eitaa logo
🌷 مکتب سردار سلیمانی🌷
1هزار دنبال‌کننده
20.2هزار عکس
7.4هزار ویدیو
31 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمودند: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند».
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی خدا هم هواتو داره ✨آقامهدی قبل از شروع عملیات مسلم‌ بن‌ عقیل در یکی از جلسات بررسی منطقه و طرح‌ریزی برای عملیات، در جواب سؤال فرماندهان در مورد تأثیر مهتابی بودن شب و شنی بودن زمین بر لو رفتن عملیات، گفت: «ان‌شاءالله خداوند ماه را با ابرها تنظیم خواهد کرد.» در روز عملیات نصرت‌ الهی و امداد غیبی در آن فضای وهم آلود نازل شد!! و در زمانی بسیار کوتاه ابرهای سیاهی بر آسمان و بالای سر رزمندگان دلاورِ تیپ۳۱ عاشورا پدیدار شد. باراش باران صدایِ حرکتِ رزمندگان روی سنگ‌ریزه‌ها و شن‌ها را خنثی کرد و در دل‌های آن‌ها آرامش و سکینه ایجاد کرد. سردار شهید مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورا🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻نامه دردناک شهید رستمعلی آقا باباپور در هشتمین روز کمین، گلوله تک تیرانداز نشست وسط دو اَبروی رستمعلی و پیشانیش را شکافت. صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسه های کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد. ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که رستمعلی نامه داری فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود ، نوشته بود : رستمعلی جان، امروز پدر شدی، وای ببخشید من هول شدم، سلام عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم ؟ از جهاد اومده بودن دنبالت، می خوان اخراجت کنن، خندم گرفته بود.‏ مگه بهشون نگفتی که جبهه ای ؟ گفتن بخاطر غیبت اخراج شدی، مهم نیست، وقتی آمدی دوباره سر زمین ، کار می کنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگیمون نمیده، همون بهتر که اخراجت کنن. عزیزم زود برگرد، دلم واست تنگ شده..🕊🕊🕊💔🥀🥀🥀 قرآن کریم : «گمان نکنید شهدا مرده اند بلکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی میخورند»
🌻 امام هادی علیه السلام می فرمایند: 🌱 نافرمانی والدین، تنگدستی می آورد و به ذلّت می کشاند. 🏴 سالروز شهادت امام هادی علیه السلام را خدمت امام عصر علیه السلام و همه محبان آن حضرت تسلیت عرض می نماییم. 💔🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊 🌷 مےگــــُـفت : ⇩⇩⇩ ⇦حتّے أگـــــر هَمہ مــــٰـا ، ◇◇«شَهیـــــد۔۔۞» شَـــــويـــــم! ⇇ و خـٰــــانه‌هــٰـــایمــــٰـان رٰا ، بـــــر سرمـــٰــان خـَــــراب کـــُــنند۔۔۔ ↶دَســـــت أز مُقــــٰـاومت نمےکـــِــشیم ↷ و عــــٰـاقبت هم چِنـــــین شُـــــد⇉🌷🕊
🕊 🌷 مکانی برای تهیه جهیزیه برای افراد نیازمند فراهم کرده بود... همچنین صندوقی تاسیس کرده بود که به واسطه آن شاغلان در سپاه هرماه مبلغی به حساب صندوق واریز می‌کردند تا بدین ترتیب صندوق پر باشد و بتوانم به نیازمندان کمک کنند. این رویکرد وی مرا به یاد دستگیری حضرت علی (ع) از محرومان می‌اندازد. 📚:خواب‌های زنگ‌دار
