eitaa logo
گاهی وقت‌ها
4.1هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
86 فایل
گاه‌نوشت‌های «نظیفه سادات مؤذّن» سطح چهار (دکترا) حکمت متعالیه از جامعةالزهرا، مدرّس فلسفه، نویسنده و پژوهشگر.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🍂 امام صادق (ع) فرمودن: هر کس یه روز ماه مبارک، بدون عذر، روزه‌ش رو بخوره، روح ایمان ازش جدا می‌شه!! 😰😱 🌼🍂 @mangenechi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
20.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌼🍃 🌼 روشنای رستگاری 🌼 قسمت هشتم هدیه‌ای از به همراهان عزیز 🌼🍃 @mangenechi
🌼🌿 سؤالات روز بیست و یکم به این دو سؤال کوتاه که از محتوای مطالب امروز کانال تهیه شده، جواب دهید و به این آیدی ارسال فرمایید. @Z_A1400 مهلت ارسال پاسخ‌ها: ساعت ۵ صبح چهارم اردیبهشت موفق باشید. 🌼🌿 🌼 ۱. مؤمنان چرا گرسنگی روزه‌داری را دوست دارند؟ 🌼 ۲. در سخن‌چینی چه خیانت‌هایی هست؟ 🌼🌿 @mangenechi
࿐❈🌟 اللّٰهُمَّ افْتَحْ لِى فِيهِ أَبْوابَ فَضْلِكَ خدایا! در این ماه درهای احسانت را به روی من بگشا. 🌟❈࿐ یاخیرالمحسنین! بی تو من هیچم. بی نظر لطفت، صبح شب نمی‌شود؛ خورشید سر بر نمی‌آورد؛ آسمان نمی‌بارد؛ ... اما من چیزی فراتر می‌خواهم. درهای فضل و احسانت را بر این بنده‌ی ناتوانت بگشای. ࿐❈🌟 🌟❈࿐ @mangenechi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•••❈❂🌿🌺 سلام بر حقیقت صبحی که با تو قدر یافت و سلام بر حقیقت قدری که صبح روشن ظهور توست سلام بر قدر مطلق مهدی (عج) •••❈❂🌿🌺 •••❈❂🌿🌺 @mangenechi
┅⊰༻▫️💠 هر چه میزبان بی‌نیازتر باشد، مهمانی، از محبت بیشتر حکایت می‌کند. اگر میزبان "بزرگ و والا مقام" باشد و مهمانان بسیار کوچک‌تر از او باشند، مهمانی هنگامه‌ی فروتنی و تواضع میزبان است. لحظه‌ی فرود آمدن میزبان بلندمرتبه در برابر مهمانان، صحنه‌ای به یادماندنی و دوست داشتنی است. مهمانِ بزرگان شدن، بزرگی می‌آورد و حقارت‌ها را از روح انسان بیرون می‌کند. همان احساس حقارتی که مایه‌ی همه‌ی اسارت‌هاست. 📚 کتاب شهر خدا؛ حجت الاسلام پناهیان؛ ص ۳۱_۳۲ ┅⊰༻▫️💠 ╔═.💠▫️༺.══╗ @mangenechi ╚══.💠▫️༺.═╝
┅⊰༻🌸🍃 1⃣2⃣ یک سال ماه رمضون، شب‌های قدر، خیلی نور بالا می‌زدم، حس می‌کردم بعد از اون همه روزه توی فصل گرما، دیگه سیمم به عوالم بالا وصل شده و حسابی التماس دعایی شدم. 😅 اتاقم‌ طبقه‌ی بالای خونمون بود، تصمیم گرفتم برم روی پشت بوم و شب قدر رو اونجا تنها باشم. یواشکی رادیوی قدیمی رو به همراه سجاده و بقیه‌ی لوازم بردم اونجا. به مامان و بابام گفته بودم که می‌رم تو اتاقم. نمی‌دونم چرا؟ اما خجالت می‌کشیدم از برنامه‌ای که داشتم، باخبرشون کنم. همون اوایل دعای جوشن، سر به سجده، وقتی داشتم تمرکز می‌کردم برای گریه و استغفار، نمی‌دونم چی شد که خوابم برد .😴 چشمتون روز بد نبینه، مامان، بابام هرجا به فکرشون رسیده بود دنبالم گشته بودن، دیگه داشتن زنگ می‌زدن به مراکز اورژانس و آگاهی که برادرم از صدای ضعیف رادیو، روی پشت بوم پیدام کرده بود. پدرم اون شب خیلی حرمت شب قدر رو نگه داشت، سکوت کرد و از خونه رفت بیرون. 😅 ┅⊰༻🌸🍃 ╔═.🌸🍃༺.══╗ @mangenechi ╚══.🌸🍃༺.═╝