#تبلیغات
گل روبانی
#دستهگل
#باکس
خاص ترین هدیه
برای تولد ، خواستگاری ، مناسبت های روز زن و مرد و .....، تعیین جنسیت و ......
ماندگارترین هدیه
برای سفارش و یا دیدن نمونه های بیشتر به ایدی زیر پیام دهید:
@GolrobaniAram
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
19.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ آفرین به زنان غزه
👏 #جهادِفرزندآوری رو باید از زنان غزه آموخت.
✍ ۴۵ هزار نفر در غزه در ۱۵ ماه اخیر شهید شدهاند....
اما در این مدت بیش از ۸۵ هزار نوزاد به دنیا آمده اند.
و اینطوریه که مقاومت همچنان زنده است....👌
❓یه سوال:وااقعا بدنیا آوردن وبزرگ کردن یک بچه تو ایران سخت تره یا تو غزه؟؟؟
#فرزندآوری
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
⚠️ نگرفتن قضای روزه ماه رمضان تا ماه رمضان سال بعد☝️🏻
#احکام
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز😅
تلفیق لهجه اصفهانی بایزدی😂
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
11.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 دعوای جنجالی نماینده مجلس و نماینده خودروسازان،دربرنامه زنده تلویزیونی
یوسفی نماینده مجلس:
🔹سوءمدیریت مدیران سیاسی که در ستادهای انتخاباتی این و آن شرکت میکنند و بعدا میشوند مدیرعامل یک شرکت دولتی دلیل اصلی ضعف در صنعت خودروسازی است.
کاکایی نماینده خودروسازان:
🔹بخاطر سیاستهای غلط دولت ها و قیمتگذاری دستوری معادل ۷ میلیارد دلار زیان به ایران خودرو و سایپا وارد شده است.
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
#حدیثعشق
🔸مولا علی علیه السلام:
مبادا مرگ در حالی به سراغت آید
که تو از پروردگارت در طلب دنیا
گریخته باشی!
📚غررالحکم،حدیث ۲۳۹۸
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
رسانه مردمی مالواجرد
📚 #دمشق_شهر_عشق 📖 #قسمت_بیستوسوم 3⃣2⃣ مصطفی قدمی جلو رفت و میخواست صحنه سازی کند که با خنده سوال ک
📚 #دمشق_شهر_عشق
📖 #قسمت_بیستوچهارم 4⃣2⃣
خواست حرفی بزند که مادرش صدایمان کرد
_بفرمایید!
شش ماه بود سعد غذای آماده از بیرون میخرید..
و عطر دستپخت او مثل رایحه دستان #مادرم بود..
که دخترانه پای سفره نشستم..
و باز از گلوی خشکم یک لقمه پایین نمیرفت...
مصطفی میدید دستانم هنوز برای گرفتن قاشق #میلرزد و ندیده حس میکرد چه بلایی سرم آمده که کلافه با غذا بازی میکرد...
احساس میکردم حرفی در دلش مانده که تا سفره جمع شد و مادرش به آشپزخانه رفت، از همان سمت اتاق آهسته صدایم کرد:
_خواهرم!
نگاهم تا چشمانش رفت و او نمیخواست دیدن این چهره شکسته دوباره زخم غیرتش را بشکافد.. که #سربه_زیر زمزمه کرد
_من نمیخوام شما رو زندانی کنم، شما تو این خونه آزادید!
و از نبض نفسهایش پیدا بود ترسی به تنش افتاده که صدایش بیشتر گرفت
_شاید اونا هنوز دنبالتون باشن، خواهش میکنم هر کاری داشتید یا هر جا خواستید برید، به من بگید!
از پژواک پریشانی اش #ترسیدم، فهمیدم این کابووس هنوز تمام #نشده..
و تمام تنم از درد و خستگی خمیازه میکشید که با وحشت در بستر خواب خزیدم...
و از طنین تکبیرش بیدار شدم...
هنگامه سحر رسیده..
و من دیگر #زینب بودم که به عزم نماز صبح از جا بلند شدم...✨
سالها بود به سجده نرفته بودم، از خدا خجالت میکشیدم...
و میترسیدم نمازم را نپذیرد که از #شرم و #وحشت سرنوشتم گلویم از گریه پُر شده و چشمانم بیدریغ میبارید...
نمازم که تمام شد...
از پنجره اتاق دیدم مصطفی در تاریک و روشن هوا با متانت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت...
در آرامش این خانه دلم میخواست دوباره بخوابم..
اما #دردپهلو امانم را بریده.. و دیگر خوابم نمیبرد که میان بستر از درد دست و پا میزدم...
آفتاب بالا آمده..