ایستگاه شهدا 🌹 خاطرات خلبان شهید منصور ستاری‌فر🌷 وارد خانه که شدم دیدم بچه‌های همسایه مان هم آمدند خانه ما و با بچه‌های خودم داشتند بازی می‌کردند و منصور هم مشغول خواندن نماز است در آن شلوغی و سر و صدای بچه‌ها که مهر نماز و تسبیح او را هم برمی‌داشتند و بازی می‌کردند با سر و صدای خود خانه را روی سرشان گذاشته بودند حرصم درآمد و با خودم گفتم چند تا اتاق خالی هست چرا منصور اینجا به نماز ایستاده در بین بچه‌ها که این همه سر و صدا می‌کنند بچه‌ها را ساکت کردم و منتظر ماندم که منصور نمازش تمام شود و به او بگویم که چرا اینجا نماز می‌خواند رفتم و بالای سرش ایستادم همین که سلام نماز را داد بلند گفتم منصوررررررررررر چند تا اتاق خالی واجب است که اینجا در این سر و صدای بچه‌ها نماز بخوانی که مهر نماز و تسبیح تو را هم بردارند منصور نگاهی به من کرد و لبخند زد گفتم می‌خندی؟؟؟ گفت خانم چرا عصبانی شدی شما متوجه منظور من نشدی من با این کارم دارم به بچه‌ها آموزش نماز می‌دهم همین که مهر را برمی‌دارند و لمس می‌کنند و مرا می‌بینند که در حال خواندن نمازم یاد می‌گیرند که نمازشان را بخوانند و وقتی بزرگ شدن مشکلی نخواهند داشت من چه فکری می‌کردم و منصور چه فکری ✍راوی همسر شهید 🌺🥀🌺 پانزدهم دی ماه سالگرد شهادت سرلشکر خلبان منصور ستاری‌فر گرامی باد روحش شاد و یادش آکنده از عطر گل‌های بهشتی باد به برکت صلوات
ایستگاه شهدا 🌹 سرلشکر خلبان منصور ستاری‌فر 🌷 یک بار رفته بودم به مغازه برادر ایشان که با هم دوستی چندین ساله داشتیم. آن روز به شکلی اتفاقی برادرزاده شهید ستاری را هم ملاقات کردم. اسمش مسعود بود و تازه از دانشگاه فارغ التحصیل شده بود. مسعود دفترچه نظام وظیفه گرفته بود و قرار بود به خدمت مقدس سربازی اعزام شود. از من درخواست کرد که ترتیبی بدهم تا در نیروی هوایی خدمت کند. من با خنده گفتم: «شما عمویتان فرمانده نیروی هوایی است، آن وقت از من چنین درخواستی می کنید؟» گفت:«عمویم راضی نیست من به نیروی هوایی بیایم.» با تعجب پرسیدم: «به چه دلیل؟» گفت: «عمو می گوید شاید این مسئله باعث شود پرسنل فکرهایی بکنند و خدای نکرده برداشت نادرستی داشته باشند و بگویند پارتی بازی شده.» بعد از این گفت و گو، قرار شد من به شکلی کار مسعود را درست کنم که جناب تیمسار متوجه ماجرا نشود. این اتفاق افتاد و تمام کارهای مسعود را انجام دادم. وقتی مراحل اداری تمام شد، مقرر شد که مسعود در فرماندهی لجستیکیخ نیروی هوایی و در تخصص خودش مشغول به خدمت شود. اما یکی دو روز قبل از این که ایشان در محل مستقر شوند، یک شب تیمسار به منزل آنها می رود و پدر مسعود هم کل ماجرا را برای تیمسار تعریف می کند. آن طور که مسعود نقل می کرد، حرف آخر تیمسار این بوده: «عمو جان علیرغم این که خیلی دوستت دارم، ولی حق نداری به نیروی هوایی بیایی. تو هم مثل همه؛ هر جا به تو نیاز داشتند و اعزامت کردند، برو!» پانزدهم دی ماه سالگرد شهادت سرلشکر خلبان منصور ستاری فر گرامی باد🌹🥀🌹
♦️تصویر کمتر دیده شده از شهیدان و ز جان عزیزتر داشتیم که رفت...
بد هیچکس..... رو نخواین، چراغ هر کس خاموش بشه ... چراغ شما پر نور تر نمیشه🌱