#گزارشتصویری
▪️مراسم روضه خانگی
▪️شب گذشته
▪️منزل آقای سیف الله صادقی(محمدعلی حاجی جابر)
▪️و منزل آقای مهدی،مهدی پور
قبول حق انشالله🌹
(امشب نیز در هردو مکان بالا روضه برقرار است)
✅ ✅ ضمنا به اطلاع میرسانیم؛
امشب بعد از مراسم روضه درب منزل آقاسیف الله، مراسم تعزیه خوانی (شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام) توسط نوجوانان روستا اجرا خواهدشد.
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
#آگهی_فروش
💠 یخچال مغازه ای
🔸 قیمت حضوری.. توافقی
🔸 آدرس حسن اباد جرقویه خیابان امام حسین. کوچه ولیعصر اشپزخونه بانوی شمالی
☎️ 09119491158
⚜ خانم هادی پور
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
رسانه مردمی مالواجرد
😍💢یه خبر خوب 💢😍 اعضای محترم کانال #رسانهمردمیمالواجرد و همراهان گرامی،، سلام و عرض ادب.. ان شاا
📚 #تنها_میان_داعش
📖 #قسمت_اول 1⃣
🔰 این داستان برگرفته از حوادث حقیقی خرداد تا شهریور سال ۱۳۹۳ در شهر آمِرلی عراق بود که با خوشه چینی از خاطرات مردم مقاوم و رزمندگان دلاور این شهر، به ویژه فرماندهی بینظیر سپهبد #شهیدقاسمسلیمانی در قالب
داستانی عاشقانه روایت شد.
(پیشکش به روح مطهر همه شهدای مدافع حرم، شهدای شهر آمرلی و شهید عزیزمان حاج قاسم سلیمانی)
آمرلی در زبان ترکمن یعنی امیری علی؛ امیر من علی (ع) است.
#تنها_میان_داعش
وسعت سرسبز باغ در گرمای دلچسب غروب،
تماشاخانه ای بود که هر چشمی را نوازش میداد. خورشید پس از یک روز آتشبازی در این روزهای گرم آخر بهار، رخساره در بستر آسمان کشیده و خستگی یک روز بلند بهاری را خمیازه میکشید. دست خودم نبود که این روزها در قاب این صحنه سِحرانگیز، تنها صورت زیبای او را میدیدم! حتی بادی که از میان برگ سبز درختان و شاخه های نخلها رد میشد، عطر عشق او را در هوا رها میکرد و همین عطر، هر غروب دلتنگم میکرد! دلتنگ لحن گرمش، نگاه عاشقش، صدای مهربان و خنده های شیرینش! چقدر این لحظات تنگ غروب سخت میگذشت تا شب شود و او برگردد و انگار همین باد، نغمه دلتنگیام را به گوشش رسانده بود که زنگ موبایلم به صدا در آمد. همانطور که روی حصیر کف ایوان نشسته بودم، دست دراز کردم و گوشی را از گوشه حصیر برداشتم.
بعد از یک دنیا عاشقی، دیگر میدانستم اوست که خانه قلبم را دق الباب میکند و بی آنکه شماره را ببینم، دلبرانه پاسخ دادم :»بله؟« با نگاهم همچنان در پهنه سبز و زیبای باغ میچرخیدم و در برابر چشمانم، چشمانش را تجسم میکردم تا پاسخم را بدهد که صدایی خشن، خماری عشق را از سرم پراند :»الو...« هر آنچه در خانه خیالم ساخته بودم، شکست. نگاهم به نقطه ای خیره ماند، خودم را جمع کردم و اینبار با صدایی محکم پرسیدم :»بله؟
تا فرصتی که بخواهد پاسخ بدهد، به سرعت گوشی را از کنار صورتم پایین آورده و شماره را چک کردم، ناشناس بود. دوباره گوشی را کنار گوشم بردم و شنیدم با همان
صدای زمخت و لحن خشن تکرار میکند :»الو... الو...«
از حالت تهاجمی صدایش، کمی ترسیدم و خواستم پاسخی بدهم که خودش با عصبانیت پرسید :»منو می شناسی؟؟؟« ذهنم را متمرکز کردم، اما واقعاً صدایش
برایم آشنا نبود که مردد پاسخ دادم :»نه!« و او بلافاصه و با صدایی بلندتر پرسید :»مگه تو نرجس نیستی؟؟؟« از اینکه اسمم را میدانست، حدس زدم از آشنایان است اما
چرا انقدر عصبانی بود که دوباره با حالتی معصومانه پاسخ دادم :»بله، من نرجسم، اما شما رو نمیشناسم!« که صدایش از آسمان خراش خشونت به زیر آمد و با خندهای
نمکین نجوا کرد :»ولی من که تو رو خیلی خوب میشناسم عزیزم!« و دوباره همان خنده های شیرینش گوشم را پُر کرد. دوباره مثل روزهای اول مَحرم شدنمان دلم لرزید که او در لرزاندن دل من بهشدت مهارت داشت.
