eitaa logo
روضه رضوان
1.3هزار دنبال‌کننده
581 عکس
284 ویدیو
31 فایل
از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس اشعار اهل بیت علیهم السلام + مقتل عربی🌷 امیر حسین سعیدی پور آیدی ما 👈 @amir_saidi کپی فقط با ذکر لینک ⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
داغی اگر نبود که گریان نمی‌شدیم لطفی اگر نبود مسلمان نمی شدیم «یا ایّها الرّسول» بدون دعای تو از پیروان عترت و قرآن نمی شدیم یا اینکه گوشه چشم اباالفضل تو نبود ما از تبار حضرت سلمان نمی شدیم بی حبّ خاندان تو در خانه کَرَم جایی نداشتیم و مهمان نمی شدیم ما امت تو ایم و علی هم کنار توست آئینه ات نبود نمایان نمی شدیم ما پای غربت نوه هایت نشسته ایم ورنه شبیه نم نم باران نمی شدیم هم ناله های امشب مولای امتیم ما سوگوار رحلت بابای امتیم در جان مسلمین چو آذر گذاشتند بر جان شیعیان دو برابر گذاشتند آه از نهاد اهل ولایت بلند شد بر سینه تا که داغ پیمبر گذاشتند آقای من! بزرگ قبیله ز داغ تو بر روی خاک عرصه ی محشر گذاشتند هستی گریست تا نوه هایت رسیده و با گریه روی سینه ی تو سر گذاشتند تو باغبان امتی و جای اجر تو یک شاخه یاس را وسط در گذاشتند با رفتنت مصیبت زهرا شروع شد داغ پسر به سینه ی مادر گذاشتند در کوچه ها غرور علی را کسی شکست در کوچه بود فاطمه روی زمین نشست مسعود اصلانی
حرف از وصیت های آخر میزنی بابا از پیش زهرایت کجا پر میزنی بابا این لحظه ها یاد گذشته کرده ای انگار حرف از وصیت های مادر میزنی بابا دل شوره داری، از نگاهت خوب می فهمم داری گریزی به غمِ در میزنی بابا زهرای تو پشت و پناه حیدر تنهاست هرچند حرف از زخم بستر میزنی بابا یک روز می بینی مرا بین در و دیوار یک روز می آیی به من سر میزنی بابا گفتی که خیلی زود می آیم کنار تو پس لحظه ها را می شمارد یادگار تو محمد بختیاری
دخترم گریه ی تو پشت مرا می شکند بیش از این گریه مکن قلب خدا می شکند چه کنی بر دل خود آب شدی از گریه بغض سر بسته از این حال و هوا می شکند تا که نشکسته ای از غصه کمی راه برو که قد و قامت تو زیر بلا می شکند باز بوسیدم از این دست که زد شانه مرا حیف یک روز کسی دست تو را می شکند تو سیه پوش من و شهر به همدردی تو حرمت شیر خدا را همه جا می شکند کودکانت همه در پشت سرت می لرزند که درِ خانه به یک ضربه ی پا می شکند می دوی پشت علی تا که رهایش نکنی ضربه ای می رسد و آینه را می شکند بس که دنبال علی روی زمین می افتی دل جدا، سینه جدا، دست جدا می شکند 🖋حسن لطفی
حس میکنم رفتار تو تغییر کرده این روزها کردار تو تغییر کرده هم صبح و ظهر و هم سرشب ذیدن من می آیی و گفتار تو تغییر کرده یک فاطمه میگویی و دلشوره دارم چون نحوه ی دیدار تو تغییر کرده چیزی شده ای سایه ی روی سر من؟ مهمانی این بار تو تغییر کرده چیزی شده ؟ با مرتضای من چه گفتی؟ این روزها سردار تو تغییر کرده حس میکنم مانند یک ابر بهاری بابای از گل بهتر من گریه داری بابامگرنه اینکه هستم محرم تو هستم همیشه مونس تو همدم تو حالابگو دیگر چرا حالت گرفته ست هستم شریک درد و آه و ماتم تو بابا به قربان تو وموی سپیدت بابا به قربان تو و قد خم تو ای کاش می مردم نمیدیدم پدرجان چشمان خیس و گریه های نم نم تو میگویی از دلتنگی و دیدار مادر ماندم چگونه تا کنم با این غم تو
