eitaa logo
رسانه مردمی مالواجرد
1.1هزار دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
4هزار ویدیو
119 فایل
🔷رسانه مردمی روستای مالواجرد 🌹روستایی با ۲۹ شهیدگلگون‌کفن🌹 🔸️پوشش خبری: مالواجرد،منطقه و اخبارمهم‌کشوری 🌟وفعالیتهای ستادپیشرفت روستا ✅شروع فعالیت کانال:۲۸دی۱۳۹۸ ارسال پیشنهادات،اخبار و یاتبلیغات به آیدی زیر: @admineresaneh @adminemalvajerd1
مشاهده در ایتا
دانلود
02.Baqara.268.mp3
1.49M
آیه268🌹ازسوره بقره 🌹 الشَّيْطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَ يَأْمُرُكُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ يَعِدُكُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلًا وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ‌ شيطان (به هنگام انفاق،) شما را از فقر وتهيدستى بيم مى‌دهد وشما را به فحشا و زشتى‌ها فرا مى‌خواند، ولى خداوند از جانب خود به شما وعده‌ى آمرزش و فزونى مى‌دهد و خداوند وسعت بخش داناست 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 📖 💠 از حیاط خانه که خارج شدیم، مصطفی با همان لحن محکم شروع کرد :«ببخشید زود بیدارتون کردم، اکثر راه‌های منتهی به شهر داره بسته میشه، باید تا هوا روشن نشده بزنیم بیرون!» از طنین ترسناک کلماتش دوباره جام در جانم پیمانه شد و سعد انگار نمی‌شنید مصطفی چه می‌گوید که در حال و هوای خودش زیر گوشم زمزمه کرد :«نازنین! هر کاری کردم بهم اعتماد کن!» 💠 مات چشمانش شده و می‌دیدم دوباره از نگاهش می‌بارد که مصطفی از آیینه نگاهی به سعد کرد و با صدایی گرفته ادامه داد :«دیشب از بیمارستان یه بسته آنتی‌بیوتیک گرفتم که تا همراه‌تون باشه.» و همزمان از جیب پیراهن کِرِم رنگش یک بسته کپسول درآورد و به سمت عقب گرفت. سعد با اکراه بسته را از دستش کشید و او همچنان نگران ما بود که برادرانه توضیح داد :«اگه بتونیم از شهر خارج بشیم، یک ساعت دیگه می‌رسیم . تلفنی چک کردم برا بعد از ظهر پرواز تهران جا داره.» و شاید هنوز نقش اشک‌هایم به دلش مانده بود و می‌خواست خیالم را تخت کند که لحنش مهربان‌تر شد :«من تو فرودگاه می‌مونم تا شما سوار هواپیما بشید، به امید همه چی به خیر می‌گذره!» 💠 زیر نگاه سرد و ساکت سعد، پوزخندی پیدا بود و او می‌خواست در این لحظات آخر برای دردهای مانده بر دلم مرهمی باشد که با لحنی دلنشین ادامه داد :«خواهرم، ما هم مثل شوهرت هستیم. ظلمی که تو این شهر به شما شد، ربطی به نداشت! این حتی ما سُنی‌ها رو هم قبول ندارن...» و سعد دوست نداشت مصطفی با من هم‌کلام شود که با دستش سرم را روی شانه‌اش نشاند و میان حرف مصطفی زهر پاشید :«زنم سرش درد می‌کنه، می‌خواد بخوابه!» از آیینه دیدم نگاهش شکست که مرا نجات داده بود، چشم بر جرم سعد بسته بود، می‌خواست ما را تا لحظه آخر همراهی کند و با اینهمه محبت، سعد از صدایش تنفر می‌بارید. او ساکت شد و سعد روی پلک‌هایم دست کشید تا چشمانم را ببندم و من از حرارت انگشتانش حس خوشی نداشتم که دوباره دلم لرزید. 💠 چشمانم بسته و هول خروج از شهر به دلم مانده بود که با صدایی آهسته پرسیدم :«الان کجاییم سعد؟» دستم را میان هر دو دستش گرفت و با مهربانی پاسخ داد :«تو جاده‌ایم عزیزم، تو بخواب. رسیدیم دمشق بیدارت می‌کنم!» خسته بودم، دلم می‌خواست بخوابم و چشمانم روی نرمی شانه‌اش گرم می‌شد که حس کردم کنارم به خودش می‌پیچد. تا سرم را بلند کردم، روی قفسه سینه مچاله شد و می‌دیدم با انگشتانش صندلی ماشین را چنگ می‌زند که دلواپس حالش صدایش زدم. 💠 مصطفی از آیینه متوجه حال خراب سعد شده بود و او در جوابم فقط از درد ناله می‌زد، دستش را به صندلی ماشین می‌کوبید و دیگر طاقتش تمام شده بود که فریاد زد :«نازنین به دادم برس!» تمام بدنم از می‌لرزید و نمی‌دانستم چه بلایی سر عزیزدلم آمده است که مصطفی ماشین را به سرعت نگه داشت و از پشت فرمان پیاده شد. بلافاصله در را از سمت سعد باز کرد، تلاش می‌کرد تکیه سعد را دوباره به صندلی بدهد و مضطرب از من پرسید :«بیماری قلبی داره؟» 