چشمانم را نمیدید، اما از همین پشت تلفن برایش پشت چشم نازک کردم و با لحنی غرق ناز پاسخ دادم :»از همون اول که گوشی زنگ خورد، فهمیدم تویی!« با شیطنت به میان حرفم آمد و گفت :»اما بعد گول خوردی!« و فرصت نداد از رکب عاشقانه ای که خورده
بودم دفاع کنم و دوباره با خنده سر به سرم گذاشت :»من همیشه تو رو گول میزنم! همون روز اولم گولت زدم که عاشقم شدی!« و همین حال و هوای عاشقیمان در گرمای عراق، مثل شربت بود؛ شیرین و خنک!
خبر داد سر کوچه رسیده و تا لحظاتی دیگر به خانه میآید که با دستپاچگی گوشی را قطع کردم تا برای دیدارش مهیا شوم. از همان روی ایوان وارد اتاق شدم و او دستبردار نبود که دوباره پیامگیر گوشی به صدا در آمد. در لحظات
نزدیک مغرب نور چندانی به داخل نمیتابید و در همان تاریکی، قفل گوشی را باز کردم که دیدم باز هم شماره غریبه است. دیگر فریب شیطنتش را نمیخوردم که با خنده ای که صورتم را پُر کرده بود پیامش را باز کردم و
دیدم نوشته است :»من هنوز دوستت دارم، فقط کافیه بهم بگی تو هم دوستم داری! اونوقت اگه عمو و پسرعموت
تو آسمونا هم قایمت کنن، میام و با خودم می برمت! _ عَدنان»
برای لحظاتی احساس کردم در خلائی در حال
خفگی هستم که حال من شوهر داشتم و نمیدانستم عدنان از جانم چه میخواهد؟ در تاریکی و تنهایی اتاق، خشکم زده و خیره به نام عدنان، هرآنچه از او در خاطرم
مانده بود، روی سرم خراب شد.
حدود یک ماه پیش، در همین باغ، در همین خانه برای نخستین بار بود که او را میدیدم. وقتی از همین اتاق قدم به ایوان گذاشتم تا برای میهمان عمو چای ببرم که نگاه خیره و ناپاکش چشمانم را پُر کرد، طوری که نگاهم از خجالت پشت پلکهایم پنهان شد. کنار عمو
ایستاده و پول پیش خرید بار توت را حساب میکرد. عمو همیشه از روستاهای اطراف آمِرلی مشتری داشت و مرتب در باغ رفت و آمد میکردند اما این جوان را تا آن روز ندیده بودم.
#ادامهدارد...
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
▪️ضمن عرض تسلیت مجدد خدمت کانون داغدار صادقی، مجالس ترحیم و یادبود
💠#خادمالحسین(ع)
💠#خادممسجدجامع
⚜مرحوم شادروان
🕯 #کربلائیحاجسیفالهصادقی
"حاجسیفاله حاجحسین میرزامحولی"
🔶را به شرح ذیل به اطلاع میرسانیم :
🔹مجلس ختم و مراسم #سوم
🔰فردا #یکشنبه ۱۱ شهریورماه ۱۴۰۳
⏱از ساعت ۱۵:۳۰ الی ۱۷:۳۰ در #مسجدجامع مالواجرد برگزار میگردد
🔷همچنین مراسم گرامیداشت #شبهفت همزمان با سالروز #شهادت حضرت امامرضا علیهالسلام
🔰روز #چهارشنبه ۱۴ شهریورماه ۱۴۰۳
⏱از ساعت ۱۵:۳۰ الی ۱۷:۳۰ در #مسجدجامع مالواجرد منعقد خواهد شد.