و توان تکان خوردن نداشتم، از درد روی پهلویم کز کرده و بی اختیار گریه میکردم..
که دوباره در حیاط به هم خورد..
و پس از چند لحظه صدای مصطفی دلم را سمت خودش کشید
_مامان صداش کنید، باید باهاش حرف بزنم!
دستم به پهلو مانده و قلبم دوباره به تپش افتاده بود، چند ضربه به در اتاق خورد..
و صدای مادر مصطفی را شنیدم
_بیداری دخترم؟
شالم را با یک دست مرتب کردم و تا
خواستم بلند شوم،..
در اتاق باز شد...
خطوط صورتم همه از درد در هم رفته و از نگاهم ناله میبارید..
که زن بیچاره مات چشمان خیسم ماند و مصطفی صبرش تمام شده بود
که جلو نیامد و دستپاچه صدا رساند
_میتونم بیام تو؟
پتو را روی پاهایم کشیدم و با صدای ضعیفم پاسخ دادم:
_بفرمایید!
و او بلافاصله داخل اتاق شد...
دل زن پیش من مانده.. و از اضطرار نگاه مصطفی میفهمید خبری شده.. که چند لحظه مکث کرد و سپس بی هیچ حرفی از اتاق بیرون رفت...
مصطفی #مقابل_در روی زمین نشست، انگشتانش را به هم فشار میداد..
و دل من در قفس سینه بال بال میزد.. که مستقیم نگاهم کرد و بی مقدمه پرسید:
_شما شوهرتون رو دوست دارید؟
طوری نفس نفس میزد که قفسه سینه اش میلرزید.. و سوالش دلم را خالی کرده بود که به لکنت افتادم
_ازش خبری دارید؟
از خشکی چشمان و تلخی کلامش حس میکردم به گریه هایم شک کرده..
و او حواسش به حالم نبود که دوباره پاپیچم شد:
_دوسش دارید؟
دیگر درد پهلو فراموشم شده..
و طوری با تندی سوال میکرد که خودم برای آواره شدن پیشدستی کردم...
_من امروز از اینجا میرم!
چشمانش درهم شکست..
و من دیگر نمیخواستم اسیر سعد شوم که با بغضی #مظلومانه قسمش دادم:
_تورو خدا دیگه منو برنگردونید پیش سعد! من همین الان از اینجا میرم!
یک دستم را کف زمین قرار دادم تا بتوانم برخیزم..
و فریاد مصطفی دلم را به زمین کوبید:
_کجا میخواید برید؟؟
شیشه محبتی که از او در دلم ساخته بودم شکست..
و او از حرفم تمام وجودش در هم شکسته بود که دلم را به محکمه کشید
_من کی از رفتن حرف زدم؟از دیشب یه لحظه نتونستم بخوابم، فقط میخوام ازتون مراقبت کنم، حالا بذارم برید؟
دلم لرزید و پای رفتنم دل او را بیشتر لرزانده بود که نفسش در سینه ماند
و صدایش به سختی شنیده شد..
_من فقط میخواستم بدونم چه احساسی به همسرتون دارید...همین!
پیشانی ام از شرم نم زد و او بی توجه به رنجش چشمانم نجوا کرد
_میترسیدم هنوز دوسش داشته باشید!
انگار دیگر در این خانه هم امنیتی نبود.. و باید فرار میکردم که با خبرش خانه خیالم را به هم ریخت..
_صبح موقع نماز 🌷سیدحسن🌷 باهام تماس گرفت...گفت دیشب بچه ها خروجی داریا به سمت حمص یه #جنازه پیداکردن.
با هر کلمه اش...
#ادامهدارد...
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
#آگهی
#مفقودی
یک پلاک ماشین گم شده
از یابنده تقاضا میشود در صورت پیدا کردن با شماره 09162963352 تماس بگیرند.
🎁مژدگانی هم داده می شود
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
حضرت علامه طباطبایی(ره):
#یکصلوات تبدیل به چنان نوری در عالم برزخ
برای مردگان می شود، که آنها را از گرفتاری های
آن عالم نجات می دهد. تا می توانید برای اموات
خود #صلوات بفرستید که چشم انتظارند.
🔸در این شب جمعه
🔸 و شب اول ماه #شعبانالمعظم
🌹🌹هدیه به اموات و درگذشتگان
فاتحه #صلواتی قرائت کنیم.
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
#تبلیغات
💥توجه 💥 توجه 💥
💛تاسیسات مهر سپاهان 💛
✅ فروش انواع پکیچ شوفاژ دیواری
✅انواع رادیاتور های پره ای و پنلی
✅شیرآلات و تجهیزات گرمایشی
🔹بصورت نقد و اقساط 🔹
🚨با کیفیت عالــــــــی🚨
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