امام باقر ع می فرماید:
در یکی از روزها عمر و ابوبکر و زبیر بن عوام و عبدالرحمان بن عوف در منزل رسول الله ص جمع بودند
رسول اکرم ص در جمع آنان نشست در حالیکه نعلین حضرت پاره شده بود به علی داد تا اصلاح نماید
و در این حالت فرمود:
گروهی از ما در طرف راست عرش خدا بر منبر هایی از نور قرار دارند که صورت هایشان نورانی لباس هایشان نیز نورانی است و نور چهرههایشان چشم بینندگان را خیره میکند
ابوبکر عمر و عبدالرحمان هرکدام سوال کردند اینها چه کسانی هستند؟
رسول اکرم سکوت کرد.
پس علی ع فرمود: یا رسولالله آنها چه کسانی هستند
حصرت فرمود: آنها کسانی باشند که به واسطه #روحالله دوست هم می گردند و متحد می شوند بدون اینکه اغراض مالی و یا خویشاوندی داشته باشند
و آنها شیعیان تو هستند
و تو یا علی امام آنهایی
بحارالانوار.ج۶۸.ص۱۳۹.باب۱۸.ح۸۰
#حدیثظهور
#انقلاباسلامیایراندراحادیث
امام باقر ع:
« ابوبکر و عمر و زبیر و عبدالرحمن بن عوف نزد پیامبر خدا (ص) آمدند و در پیشگاه و آستانه درِ خانه پیامبر خدا (ص) نشستند پیامبر بر آنان وارد شد و کنارشان نشست بند نعلین کفش پیامبر پاره شد پس آنرا به علی بن ابیطالب رساند که اصلاح کند؛ سپس گفت: همانا از طرف راست خدا یا از طرف راست عرش خدا قومی از ما( قوما منا=میتونه اشاره به حدیث دیگری از پیامبر باشه که میفرماید السلمان منا اهل البیت: سلمان از ماست) بر میخیزند که بر منبرهایی از نور قرار دارند، چهرههایشان از نور و لباسهایشان نیز از نور است، صورتهایشان بر چشم نگاه کنندگان غیر خودشان پرده میاندازد (نور صورتشان، چشم بینندگان را خیره میکند). ابوبکر گفت: ای رسول خدا آنان چه کسانیاند؟ پیامبر سکوت کرد؛ زبیر گفت: ای رسول خدا آنان چه کسانیاند؟ پیامبر ساکت ماند؛ عبدالرحمن گفت: ای رسول خدا آنان چه کسانیاند؟ پیامبر سخن نگفت؛ سپس علی (ع) گفت: ای رسول خدا آنان چه کسانیاند؟ پیامبر فرمود: آنان قومیاند که بدون نسبتهای خانوادگی و اموال و منافع مالی به وسیله #روحالله به یکدیگر محبت میورزند و دوست هم میگردند، آنان شیعه تو هستند و تو امام آنها هستی ای علی».
علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۱۰، ص۴۶