💠 زبانم از دلشوره به لکنت افتاده و حس می‌کردم سعد در حال جان دادن است که با گریه به مصطفی التماس می‌کردم :«تورو خدا یه کاری کنید!» و هنوز کلامم به آخر نرسیده، سعد دستش را با قدرت در سینه مصطفی فرو برد، ناله مصطفی در سینه‌اش شکست و ردّ را دیدم که روی صندلی خاکستری ماشین پاشید. هنوز یک دستش به دست سعد مانده بود، دست دیگرش روی قفسه سینه از خون پُر شده و سعد آنچنان با لگد به سینه کوبید که روی زمین افتاد و سعد از ماشین پایین پرید. 💠 چاقوی خونی را کنار مصطفی روی زمین انداخت، درِ ماشین را به هم کوبید و نمی‌دید من از نفسم بند آمده است که به سمت فرمان دوید. زبان خشکم به دهانم چسبیده و آنچه می‌دیدم باورم نمی‌شد که مقابل چشمانم مصطفی در خون دست و پا می‌زد و من برای نجاتش فقط جیغ می‌زدم. سعد ماشین را روشن کرد و انگار نه انگار آدم کشته بود که به سرعت گاز داد و من ضجه زدم :«چیکار کردی حیوون؟ نگه دار من می‌خوام پیاده شم!» و از دلش فرار کرده بود که از پشت فرمان به سمتم چرخید و طوری بر دهانم سیلی زد که سرم از پشت به صندلی کوبیده شد، جراحت شانه‌ام از درد آتش گرفت و او دیوانه‌وار نعره کشید :«تو نمی‌فهمی این بی‌پدر می‌خواست ما رو تحویل نیروهای امنیتی بده؟!»... 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
«الوَلَدُ سرُّ أَبیه» اگر میخواهیم به باطن علی‌ع راه پیدا کنیم، باید اول زینب‌س را بشناسیم. 💠رحمت به شیر مادر آن شاعری که گفت زینب خودِ علی ست؛ ملقب به زینب است 🥀 (س)🥀 🥀 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
🔸در روز اول اعتکاف درمسجدجامع مالواجرد برنامه های متنوعی صورت گرفت . شامل: 🔹برنامه ویژه شروع اعتکاف و مناجات 🔹اهدای بسته فرهنگی و(کتابچه های کامل اعتکاف و دلنوشته ها) به دانش آموزان 🔹برنامه اعلام اعتکاف نیابتی (هرفرد به نیت یک شهید) در سنگر شهدا 🔹قرائت جمعی قرآن وتفسیر 🔹انجام اعمال مربوطه اعتکاف 🔹سخنرانی 🔹حلقه های معرفتی 🔹پاتوق های گفتگو 🔹جشن ولادت آقاامیرالمومنین علیه السلام ویژه معتکفین 🔹مناجات شبانه ✅گزارش روزهای آینده نیز خدمت شمابزرگواران ارسال خواهد شد. 🤲التماس دعا از همه ی بزرگواران 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
عرض سلام و ادب محضر عموم مردم محترم روستای مالواجرد 📣 به اطلاع می رساند؛ 🔸مراسم بدرقه از معتکفین عزیز توسط خادمین شما و مردم متدین 🔸فردا شب (پنج شنبه ۲۷ دی ۱۴۰۳) 🔸بعد از نماز مغرب و عشا 🔸 در سالن حضرت ابالفضل علیه السلام مسجد جامع برگزار می گردد. ✨امید است که با دعاها و استغفار جمعی این عزیزان، به روستای ما گشوده شده و بهترینها برای مردم ما رقم بخورد. دعوت میکنیم با حضور گرم خود در این اجر معنوی شریک شوید. مسجد جامع مالواجرد ستاد پیشرفت روستای مالواجرد 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
🗓 تقویم امروز... (سلام‌الله‌عیله) 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
📣 از خانواده های محترم معتکفین تقاضامندیم، ❌ از آوردن هدیه یا کادو برای فرزندان خود و تحویل دادن آن در مراسم استقبال خودداری نمایید؛ ❌و لطفا هدیه های خود را در فرصت دیگر و خارج از جمع عمومی و معتکفین و در منزل به ایشان تحویل دهید . ✅ بدین ترتیب مراسم بدرقه به صورت یکسان برای همه برگزار میشود و بسیار بهتر و زیباتر خواهد بود. 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
🚕 سرویس مالواجرد به تهران 🚕 💠 جمعه 1403/10/28 🚕 سرویس تهران به مالواجرد 🚕 💠 شنبه 1403/10/29 درخدمت همشهریان عزیز 📞 09134093181 آقا رضا معلم 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
كجاى زمان ایستاده‌ای که گذر سال‌های طولانی ما را به شما نمی‌رساند ... یا صاحب الزمان تمام کن زمان نبودنت را ... 🌷 ☀️ 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
🗓 تقویم امروز... 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