eitaa logo
روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم سلیمانی(مجمع)
1.4هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
8 فایل
کانال ترویج مکتب شهید حاج قاسم سلیمانی اهداف👇 ۱)اعزام راویان تخصصی مکتب ۲)برگزاری دوره وکارگاه آموزش تخصصی روایتگری وتربیت استاد،مربی وراوی مکتب ۳)اعزام کاروان راهیان مکتب به استان کرمان ۴)برگزاری کنگره ویادواره حاج قاسم ⚘سیاری ۰۹۱۰۰۲۳۷۶۸۷ @Mojtabas1358
مشاهده در ایتا
دانلود
برشی از قصه دلبری (شهید محمدخانی به روایت همسر) د‌لـداده‌ ی اربـاب بـود درِ تابـوت را بـاز ڪردند ایـن فرصـت بـود.بـدن را برداشتنـد تا بگـذارند داخـل . بدنـم بی‌حـس شـده ‌بـود، ڪنار قبـر دو سـه تا ڪار دیگر مانـده‌ بـود . بایـد محمـدحسیـن را مـو بہ مـو انجـام می‌دادم. پیـراهـن اش را از تـوی ڪیـف درآوردم.همـان که می ‌پوشیـد. یڪ مشـکی هم بـود ، صـدایـم می‌لرزیـد . بہ آن آقـا گـفتـم ڪہ ایـن لبـاس و ایـن چـفیـه را قشنـگ بڪشد روی ، خـدا خیـرش بـدهد توی آن قیـامت ؛ پیراهـن را با ڪشیـد روی تنـش و چـفیـه را انـداخـت دور . جـز زیبـایی چیـزی نبـود بـرای دیـدن و خـواستـن ! بہ آن آقـا گفتـم:« می‌خواسـت بـراش ؛ شـما می‌تونید؟!یا بیـاید بالا ، خـودم بـرم بـراش سینـه بـزنم » بغضـش ترڪید. دسـت و پایـش را گـم کـرد. نمی‌توانست حـرف بـزند؛چـند دفعـه زد رو سینـه . بهـش گفتـم:« نوحـه هـم بخونیـد.» برگـشت نگاهـم کـرد. صورتـش خیـس خیـس بـود. نمی‌دانم بـود یـاآب باران. پرسیـد:« چی بخونـم؟» گفتـم :« هرچـی به زبونتـون اومد. » گفـت:« بگـو » نفسـم بالا نمی‌آمد . انگار یڪی چنـگ انداختـه‌ بود و را فـشار می‌داد ، خیلی زور زدم تا نفـس عمیـق بکـشم.گفتــم : از حـرم تـا قـتلگـاه صـدا می‌زد حسـیـن دسـت و پـا می‌زد ؛ زینـب صـدا می‌زد حسـیـن ... سینـه می‌زد برای محمـدحسیـن،شانـه هایـش تکـان می‌خورد. برگـشت با اشـاره بہ مـن فهمـاند ؛همـه را ؛ خـیالـم راحـت شـد . پیـشِ تـازه سینـه زده‌ بـود ... ♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
عشق به شهدا و دفاع مقدس در زندگی‌اش جاری بود، هر کجای زندگی‌اش سرک می‌کشیدی، می‌دیدی‌شان. خودش دیدترین و خوش قواره ترین جای خانه را که رو به قبله هم نباشد، انتخاب می‌کرد برای عکس شهدا. در همان زیرزمین کوچه طه، خیلی خوشگل به ترتیب از امام و آقا شروع کرده بود تا همت و متوسلیان و بروجردی و کاوه و عکس‌ها را چسبانده بود. مقید بود در حضور شهدا گناه نشود، همیشه می‌گفت: شهدا اینجا هستند و خجالت بکشید، به عکس ها بی‌اعتنا نبود، سعی می‌کرد پایش را رو به عکسشان دراز نکند، حتی شب‌ها که می‌خوابید. 🌷 کتاب عمارحلب، صفحه 201 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
سرمان میرفت هیئتمان نمے رفت: رایه العباس چیذز، دعاے ڪمیل حاج منصور در شاه عبد العظیم (ع)، غروب جمعه ها هم میرفتیم طرف خیابان پیروزے هیئت گودال قتلگاه، حتے تنظیم میڪردیم شبهاے عید در هیئتے ڪه برنامه دارد، سالمان را تحویل ڪنیم.به غیر روضه هایے ڪه اتفاقے به طورمان میخورد، این سه تا هیئت را مقید بودیم. ع : همسر شهید 💚 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