دو چشم بی رمق وا کن پدر جان غم ما را تماشا کن پدر جان همه پشت و پناه ما تو هستی نظر بر حال زهرا کن پدر جان کنار بسترت احیا بگیرم میان وادی غم ها بمیرم پدر جان تو دعایت مستجاب است دعا کن زود بعد از تو بمیرم کند آه دل تو بی قرارم به روی صورتت صورت گذارم خودت گفتی که حورای بهشتم توان ضربۀ سیلی ندارم پس از تو صبر زهرا سر بیاید زمان غربت حیدر بیاید پس از تو خانه‌ام آتش بگیرد صدای من ز پشت در بیاید کشد آتش به دور من زبانه زنم ناله به زیر تازیانه بیا بابا که زهرا بی پسر شد میان این در و دیوار خانه قاسم نعمتی
ای محمد (ص)ای رسول بهترین کردارها حسن خلقت شهره در اخلاقها ، رفتارها در بیانت بند می آید زبان ناطقان قامت مدحت کجا و خلعت گفتارها بال رفتن تا حریمت را ندارد این قلم قاب قوسینت کجا و مرغک پندارها طفل ابجد خوان تو سلمان سیصد ساله است استوار مکتب ایثار تو عمارها تا نفس داریم و تا خورشید می تابد به خاک دل به عشق بی زوالت می کند اقرارها پای بوسی تو عزت داده ما را اینچنین گل نباشد کس نمی آید سراغ خارها کی رود از خاطرتم یادت که در روز ازل کنده اند اسم تو را بر سنگ دل حجارها داغ تو در سینه ی ما هست چون خاک تواییم لاله کی روییده در آغوش شوره زارها گل که منسوب تو گردد رنگ و بویش می دهند شاهد حرفم گلاب و شیشه ی عطارها وقت رزمت آنچنانی که میان کارزار رو به تو آرند وقت خستگی کرارها ای که با خون دلت پرورده ایی اسلام را چشم واکن که نهالت داده اکنون بارها سنگ می خوردی و می گفتی که ایمان آورید کس ندیده از رسولی اینچنین ایثارها با عیادت از کسی که بارها آزرده ات روح ایمان را دمیدی بر دل بیمارها خم به ابرویت نیاوردی در این بیست و سه سال بر سرت گرچه بلا بارید چون رگبارها رفتی و داغ تو پشت دین رحمت را شکست جان به لب شد از غمت ، شهرت مدینه ، بارها تا که چشمت بسته شده ای قافله سالار عشق رم نمودند عده ای و پاره شد افسارها آنقدر گویم پس از تو میخ در هم خون گریست ناله ها برخواست بعدت از در و دیوارها
🌻🌹 داری کدام خیمه، پدر ناله می زنی با روضه های ماه صفر ناله می زنی داغ پیمبر و حسن و حضرت رضا داری برای چند نفر ناله می زنی آیا همیشه گریه کنی هست پیش تو وقتی که شام تا به سحر ناله می زنی اشک تو را کدام ملک پاک می کند آن دم که با دو دیده ی تر ناله می زنی داری خودت که غُصّه، نبینم ابَالرَّئوف با غصّه های کلّ بشر ناله می زنی این روزها برای عموجان خود حسن با یاد پاره های جگر ناله می زنی مثل حسین؛ جدّ غریبت کنار طشت دستی گرفته ای به کمر ناله می زنی باران تیر روبه روی توست گوئیا مانده تنش بدون سپر ناله می زنی وقتی که تیر می کشد از پیکرش، حسین با یاد زخم ِتیر ِسه پَر ناله می زنی یک تیر از گلوی علی می کشد برون یک تیر هم ز چشم قمر ناله می زنی حرف از حسن که می شود ای صاحب عزا حتما برای داغ دگر ناله می زنی حتما گریز روضه ی تو فرق میکند یاد جفای بین گذر ناله می زنی ایام فاطمیه فقط نه ؛ تمام سال از زخم میخ و ضربه ی در ناله می زنی
