_خُب ما سطحی ترین مشکلاتو عمیق میبینیم ،
عمیق ترین مشکلاتمونو سطحی میگیریم .
[وصیتنامه/یاس]
منِمن
یعنی میشه یه روز از شر این حالت تهوع هایِ صبحگاهی خلاص شم؟لعنتی واقعا زجر آوره .
لعنتی گلودرد واقعا عذابه ؛
خدایا دمت گرم ، همون حالت تهوع بزار باشه فقط این گلو درد پاشه بره که داغونم ازش .
_جدا این چه مرضی هست که نصفهشب ، مرگ ِاطرافیانت رو با تمامیِ روش هایِ مُمکن تصور میکنی و اشک میریزی ؟
بهش شدیدا مُبتلا شدم .
من اینطوریم که کُل سالو سرما نمیخورم ، همین که هوا جهنمی شد به طرز وحشتناکی سرما میخورم .
*لبخندی ملیح ناشی از نشانه هایِ مستی دائمی
میدونید ؟
یکی از بزرگترین مشکلات ما اصل قرار دادنِ شخص به جایِ شاخصه .
مثلا یه نمونه ساده ؛
فروشنده[x]جنسش رو بی کیفیت و با قیمت بالا میفروشه پس تمامی فروشنده ها بی انصاف هستند .
اینجا ما شاخص [فروشنده ها] رو فقط با یک شخص [فروشندهx] زیر سوال بردیمش حالا اگه بخوایم بالعکس کار کنیم میشه ؛
فروشنده[x]جنسش رو بی کیفیت و با قیمت بالا میفروشه
پس فروشنده[x] بی انصاف هست نه همه فروشنده ها .
گرفتید چیشد ؟
اینجا شخص[فروشندهx] رفت زیر سوال نه شاخص[فروشنده ها]
حالا همینو ببرید رو مثال هایِ بزرگتر مثل دین ، سیاست ، علایق ، اشخاص ، آرمان ها و عقاید و ..
مطمعنا همین قاعده باعث میشه شاخص هایِ درست که به خاطر شخص ِغلط کنار گذاشته شدند تصحیح بشند و بالعکس .
[شخص و شاخص]