🔷و مجلس یادبودی روز #جمعه ۱۶ شهریورماه ۱۴۰۳
⏱از ساعت ۱۶:۰۰ الی ۱۷:۳۰ در #حسینیهمالواجردهای_تهران برگزار میشود.
⚜شادی روحش
و ارواح والدين مرحومش
#فاتحه و صلواتی هدیه کنیم🌹
💠اللهم صل علی محمدوآل محمد و عجل فرجهم
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
#خبر
پزشکیان امشب با مردم سخن میگوید
♨️نخستین گفتگوی زنده تلویزیونی رئیسجمهور امشب ساعت 22
همزمان از شبکه اول سیما، رادیو سراسری و شبکه خبر پخش میشود.
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
رسانه مردمی مالواجرد
▪️ضمن عرض تسلیت مجدد خدمت کانون داغدار صادقی، مجالس ترحیم و یادبود 💠#خادمالحسین(ع) 💠#خادممسجدجامع
#نمازلیلهالدفن
▫️ بخوانیم، تا برای ما بخوانند
💠نماز لیلةالدفن :
دو رکعت میباشد،
▫️در رکعت اول سوره حمد و سپس آیةالکرسی است خواندن
«االله لا اله الا هو الحی...العظیم»
▫️و در رکعت دوم سوره حمد و سپس ۱۰ مرتبه سوره قدر
خوانده میشود و وقتى نماز تمام شد، چنین گفته مى شود :
اللهم صل على محمد و آل محمد و ابعثهو ثوابها الى قبر
▪️ سیف الله ابن حسین
▫️شادی روح تازه درگذشته واموات خودتان
#فاتحه وصلواتی هدیه کنیم.🌹
💠 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
02.Baqara.127.mp3
1.43M
#پویشنور
آیه 127🌹ازسوره بقره 🌹
وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهِيمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَ إِسْماعِيلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنْتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ
و (بياد آور) هنگامى كه ابراهيم، پايههاى خانه (كعبه) را با اسماعيل بالا مىبرد (ومىگفتند:) پروردگارا از ما بپذير، همانا تو شنوا و دانايى.
آیه 127🌹ازسوره بقره 🌹
وَ إِذْ :وآنگاه که
يَرْفَعُ :بالامی برد
إِبْراهِيمُ :ابراهيم
الْقَواعِدَ :پایه هارا
مِنَ :از
الْبَيْتِ:خانه ی کعبه
وَ إِسْماعِيلُ:ونیزاسماعيل
رَبَّنا: می گفتند پرودگارا
تَقَبَّلْ :بپذیر
مِنَّا:ازما
إِنَّكَ:همانا
أَنْتَ :تو
السَّمِيعُ :آن شنوای
الْعَلِيمُ:دانایی
🇮🇷 کانال رسانه مردمی مالواجرد
💠@malvajerd1💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی دلت گرفت از رنج عالمین
گفته امام رضا فَابکِ عَلَی الحسین
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌺
#صبحتونحسینی☀️
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
#همه_نمیرسند 🏴
▪️قداست کربلا به شهادت امام نیست!
- علت زنده ماندن کربلا، مصائب عاشورا نیست!
✦ کربلا همهی ارزشش را از آینده میگیرد!
- از حقیقتی جاری در تاریخ، که مسیرش از آدمِ ابوالبشر آغاز شده و بهسمت آیندهای معلوم، از کربلا نیز عبور کرده است ...
💥اما همه آیندهی کربلا را نمیبینند!
- همه برای آیندهی کربلا آماده نمیشوند!
⚡️فقط کسانی میبینند و میفهمند که؛
- اهل ایستادناَند / اهل قیام / اهل رفتن ...
- فقط کسانی که اهل نترسیدن اند.
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
بهبهانه اعلام نتایج کنکور سراسری
✍ دستنوشته شهید «احمدرضا احدی»، رتبه یک کنکور تجربی سال ۱۳۶۴
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