⭕️⭕️⭕️برخی از مستندات شهادت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله ( در منابع شیعه و سنی ) 🩸در روایتی إمام صادق علیه‌السلام فرمودند: تَدْرُونَ مَاتَ النَّبِیُّ أَوْ قُتِلَ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی أَعْقابِکُمْ فَسُمَّ قَبْلَ الْمَوْتِ إِنَّهُمَا سَمّتَاهُ فَقُلْنَا إِنَّهُمَا وَ أَبُوهُمَا شَرُّ مَنْ خَلَقَ اللَّهُ. ▪️آيا ميدانيد كه رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله (به مرگ طبيعى) مُرده و يا آن كشته (و شهيد) شده است؟ (به راستى خداوند مي فرمايد: پس اگر بميرد و كشته شود به گذشتگان خود باز مي‌گرديد) پيش از آن كه حضرت بميرد ، مسمومش كردند و آن دو نفر(عايشه و حفصه) به حضرت زهر خورانيدند، بر همين اساس ما معتقديم كه آن دو و پدرانشان شرورترين خلق خدا مي‌باشند. 📚تفسیر عیاشی، ج ١ ص ٢٠٠ 📚البرهان، ج۵ ص ۴١۵ 🩸در روایتی دیگر نیز إمام صادق علیه‌السلام فرمودند: أَنَّهُ أَعْلَمَ حَفْصَةَ أَنَّ أَبَاهَا وَ أَبَا بَکْرٍ یَلِیَانِ الْأَمْرَ فَأَفْشَتْ إِلَی عَائِشَةَ فَأَفْشَتْ إِلَی أَبِیهَا فَأَفْشَی إِلَی صَاحِبِهِ فَاجْتَمَعَا عَلَی أَنْ یَسْتَعْجِلَا ذَلِکَ عَلَی أَنْ یَسْقِیَاهُ سَمّاً ▪️ رسول‌ خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله، حفصه را آگاه کردند که پدرش (عمر) و ابوبکر امارت و خلافت را به‌دست می‌گیرند؛ حفصه این سرّ را برای عایشه فاش کرد و عایشه هم برای پدرش گفت و ابوبکر هم به عمر گفت. پس آن دو (ابوبکر و عمر) جمع شدند و برای این که این امر زودتر اتفاق بیفتد، تصمیم گرفتند که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را مسموم کنند. 📚الصراط المستقیم، بیاضی، ج٣، ص١۶٨ 📚بحارالانوار ج ٢٢، ص ٢۴۶ 🩸سلیم بن قیس هلالی نیز می‌نویسد: روزی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در جمع اصحاب فرمودند: أَيُّهَا النَّاسُ إِذَا أَنَا اسْتُشْهِدْتُ فَعَلِيٌّ أَوْلَى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ ▪️ای مردم، آنگاه که من به شهادت رسیدم، علی علیه‌السلام از خودتان بر شما سزاوارتر است. پس علی بن ابی‌طالب علیهماالسلام از جای خود برخواست و درحالی که می‌گریست، گفت: پدر و مادرم فدای شما ای پیامبر خدا، آیا شما کشته می‌شوید؟! حضرت فرمود: نَعَمْ أُهْلَكُ شَهِيداً بِالسَّمِّ؛ ▪️آری به وسیلۀ سمّ شهید خواهم شد! 📚كتاب سليم بن قيس الهلالی؛ ص۳۶۲ 🩸و در کمال تعجب، «صحیح بخاری» نیز اینگونه می‌نویسد: قَالَتْ عَائِشَةُ لَدَدْنَاهُ فِي مَرَضِهِ، فَجَعَلَ يُشِيرُ إِلَيْنَا أَنْ لَا تَلُدُّونِي، فَقُلْنَا كَرَاهِيَةُ الْمَرِيضِ لِلدَّوَاءِ، فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ أَلَمْ أَنْهَكُمْ أَنْ تَلُدُّونِي، قُلْنَا كَرَاهِيَةَ الْمَرِيضِ لِلدَّوَاءِ، فَقَالَ لَا يَبْقَى أَحَدٌ فِي الْبَيْتِ إِلَّا لُدَّ وَ اَنَا أَنْظُرُ (وَ نَحْنُ أبَاءنَا). ▪️عايشه گفت در زمان کسالت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله به زور در دهان ایشان دوا ريختيم. با اینکه حضرت امر کرده بودند، ابداً چیزی به من نخورانيد. ما گفتيم اصولاً همه مريض‌ها از دوا خوردن بدشان می‌آيد. پس پیامبر (صلی الله علیه و آله) با مشاهده این تبانی فرمودند؛ آيا من شما را از خوراندن هرگونه دوائی نهی نكردم؟ سپس امر کردند؛ باید هركسی كه در اين خانه حاضر بوده، جلوی چشم من، از همین دارو بخورد و ما از خوردن آن إبا کردیم. 📚صحیح البخاری، ج۶ ، ص۱۴ 📚طبقات الکبری، ج۲، ص۲۳۵.
