eitaa logo
روضه رضوان
1.3هزار دنبال‌کننده
615 عکس
342 ویدیو
37 فایل
از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس اشعار اهل بیت علیهم السلام + مقتل عربی🌷 امیر حسین سعیدی پور آیدی ما 👈 @amir_saidi کپی فقط با ذکر لینک ⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
بیش از دمی که در دل صحرا ببینمت بگذار امشبی تک و تنها ببینمت از هم گسسته رشته عمر مرا غمت مگذار بی کفن شبِ فردا ببینمت گفتی که خواب دیدی و نیزه نشین شدی آیا سزات این همه بالا ببینمت داری نگاه جانب گودال می کنی در قتلگاه تشنه لب آیا ببینمت از کودکی مصیبت و غم دیده ام، ولی باید تو را مصیبت عظمی ببینمت رضا باقریان
⭕️⭕️⭕️دوستان عزیز جهت اطلاع بیشتر از اشعار و مقتل عربی بر روی گزینه زیر بزنید 👇👇 ..
بنشین تا به تو گویم زینب غم دل با تو بگویم زینب بعد من قافله سالار تویی، خواهر من دختر حیدر کرار تویی، خواهر من خون ما جمله در این دشت روان خواهد شد خولی و شمر به ما دشمن جان خواهد شد، خواهر من خواهرم! اکبر و عباس و علی اصغر من هدف نیزه و پیکان جفا خواهد شد، خواهر من جمله یاران حسین در سفر کرب و بلا سر به کف، جان به ره دین خدا خواهد شد، خواهر من خواهرم! خون شهیدان به بیایان بلا نهر جوشنده و پر شور و نوا خواهد شد، خواهر من چون که با دجله و با نهر فرات آمیزد خواهرم! خوب نگر تا که چه ها خواهد شد، خواهر من موج طوفنده و غرّان چو هزاران شمشیر بی امان بر سر عُدوان خدا خواهد شد، خواهر من چون که خون شهدا چشم عدو را بندد بزم طاغوت به یک لحظه عزا خواهد شد، خواهر من بعد من خواهر من باز نما قصه ما چو زبانت سپر آل عبا خواهد شد، خواهر من چون که بر نی سر پر خون حسینت بینی خواهرم! صبر نما! ظلم فنا خواهد شد، خواهر من اهل بیتم همه در سوگ پدر می گریند ام کلثوم در آن دم به نوا خواهد شد، خواهر من گر تو را مضطر و نالان و پریشان بینند شاد و خندان دو لب دشمن ما خواهد شد، خواهر من لشگر خصم شما را به اسیری گیرند شام غم مسکن و مأوای شما خواهد شد، خواهرمن این زمان نوبت شمشیر زبان می اید تیز و برّان چو خون شهدا خواهد شد، خواهر من
🌻🌹 بد جور دل شکسته ای و گریه می کنی از اشک، چهره شسته ای و گریه می کنی بگذار تا عبایِ تو را ما تکان دهیم بر خاک ها نشسته ای و گریه می کنی امشب به صبحِ امر به فرما طلوع مکن امشب عجیب خسته ای و گریه می کنی خونِ جگر برای شما قوت شب شده با ناله عهد بسته ای و گریه می کنی زنجیرها که پشت تو را زخم کرده اند هر روز بین دسته ای و گریه می کنی هیات تمام شد همه رفتند و تو هنوز یک گوشه اي نشسته ای و گریه می کنی آبی بزن به صورت مادر،ز دست رفت چون مادرت شکسته ای و گریه می کنی 🖋حسن لطفی @marsieha
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است عصر فردا بدنش زیر سم اسبان است» امشب از جام دعا، جام نمازش، مست است عصر فردا که شود بر سر نی رقصان است امشب از شوق شهادت به جهان می خندد عصر فردا ز غمش، جنّ و بشر گریان است بوی پیراهن یوسف همه جا می پیچد عصر فردا همه ی کرب و بلا، کنعان است مرده بودیم ولی عشق تو احیامان کرد تا ابد در رگ ما، خون تو در جریان است رضا احسان پور
