🌼
یه شب که محمد فادی خونمون بود میخواستیم بخوابیم گفت مامان گلوم درد میکنه شربت و داروی اطفال نداشتیم دمنوش آویشن و پونه درست کردم لیمو ترش تازه هم داشتیم دو قاشق عسل هم اضافه کردم گفتم بیا باهم بخوریم نشستیم قاشق قاشق بهش دادم خورد.
خیلی خوشش اومد از اون به بعد هر شبی که اینجا باشند موقع خواب میگه از اون دارو خوشمزه ها درست کن
چند شب قبل هم اینجا بودن ۳ تایی با هم دیگه گفتن درست کن درست کن
درست کردم عکسش و انداختم
بنظرم فادی اون شب بخاطر توجهی که بهش شده از دمنوشی که تقریبا تلخ هم هست خوشش اومده
از محبت خارها گل میشود👌
"ماشاء الله ولا حول ولا قوه الا بالله"
✍️روزمرِگی_من_و_مامان
🧕https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
#نوه_های_عزیز
🌼