🔶. حاجی، احرامِ دگر بند، ببین یار کجاست!
🔹آقازادۀ مرحوم حاج شیخ محمّد جواد انصاری همدانی، برای من نقل کرد که بعد از فوت مرحوم آقای انصاری، تکفّل اولادِ صِغار و کوچکِ آن مرحوم بر عهدۀ ایشان بود. با وجود اینکه ایشان مایل نبود در همدان بماند و قصد مسافرت به سایر شهرها را داشت اما به خاطر تربیت و رعایتِ این بچهها در همدان میماند و تکفّل آنها را به عهده میگیرد.
🔹تا اینکه ایشان به عَتَبات عالیات مسافرت می کند. تقریباً بیش از دو ماه در آنجا میماند. جذبۀ عتبات و این اماکن مقدّسه و حالات روحی و وارداتی که در این اعتاب مقدّسه برای ایشان پیدا شده بود، آنچنان ایشان را شیفته میکند که میل به سکونت و توطّن در عَتَبات برای او حاصل میشود. در ذهن او میگذرد که به ایران بیاید و کارهای خودش را جمع کند و به عَتَبات برگردد و بماند [و بچه ها را رها کرده و به شخص دیگری بسپارد.]
🔹در هنگام شب پدر خود، مرحوم آقای انصاری را در خواب میبیند در حالی که برادر کوچکش به نام «محمود» که شاید تقریباً در آن موقع حدود پنج شش ساله بیشتر نبود، کنار پدرش ایستاده است. پدرش دست به سر محمود می کشند و رو به ایشان میکنند و میگویند:
«اگر یک بار اینگونه بر سر محمود دست بکشی، ثوابش نزد خدا از اینکه تمام عمرت را در اعتاب مقدّسه بگذرانی بیشتر است.»
🔹حال این معنا و مسئله چگونه برای ما قابل هضم و توجیه است که ثوابِ یک دست بر سر بچه کشیدن، از یک عمر در کربلا به سر بردن و هر روز زیارت امام حسین نمودن و زیارت امیرالمؤمنین و زیارت کاظمین و سامرّاء را انجام دادن، بیشتر باشد!؟
🎙. آیة الله حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی.
🔈. جلسات پرسش و پاسخ، جلسه 4
#شفقت #رحمت #سلوک #باطن #گذشت #ایتام #زیارت
@maktabe_vahy
🌸.🌸.🌸.🌸
🌷از کثرتِ انوار یکی روز و شب آمد
پایان جمادی شد و ماه رجب آمد
🌷ماهی که شود مُلکِ دو جهان، خُلد مخلّد
از یُمن قدومِ دو علیّ و دو محمّد
💎 حلول ماه رجب و خجسته میلاد پنجمین جلوۀ سرِّ ولایت، شکافندۀ علم و معرفت، حضرت امام محمد باقر علیه السلام بر جمیع رهجویان کمال و هدایتِ مبارک باد.
#امام_باقر علیه السلام #شفقت #دلسوزی
@maktabe_vahy
🌸.🌸.🌸.🌸
🔶. حاجی، احرامِ دگر بند، ببین یار کجاست!
🔹آقازادۀ مرحوم حاج شیخ محمّد جواد انصاری همدانی، برای من نقل کرد که بعد از فوت مرحوم آقای انصاری، تکفّل اولادِ صِغار و کوچکِ آن مرحوم بر عهدۀ ایشان بود. با وجود اینکه ایشان مایل نبود در همدان بماند و قصد مسافرت به سایر شهرها را داشت اما به خاطر تربیت و رعایتِ این بچهها در همدان میماند و تکفّل آنها را به عهده میگیرد.
🔹تا اینکه ایشان به عَتَبات عالیات مسافرت میکند. تقریباً بیش از دو ماه در آنجا میماند. جذبۀ عتبات و این اماکن مقدّسه و حالات روحی و وارداتی که در این اعتاب مقدّسه برای ایشان پیدا شده بود، آنچنان ایشان را شیفته میکند که میل به سکونت و توطّن در عَتَبات برای او حاصل میشود. در ذهن او میگذرد که به ایران بیاید و کارهای خودش را جمع کند و به عَتَبات برگردد و بماند [و بچه ها را رها کرده و به شخص دیگری بسپارد.]
🔹در هنگام شب، پدر خود، مرحوم آقای انصاری را در خواب میبیند در حالی که برادر کوچکش به نام «محمود» که شاید تقریباً در آن موقع حدود پنج شش ساله بیشتر نبود، کنار پدرش ایستاده است. پدرش دست به سر محمود میکشند و رو به ایشان میکنند و میگویند:
«اگر یک بار اینگونه بر سر محمود دست بکشی، ثوابش نزد خدا از اینکه تمام عمرت را در اعتاب مقدّسه بگذرانی بیشتر است.»
🔹حال این معنا و مسئله چگونه برای ما قابل هضم و توجیه است که ثوابِ یک دست بر سر بچه کشیدن، از یک عمر [مثلاً] در کربلا به سر بردن و هر روز زیارت امام حسین نمودن و زیارت امیرالمؤمنین و زیارت کاظمین و سامرّاء را انجام دادن، بیشتر باشد!؟
🎙. آیة الله حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی قدّس الله سرّه
🔈. جلسات پرسش و پاسخ، جلسه 4
#شفقت #رحمت #سلوک #باطن #گذشت #ایتام #زیارت #ولایت
@maktabe_vahy
🌸.🌸.🌸.🌸