رسانه مردمی مالواجرد
╭┅─────────┅╮ 📚#چنـددقـیقـہدلـت_را_آرامکن ╰┅─────────┅╯ 📖#قسـمـت_بیـستو
╭┅─────────┅╮
📚#چنـددقـیقـہدلـت_را_آرامکن
╰┅─────────┅╯
📖#قسـمـت_بیستوپنجم
وقتے نامہ📜 رو خوندم دست و پاهام میلرزید
احساس میڪردم ڪاملا یخ زدم
احساس میڪردم هیچ خونے توے رگ هام نیست
اشڪام بند نمیومد...
خدایا چرا؟!
خدایا مگہ من چیڪار ڪردم؟!
خدایا ازت خواهش میڪنم زندہ باشہ...
خدایا خواهش میڪنم سالم باشه.
((از حسادت دل من مے سوزد،
از حسادت بہ ڪسانے ڪہ تو را مے بینند!
از حسادت بہ محیطے ڪہ در اطراف تو هست
مثل ماہ و خورشید
ڪہ تو را مےنگرند
مثل آن خانہ ڪہ حجم تو در آن جا جاریست
مثل آن بستر و آن رخت و لباس
ڪہ ز عطر تو همہ سرشارند
از حسادت دل من مےسوزد
یاد آن دورہ بہ خیر
ڪہ تو را مے دیدم))
ڪارم شدہ بود شب و روز دعا ڪردن🤲 و تو تنهایی گریہ ڪردن
یهو بہ ذهنم اومد ڪہ بہ#امام_رضا علیهالسلام🕌متوسل بشم
💎خاطرات سفر مشهد دلم رو آتیش میزد.
ای ڪاش اصلا ثبت نام نمیڪردم
ولے اگہ سید رو نمیدیدم معلوم نبود الان زندگیم چطورے بود
شاید بہ یکی شبیہ احسان جواب مثبت میدادم و سر خونہ زندگیم بود
ولے عشق چی؟!...
آقا جان...
این چیزیہ ڪہ شما انداختے تو دامن ما...حالا این رسمشہ تنهایی ولم ڪنی؟!
آقا من سید رو از تو میخوام
🔮یڪ ماہ بعد:
یه روز صبح دیدم زهرا پیام فرستادہ (ریحانہ میتونے ساعت 9 بیاے مزار 🌷#شــــــهدای_گــــــمنام؟🌷
! ڪارت دارم)
اسم مزار 🇮🇷#شــــــهدا اومد قلبم♥️ داشت وایمیستاد..
سریع جوابشو دادم و بدو بدو
رفتم تا مزار
-چے شدہ زهرا
-بشین ڪارت دارم
-بگو تا سڪتہ نڪردم
ریحانہ این 🌷#شــــــهداےگــــــمنامو میبینی؟!
-اره..خب؟؟
-اینا هم همه پدر و مادر داشتن...همہ شاید خواهر داشتن...همه ڪسی رو داشتن ڪہ منتظرشون بود...همه شاید یہ معشوق زمینی داشتن ولی الان تڪ و تنها اینجا بہ خاطر من و تو هستن.
🥺-گریهام گرفت
-پس بہ سید حق میدی؟!
-حرفات مشڪوڪه زهرا
-روراست باشم باهات؟
-تنها خواهش منم همینہ
-ریحانہ تو چرا عاشق سید بودے؟!
-سرمو پایین انداختم و گفتم خب اول خاطر غرور و مردونگیش و بہ
👈#خاطرحیاش_بہ_خاطر_ایمانش..
بہ خاطر فرقی ڪہ با پسراے دور و برم داشت
-الانم هستی؟؟
-سرمو پایین انداختم
-قربون قلبت برم... این چیزهایی رو ڪہ گفتی الحمدللہ هنوز هم داره
-یعنی چی این حرفت؟!
یعنی ...
-بیا با هم یه سر بریم خونہ ی سید اینا...😳
🦋#ادامـــــــــــه_دارد
☫ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🇮🇷☫🇮🇷
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠
رسانه مردمی مالواجرد
╭┅─────────┅╮ 📚#چنـددقـیقـہدلـت_را_آرامکن ╰┅─────────┅╯ 📖#قسـمـت_ســــــی
╭┅─────────┅╮
📚#چنـددقـیقـہدلـت_را_آرامکن
╰┅─────────┅╯
📖#قسـمـت_ســـیویکم
-بابا اون اقا تا چند ماه پیش از ماها همهم بهتر راه میرفت ولی الان به خاطر امنیت من و شما...
که بابام پرید وسط حرفو گفت: دختر تو با چند ماه پیشش میخوای ازدواج کنی یا با الانش؟!
😡در ضمن این پسر و این خانواده اگه سالم هم میاومدن من جواب منفی میدادم چه برسه به الان که
میدونستم بحث بی فایده هست...اشکامو😭 به زور نگه داشتم و رفتم توی اتاقم..وقتی در اتاق رو بستم بغضم ترکید...صدای گریم بلند و بلند تر میشد..با هر بار یاد آوری آخرین نگاه سید انگار دوباره دنیا خراب میشد روی سرم...دوست داشتم امشب دنیام تموم بشه...ای کاش اتفاقات امشب فقط یه کابوس بود...
تا صبح فقط گریه میکردم و مامانم هم هر چند دقیقه بهم سر میزد و نگرانم بود😔
مامانم اومد تو اتاق و گفت : دختر اینقدر خودتو عذاب نده..از دست میریا...
-اخه شما که حال منو نمیدونی مامان...دلم میخواد همین الان دنیا تمام بشه😞
-من حال تورو نمیدونم؟!
ههه...من حال تو رو بهتر از خودت درک میکنم😌
-یعنی چی مامان؟!😳
-یعنی اینکه....هیچی...
ولی دخترم دنیا تموم نشده...کلی خواستگار قراره برات بیاد
با کلی افکار و قیافه مختلف
نمیگم کیو انتخاب کن و کیو نکن
نمیگم مذهبی باشه یا نباشه
ولی کسی رو انتخاب کن که ارزشتو بدونه و بتونه خوشبختت کنه
اونشب و فردا اصلا تو حال و هوای خودم نبودم اصلا نتونستم بخوابم و همش فکر و خیال
صبح شد و دلم گرفته بود دلم میخواست با زهرا حرف بزنم ولی نمیدونستم چی بگم بهش
هیچکی نبود باهاش درد دل کنم یاد حرف زهرا افتادم..که هر وقت دلش میگیره میره مزار شهدا لباسم رو پوشیدم و به سمت
🌷#شــــهدای_گــــمنام راه افتادم..
نزدیک مزار که شدم.. اااا...اون زهرا نیست بیرون مزار وایساده؟!
چرا دیگه خودشه حالا چیکار کنم
اروم جلو رفتم
-سلام
-سلام ریحانه جان و بغلم کرد و گفت: اینجا چیکار میکنی؟😊
-دلم گرفته بود...اومده بودم باهاشون درد دل کنم...تو چرا بیرونی؟!
-محمد گفت میخواد حرف بزنه باهاشون و کسی تو نیاد.
-زهرا نمیدونم چطوری معذرت خواهی کنم.به خدا منم نمیخواستم...
-این چه حرفیه ریحانه.من درکت میکنم
اروم به سمت مزار حرکت کردم.
و وارد شدم.
صدای سید میومد وکم کم واضح تر میشد
اروم اروم رفتم و چند ردیف عقب ترش نشستم و به حرفهاش گوش دادم.
🦋#ادامـــــــــــه_دارد
☫ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🇮🇷☫🇮🇷
🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد
💠 @malvajerd1 💠