با این جثه ضعیفش چطور وارد سپاه شده است؟ اما به مرور زمان متوجه شدم بر خلاف ظاهر ضعیفش همتی بلند و پشتکاری پولادین و ایمانی راسخ دارد پس از اتمام دوره عمومی پاسداری سرار اباذری بهخاطر برجستگیهای اخلاقی و مدیریتی عباس او را در دانشگاه نگه داشت.
👤به نقل از ↓
″علی اسماعیلزاده، فرماندهٔ شهید″
📚بر گرفته از کتاب↓
"لبخندیبهرنگشهادت، فصل۱۶"
#خاکـریزخاطـرات #برادرشهیدم
#مکتبشهیدعباسدانشگر #صلوات
24.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ــ گفتم نرو
+خندید و رفت
.
.
🪴صدای عباس:
ان شاءالله تو همین راه شهید شیم!
و چه زیبا شهید شدی برادرم!
شهادتت مبارک🌹
#برادرشهیدم
#شهید_مدافع_حرم
#مکتبشهیدعباسدانشگر
✓کانالرسمیمکتبشهیددانشگر↓
🆔@maktababbasdanshgar
✓صفحه ی اینستاگرامی↓
🆔@maktab.abbasdanshgar.ir
اسفندماه سال ۱۳۹۴ بود یک روز از سرکار به خانه برمیگشتم که از دور دیدم دم در ماشینی پارکشده است با خودم گفتم لابد میهمان آمده خوب که نگاه کردم متوجه شدم ماشین خود من است آنقدر آن را تمیز شسته بودند که فکر کردم ماشین همسایه است وارد خانه که شدم با عباس تماس گرفتم و پرسیدم ماشین رو شما شستی گفت کرایه که از ما نمیگیری حداقل یه دستی به ماشینت بزنیم بهخاطر اینکه ماشین را برای سیاحت به او داده بودم دلش طاقت نیاورده بود و میخواست جبران کند !...
👤به نقل از ↓
″احمد دانشگر، عمو و پدر خانم شهید″
📚 بر گرفته از کتاب↓
" لبخندی به رنگ شهادت، فصل۱۵"
#خاکـریزخاطـرات #برادرشهیدم
#مکتبشهیدعباسدانشگر ↓↓
🆔@maktababbasdanshgar
💛🍃
رفیقشہید میدونی یعنیچی؟؟
یعنے:↷°"
وقتے گناه درِ قلبت را مےزند
یاد نگاهش بیوفتــے و در و باز نکنے ...‹‹‹°
یعنے محرم اسرار قلبت ♥️
آن اسرارےکه هیچکس نمےداند جز
خودت و خـدات و رفیق شهیدت ‹‹💔••
یعنی وقتی باهاش دردودل میکنی
آرامش میگیری 🙃
امتحان کٌن ...
زندگےات زیباترمیشود:)
#برادرشهیدم #اللهمارزقناشهادةوجهادةفیسبیلک
#عاقبتتون_شهدایی #مکتبشهیدعباسدانشگر
•﴿مڪٺبشھێـد؏ـبآسدآݩشـگࢪ﴾•
🖥پخش نماهنگ زیبای قهرمانِ من ❇️به مناسبت سالگرد شهادت شهید عباس دانشگر 💠کاری از گروه سرود بین الملل
گروه شمیم ولایت و کانون شهید دانشگرVID_20230612_00-1686516724155.mp3
زمان:
حجم:
6.56M
«کلیپ صوتی از نماهنگ قهرمانِ من»
♪ 🎶 ♪ 🎶 ♪
کاری از گروه سرود شمیم ولایت و تهیه کنندگی کانونشهیدعباسدانشگر
•┈┈••✾❀🕊❀✾••┈┈•
#بیادرفیق_شهیدم #صوتِدݪــــــے
#مکتبشهیدعباسدانشگر #برادرشهیدم
@maktababbasdanshgar 💫
و در این همهمهها . . .
عطر عجیبی است ،
و مردی که در اعماق نگاهش "
عجب حس غریبی است💔:)!
#جان_فدا #برادرشهیدم
#عاقبتتون_شهدایی 🕊
✓مکتبشهیدعباسدانشگر↓↓
@maktababbasdanshgar
دیدن متکدیان چادری خیلی آزارش میداد در دوران نامزدی که گاهی با ماشین در تهران دور میزدیم وقتی متکدیان چادری را میدید میشد غم و اندوه را در چهرهاش دید من میگفتم تو چقدر به این چیزها حساسی! میگفت چادر حرمت دارد حرمتش باید حفظ شود باید هر طور شده به خانمها کمک کرد تا در خیابان گدایی نکنند ...
👤به نقل از ↓
″فاطمه دانشگر،همسر بزرگوار شهید″
📚بر گرفته از کتاب ↓
" لبخندی به رنگ شهادت ، فصل ۱۸ "
#خاکـریزخاطـرات #برادرشهیدم
#مکتبشهیدعباسدانشگر
•﴿مڪٺبشھێـد؏ـبآسدآݩشـگࢪ﴾•
۷ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ ادامه پیشگفتار ... در سال ۱۳۸۰ به عتبات عالیات س
۸ ✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍ ادامه پیشگفتار...
...
بعد از انتشار کتاب لبخندی بهرنگ شهادت توسط انتشارات سوره مهر و کتابهای آخرین نماز در حلب و تأثیر نگاه شهید و راستی دردهایم کو توسط انتشارات شهید کاظمی، کتاب دیگری در ادامۀ بحث کتاب تأثیر نگاه شهید در برنامۀ کاری قرار گرفت. از بین خاطرات ارسالی، خاطراتی که بیشترین تأثیر در روحیات معنوی افراد داشته است و تحول و حرکتی نو در زندگی آنان رخ داده است و آثار ارتباط معنوی شهدا را در زندگی خود لمس کردهاند، با عنوان کتاب رفیق شهیدم مرا متحول کرد، به چاپ رسید...
...
#رفیق_شهیدم_مرا_متحول_کرد
#ادامه_دارد #برادرشهیدم
#مکتبشهیدعباسدانشگر
•﴿مڪٺبشھێـد؏ـبآسدآݩشـگࢪ﴾•
۱۱ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ پایان پیشگفتار ... در ادامه از سرور و استاد گرا
۱۲ ✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍ بخش اول
محبت شهید به همکاران
🔷️ علی افضلی، استان سمنان
سال ۱۳۹۶ بود. در منطقۀ خناصر در جنوب حلب سوریه بودیم. قرار بود با تعدادی از دوستان به حرم مطهر حضرت زینب(سلامالله علیها) برویم.
از کودکی ذوق مداحی داشتم. دوستان با مداحی های من آشنا بودند. از آن لحظهای که رفتنمان به حرم مطهر حضرت زینب(سلامالله علیها) قطعی شد دلنگرانی به سراغم آمد. دفترچۀ اشعار مداحی هایم را نیاورده بودم. با خودم می گفتم اگر دوستان در حرم از من بخواهند مداحی کنم، چه بخوانم؟!...
#رفیق_شهیدم_مرا_متحول_کرد
#ادامه_دارد #برادرشهیدم
#مکتبشهیدعباسدانشگر
•﴿مڪٺبشھێـد؏ـبآسدآݩشـگࢪ﴾•
۱۳ ✅ ادامه ی کتابِ " رفیق شهیدم مرا متحول کرد " ✍ بخش اول محبت شهید به همکاران ... شعرهایی را حف
۱۴ ✅ ادامه ی کتابِ
" رفیق شهیدم مرا متحول کرد "
✍ بخش اول
محبت شهید به همکاران
🔹 عباس بختیاری، استان خوزستان
دوست داشتم در سپاه خدمت کنم. مرتب به ائمه اطهار(علیهمالسلام) متوسل میشدم که کارم در سپاه جور شود. از زمانی که با شهید مدافع حرم، عباس دانشگر آشنا شدم، ذوق رفتن به سپاه در من بیشتر شده بود. توی دلم همیشه با شهید عباس حرف می زدم و از عشق و علاقه ام به پاسدار شدن به او می گفتم...
...
#رفیق_شهیدم_مرا_متحول_کرد
#ادامه_دارد #برادرشهیدم
#مکتبشهیدعباسدانشگر