◼️ پیامبر در لحظات آخر می فرمود : من با یزید مگر چه کرده ام؟! روایت شده است: هنگامی که بیماری رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله که به سبب آن به شهادت رسیدند،شدت یافت، ضَمَّ الْحُسَیْنَ علیه السلام إِلَی صَدْرِهِ یَسِیلُ مِنْ عَرَقِهِ عَلَیْهِ وَ هُوَ یَجُودُ بِنَفْسِهِ وَ یَقُولُ ▪️ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، امام حسین علیه السلام را به سینه خود چسبانیده بود. عرق آن بزرگوار در حالی که جان می‌داد بر او فرو می‌ریخت و می‌فرمود: مَا لِی وَ لِیَزِیدَ لَا بَارَکَ اللَّهُ فِیهِ اللَّهُمَّ الْعَنْ یَزِیدَ ثُمَّ غُشِیَ عَلَیْهِ طَوِیلًا وَ أَفَاقَ وَ جَعَلَ یُقَبِّلُ الْحُسَیْنَ وَ عَیْنَاهُ تَذْرِفَانِ وَ یَقُولُ ▪️من با یزید مگر چه کرده ام! خدا به یزید برکت ندهد! پروردگارا یزید را لعنت کن! آن گاه مدت طولانی غش کرد. وقتی به هوش آمد، در حالی که چشمان مبارکش اشکبار بودند امام حسین علیه السلام را می‌بوسید و می‌فرمود: أَمَا إِنَّ لِی وَ لِقَاتِلِکَ مُقَاماً بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ▪️ آیا نه چنین است که بین من و قاتل تو نزد خداوند عز و جل محاکمه ای خواهد بود. 📚بحارالانوار ج ۴۴ص٢۶۶ @ghasemnemati
سِرِّ توحید نهان است در ایمانِ حسن معرفت رنگ گرفته‌ است از عرفانِ حسن ▪️شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام (به روایتی) تسلیت باد.
ای طشت یاریم‌ بده دیگر بریده ام این زهر را به قصد شفایم چشیده ام کم سن و سال بودم و پیری به من رسید مانند شمع قطره به قطره چکیده ام راضی به مردنم که نبینم‌ مغیره را! من‌ ناز مرگ‌ را به دل و جان خریده ام عمری ز کوچه رد شدم و سوخت صورتم! کوچه‌ نرفته ای‌ که‌ بدانی چه دیده ام نامحرمی به مادر من حرف تند زد جایی نگفته ام که چه حرفی شنیده ام! سنگین‌ شدست گوش حسن مثل مادرم آزرده از صدای بلند کشیده ام! ناموس مرتضی به کمک احتیاج داشت فریاد زد حسن! کمکم‌ کن خمیده ام! این تنگی نفس اثر زهر کینه نیست از کوچه تا به خانه فراوان دویده ام 🖋سید پوریا هاشمی