عشق به شهدا و دفاع مقدس در زندگی‌اش جاری بود، هر کجای زندگی‌اش سرک می‌کشیدی، می‌دیدی‌شان. خودش دیدترین و خوش قواره ترین جای خانه را که رو به قبله هم نباشد، انتخاب می‌کرد برای عکس شهدا. در همان زیرزمین کوچه طه، خیلی خوشگل به ترتیب از امام و آقا شروع کرده بود تا همت و متوسلیان و بروجردی و کاوه و عکس‌ها را چسبانده بود. مقید بود در حضور شهدا گناه نشود، همیشه می‌گفت: شهدا اینجا هستند و خجالت بکشید، به عکس ها بی‌اعتنا نبود، سعی می‌کرد پایش را رو به عکسشان دراز نکند، حتی شب‌ها که می‌خوابید. 🌷 کتاب عمارحلب، صفحه 201 🍃 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
💠ماجرای جالب گفت‌وگوی شهید با تکفیری‌ها یکی از بی‌سیم‌های تکفیری‌ها افتاد دست ما. سریع بی‌سیم را برداشتم. می‌خواستم بد و بیراه بگم🔥. 🌷عمار(شهید محمدخانی) آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن. گفتم پس چی بگم به اینا؟! 🌷گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلوله‌هایی که شما به سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود میومد...» سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما می‌جنگید؟ 🌷گفت: «به اون‌ها بگو ما همون‌هایی هستیم که صهیونیست‌ها رو از لبنان بیرون کردیم. ما همون هایی هستیم که آمریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم. ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله... هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیست‌ها و آزادی قبله اول مسلمون ها، مسجدالاقصی است...✊ ..بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان.. بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیری‌ها تسلیم ما شدند. می‌گفتند «از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند.»❤️ کتاب «عمار حلب»، زندگی‌نامه‌ی 🍃🥀 -فدا❤ ⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘⚘☘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
14.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨فرمانده‌ایی که حتی پیکر نیروهاش رو هم تو منطقه جا نذاشت.. 🎥 فیلم نبرد نفس‌گیر مدافعان حرم و داعشی‌ها در فاصله 10 متری 🌹تصاویری از شهدا و جانبازان این نبرد به فرماندهی که حاج قاسم به او لقب را داده بود. زخمی‌ها میگفتند ما رو خلاص کنید ولی نذارید دست داعشی‌ها بیوفتیم اما حاج عمار یه تنه زخمی رو میذاشت رو دوشش و برمی‌گشت عقب... 🔹 شهدا دلها را تصرف می‌کنند ..... 🔹 با ذکر صلوات نثار ارواح شهدا این پست را برای مخاطب هاتون هم ارسال کنید . ‌✨ الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
❣دوستش می‌گفت: حضرت آقا که فرمودند تولید ملی، فردا محمدحسین گوشیشو عوض کرد و یه گوشی ایرانی گرفت... محمدحسین عادت داشت موقع سینه زنی پیراهنش رو در بیاره شور می‌گرفت تو هیئت می‌گفت برا امام حسین کم نذارین حضرت آقا که فرمودند شعور حسینی؛ محمد حسین دیگه این کار رو نکرد... روز عید که بچه‌ها چراغارو خاموش کردن تا روضه بخونن چراغ رو روشن کرد و گفت: حضرت آقا گفتن با شادی اهل بیت شاد باشید با ناراحتیشون ناراحت کی گفته ما دیوونه حسینیم؟ کاملا هم آدمای عاقل با شعوری هستیم عاقلانه عاشق حسینیم... به قول خودش نمی‌ذاشت حرف آقا بشه بلافاصله اطاعت می‌کرد توی جلسات مبنای حرفاش فرمایشات حضرت آقا بود، رو کار تشکیلاتی حساس بود پای کار بود، هدف رو در نظر می‌گرفت و طرح می‌ریخت و ولایت پذیری اعضا براش اولویت داشت 🌷 ┄┅ ❥❥❥ ┅ لینک کانال روایتگران راهیان مکتب حاج قاسم 🍀⚘🍀⚘🍀⚘ http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani