🔰ماجرای نامه ای که خواهر شهید برایش نوشت.
نماز شـب محمد برای خواهرش خیلی عجیب بود. برای همین نامه ای برای او نوشت. در نامه نوشته بود:
برادر عزیزم، نماز شب های شما خواهرانت را با این عمل مقدس آشنا نمود و با توفیق خدا اهل نماز شب شدیم. اما سؤالی برای من ایجاد شده! علت این همه ناله ها و گریه ها چیست!؟ کدام گناه کبیره را مرتکب شده ای؟ کدام معصیت را انجام دادی که اینگونه اشک می ریزی!؟
محمد در جواب نوشته بود:
خواهرم. مگر باید گناه کبیره کرد و بعد به درگاه خدا بازگشت. اینکه انسان به راحتی از نعمت های پروردگار استفاده می کند و شکر او را به جا نمیآورد بالاترین معصیت است.
مگر امام سجاد گناهی کرده بود. مگر امام عزیز ما نماز شب طولانی ندارد. انسان وقتی با اشک و ناله به سراغ پروردگار می رود عجز و ناتوانی خود را در محضر حق اثبات می کند. و به خاطر همه خطاهایش از خدا عذر می خواهد...
🎤راوی:مادر شهید
#شهیدمحمدرضا_تورجیزاده🌷
💢شهیدی ک فقط یک شب نماز شب نخواند🌱
✍محمد رضا به نماز اول وقت اهمیت فراوانی میداد و قرآن کریم را بسیار تلاوت میکرد؛ همیشه دو ساعت قبل از نماز صبح به راز و نیاز می پرداخت. صدای گریههایش بعضا موجب بیدار شدن دیگران میشد. 🌱این عبادت و راز و نیاز با معبود تا طلوع آفتاب ادامه داشت...
فقط یک شب نماز شب او ترک شد و آن زمانی بود که شیمیایی شده بود و تب بالای ۴۰ درجه داشت و ما او را به بیمارستان صدوقی بردیم و این در حالی بود که خودش اصلا متوجه نشده بود که به بیمارستان رفته ایم.
تنها آن شب، نماز شب نخواند وگرنه در همه حال، حتی زمانی که دستش و پایش در گچ بود؛ نماز شب را می خواند و اشک می ریخت و از خواندن این نماز ها لذت می برد.
#شهیدمحمدرضا_تورجیزاده...🌷
#شهیدآنه🕊
#شهیدمحمدرضا_تورجیزاده🌷
نظم در امور را سرلوحه خود قرار دهید. روز به روز بر معنویت و صفای روح خود بیفزایید، نماز شب را وظیفه خود بدانید، حافظی بر حدود الهی باشید، در اعمال خود دقت کنید...
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷
#خاطرات_شهدا
#شهیدمحمدرضا_تورجیزاده🌷
اصفهان بودیم ، رفتیم جلسه اخلاق آیتالله میردامادی در مسجد عبدالغفور.
محمد ارادت خاصی به ایشان داشت ، همیشه به جلسات ایشان میرفت ، ایشان در ضمن صحبتها از اوصاف یاران پیامبر (ص) گفت ،
کسانی که روزها روزه میگرفتند و شبها را به عبادت میپرداختند.
محمد بعد از جلسه گفت ،
بیا با هم شروع کنیم! ،
گفتم ، چی رو؟
گفت ، اینکه تا وقتی میتوانیم شبها رو عبادت کنیم و روزها را روزه بگیریم!
گفتم ، مگه میشه؟!
اما بعد تصمیم گرفتیم که انجام دهیم ، هفته بعد دوباره محمد را دیدم ، با هم در مورد همان قضیه صحبت کردیم.
گفت ، اولش سخت بود ، اما الآن عادی شده شبها قرآن و دعا و نماز و... ، بعد از سحری و نماز صبح هم استراحت میکنم.
کارهای محمد عجیب بود ، هر کاری که برای تهذیب نفس لازم بود انجام میداد.
شهدا تهذیب نفس را جدی میگرفتند ، ما هم باید آن را جدی بگیریم و برایش برنامه داشته باشیم !....
📕 یا زهرا ص ۸۷