eitaa logo
گاهی وقت‌ها
4.1هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.7هزار ویدیو
86 فایل
گاه‌نوشت‌های «نظیفه سادات مؤذّن» سطح چهار (دکترا) حکمت متعالیه از جامعةالزهرا، مدرّس فلسفه، نویسنده و پژوهشگر.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠▪️ تَهَدَّمَت و الله ارکان الهُدیٰ قَد قُتِلَ علی المُرتضیٰ 😭 علیه السلام @mangenechi
در یک پدیده‌ی عجیب و نادر ایتا پیام‌هایی که صبح توی کانال گذاشته بودیم نشون نمی‌داد! مجبور شدیم دوباره بذاریم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄◈🍃🌸🍃◈┄ مولای من! از برایم بگو 1️⃣2️⃣ ┄◈🍃🌸🍃◈┄ 🔗 ╔═🌸🍃◈═════╗ @mangenechi ╚═════🌸🍃◈═╝
◈🍃🌼🍃◈┄ ‌علی‌ای که من و شما عاشق او هستیم، دنیا عاشق اوست، مسیحی عاشقانه برایش کتاب می‌نویسد، آدمی که به مبانی دینی هم عملاً خیلی پایبند نیست، درباره‌ی او زبان به ستایش باز می‌کند، این علی را شما چرا از دور نگاه می‌کنید؛ نزدیک بروید. هر کس این قلّه‌ی دماوند را از دور نگاه کند، می‌گوید به‌به، عجب چیزی است! قدری از این پیچ و خم‌ها بالا برو، ببینم چه کاره‌ای! باید نزدیک شد؛ باید راه افتاد؛ باید حرکت کرد. امروز بشریت به همین خصلت‌هایی که امیرالمؤمنین پرچمدارش بود، احتیاج دارد. این خصلت‌ها، با پیشرفت علم، با پیشرفت فناوری، با پدید آمدن روش جدید زندگی در دنیا کهنه نمی‌شود. عدالت کهنه نمی‌شود؛ انصاف و حق‌طلبی کهنه نمی‌شود؛ دشمنی با زورگو کهنه نمی‌شود؛ پیوند دل با خدا کهنه نمی‌شود. اینها رنگ ثابت وجود انسان در همه‌ی تاریخ است. امیرالمؤمنین این پرچم‌ها را در دست داشت. امروز بشر تشنه‌ی این حرف‌ها و تشنه‌ی این حقایق است. راه چیست؟ راه، نزدیک شدن است. هر چه می‌توانید، نزدیک شوید. ای روزه‌داران، ای نمازگزاران، ای مجاهدان فی سبیل اللّه، ای حاضرشوندگان در میدان‌های خطر، ای زاهدان در دنیا، ای شیران روز، ای عبادت کنندگان شب! خوشا به حالتان؛ شما به علی نزدیک‌ترید؛ امّا شما هم می‌توانید باز نزدیک‌تر شوید. 📚 آداب روزه‌داری، احوال روزه‌داران؛ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، ص ۲۰۷ ┄◈🍃🌼🍃◈┄ 🔗 ╔═🌼🍃◈═════╗ @mangenechi ╚═════🌼🍃◈═╝
╲\╭┓ ╭‌🌺🍃 ┗╯\╲ روز بیستم ماه مبارک رمضان: 🔹 مهدی صالحی از اصفهان 🔹 پریسا پالیزبان از دهلران ╲\╭┓ ╭‌🌺🍃 ┗╯\╲ ضمن عرض تبریک این دو بزرگوار برای دریافت جایزه، به آیدی زیر پیام بدن لطفاً @mahdavibasir @mangenechi
🌼🌿 🌼 سؤالات روز بیست و یکم: وارد لینک شوید؛ به دو سؤالی که از محتوای مطالب امروز کانال تهیه شده، جواب دهید و ارسال فرمایید. https://survey.porsline.ir/s/q7d5tVVr مهلت پاسخ‌گویی تا ساعت ۵ صبح فرداست. یعنی سه‌شنبه ۱۴ فروردین. موفق باشید. 🌼🌿 @mangenechi اگه درباره‌ی سؤالات، مشکلی پیش اومد از این آیدی بپرسید @mahdavibasir
امروز قراره دوباره ایتا با اختلال مواجه بشه. این دفعه از قبل اعلام کردن خدا رو شکر.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
°•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 🌸🍃 قسمت دوازدهم 🌸🍃 ادامه‌ی فصل اول: بله‌ی پرماجرا ولی بهش بگید من به‌خاطر محیط بیمارستان دوست ندارم خانمم پزشک و پرستار باشه. ولی اگه اعظم خیلی دوست‌داره درس بخونه، عیبی نداره؛ دبیری بخونه. این دفعه نوبت برق زدن چشم‌های اعظم بود. با خودش گفت: چه خوب! خب اگه با اصل دانشگاه رفتن مشکلی نداشته باشه، دبیری رو که قبول کرده، بعداً توی زندگی باهاش حرف می‌زنم، راضیش می‌کنم برای پزشکی. دیگه این کارو که می‌تونم بکنم. _ معصوم جان! من اصلاً باید با خود عباس حرف بزنم؛ یه چیزایی بپرسم، یه چیزایی بگم. بعدم جواب رو به خودش می‌گم فوقش. _ عباس که الان اهوازه، اینجا نیست. بعدم به من یه چیزایی گفته که اگه تو درباره‌شون سؤال داشتی، من جوابت رو بدم. می‌تونی از من بپرسی. _ حرف اولم اینه که ما قدمون به‌ هم نمی‌خوره. عباس خیلی قدش بلنده، من قدم کوتاهه. حالا اگه هر کدوم از ما با یه آدم با قد معمولی ازدواج کنیم مشکلی نیست. ولی تفاوت ما دوتا خیلی زیاده. توی خیابون کنار هم راه بریم جالب نیست. هرچی فکر می‌کنم دلم راضی نمی‌شه. _ عباس گفته اگه اعظم مسئله‌ی قد رو مطرح کرد، بهش بگو این موضوع برای من حل‌شده‌ست و برام هیچ اهمیتی نداره. _ می‌گم معصوم جان! می‌شه یه کم دیگه فکر کنم تا موقع رفتن شما؟ اون وقت جواب نهایی بهتون بدم؟ _ باشه عیبی نداره. معصومه رفت و اعظم وقتی به خودش آمد که مادر صدا زد: اعظم! کمک نمی‌خوای مامان؟ از جا پرید: وای! غذام سوخت! 🍃 پایان فصل اول °•○●°•🍃•°●○•° 🌸🍃 @mangenechi