بیش از دمی که در دل صحرا ببینمت بگذار امشبی تک و تنها ببینمت از هم گسسته رشته عمر مرا غمت مگذار بی کفن شبِ فردا ببینمت گفتی که خواب دیدی و نیزه نشین شدی آیا سزات این همه بالا ببینمت داری نگاه جانب گودال می کنی در قتلگاه تشنه لب آیا ببینمت از کودکی مصیبت و غم دیده ام، ولی باید تو را مصیبت عظمی ببینمت رضا باقریان
عکس امشب که خوش احوال تو را می بینم عصر فردا ته گودال تو را می بینم آمدم تا که دلی سیر کنارت باشم شانه بر مو بزنی آینه دارت باشم چقدَر پیر شدی ،از حسنم پیر تری از من خسته به والله زمین گیر تری مادرم بود که آگاه ز تقدیرم کرد من اگر پیر شدم پیری تو پیرم کرد عصر فردا به دل مضطر من رحمی کن ته گودال به چشم تر من رحمی کن من ببینم که تو بی پیرهَنی می میرم تکیه بر نیزه ی غربت بزنی می میرم آه از سینه ی پر خون بکِشی می میرم از دهان نیزه ای بیرون بکشی می میرم سنگ به پیشانی یحیی بخورد می میرم سینه ی خسته ی تو پا بخورد می میرم وای اگر طعنه ز دشمن بخوری می میرم بی هوا نیزه ز گردن بخوری می میرم سر گودال من از هول و ولا می میرم زود تر از تو در این کرب و بلا می میرم دختر فاطمه ام پس به لگد می میرم بر سر و صورت تو چکمه خورد می میرم پنجه ی کینه به مویت برسد می میرم نیزه ای زیر گلویت برسد می میرم از نبی بوسه بر این حنجر تو می بینم خنجری کند به پشت سر تو می بینم مُردم از غم بروم فکر اسیری باشم قبل از آن فکر مهیّای حصیری باشم
بیش از دمی که در دل صحرا ببینمت بگذار امشبی تک و تنها ببینمت از هم گسسته رشته عمر مرا غمت مگذار بی کفن شبِ فردا ببینمت گفتی که خواب دیدی و نیزه نشین شدی آیا سزات این همه بالا ببینمت داری نگاه جانب گودال می کنی در قتلگاه تشنه لب آیا ببینمت از کودکی مصیبت و غم دیده ام، ولی باید تو را مصیبت عظمی ببینمت رضا باقریان
🌻🌹 بد جور دل شکسته ای و گریه می کنی از اشک، چهره شسته ای و گریه می کنی بگذار تا عبایِ تو را ما تکان دهیم بر خاک ها نشسته ای و گریه می کنی امشب به صبحِ امر به فرما طلوع مکن امشب عجیب خسته ای و گریه می کنی خونِ جگر برای شما قوت شب شده با ناله عهد بسته ای و گریه می کنی زنجیرها که پشت تو را زخم کرده اند هر روز بین دسته ای و گریه می کنی هیات تمام شد همه رفتند و تو هنوز یک گوشه اي نشسته ای و گریه می کنی آبی بزن به صورت مادر،ز دست رفت چون مادرت شکسته ای و گریه می کنی 🖋حسن لطفی @marsieha
بگذار تا بميرم و تنها نبينمت ‏تنها به روي سينه ي صحرا نبينمت امشب بيا که بوسه زنم بر گلوي تو ‏شايد بميرم از غم و فردا نبينمت مي ترسم از نگاه به گودال آن طرف ‏دارم دعا به زير لب آن جا نبينمت غم نيست گر چه بر بدنم کعب ني خورد ‏من نذر کرده ام که به ني ها نبينمت امشب براي من تو دعا کن که شام بعد ‏بي سر به روي دامن زهرا ببينمت