#حضرت_زینب🥀
#مادر_شهید
☘ادب و اخلاص زینب کبری در کلام استاد مطهری☘
🔹 عون بن عبدالله بن جعفر فرزند جناب زینب کبری (سلام الله علیها) است، یعنی زینب علیها السلام شاهد شهادت پسر بزرگوارش بود. از عبدالله بن جعفر شوهر زینب دو پسر در کربلا بودند که یکی از زینب(س) و دیگری از زن دیگر بود و هر دو شهید شدند. بنابراین پسر زینب(س) نیز در کربلا شهید شده است.
🔹 یکی از آن عجایبی که تربیت بسیار بسیار عالی این بانوی مجلّله را میرساند، این است که در هیچ مقتلی ننوشتهاند که زینب(س) چه قبل و چه بعد از شهادت پسرش، نامی از او برده باشد.
🔹 گویی اگر میخواست این نام را ببرد، فکر میکرد نوعی بیادبی است؛ یعنی یا اباعبدالله! فرزند من قابل این نیست که فدای تو شود. مثلًا در شهادت علی اکبر، زینب(س) از خیمه بیرون دوید و فریاد زد: «یا اُخَیّاه و َابْنَ اُخَیّاه!» که فریادش فضا را پر کرد، ولی هیچ ننوشتهاند که در شهادت فرزندش چنین کاری کرده باشد.
📚استاد مطهری، آزادی معنوی، ص۱۹۲
@marsieha
🌷مهم🌷
با توجه به آنچه ذکر شد که از دو فرزند عبدالله بن جعفر که در کربلا به شهادت رسیده اند یکی پسر حضرت زینب بوده و پسر دیگر از مادری دیگر بوده که در نتیجه حضرت زینب مادر ناتنی وی محسوب می گردد و نیز با توجه به این مطلب که شاعران اهل بیت در تمام اشعارشان هر دو پسر را از فرزندان بی بی ذکر کرده اند ما نیز به ناچار اشعار را همین گونه می آوریم.
#طفلان_زینب
هجران گرفته دور و برم را برای چه ؟
خون می کنی دو چشم ترم را برای چه ؟
وقتی قرار نیست کبوتر کنی مرا
بخشیده اند بال و پرم را برای چه ؟
گر نیستی غریب ، مگو پس انا الغریب
صد پاره می کنی جگرم را برای چه ؟
دارد سرت برای چه آماده می شود
پس آفریده اند سرم را برای چه ؟
زحمت کشیده ام که چنین قد کشیده اند
بر باد می دهی ثمرم را برای چه ؟
من التماس می کنم و طفره می روی
شاید عوض کنی نظرم را برای چه ؟
از مثل تو کریم توقع نداشتم
اصلا گذاشتند کرم را برای چه ؟
باشد نمی روند ولی جان من ! بگو
آورده ام دو تا پسرم را برای چه ؟
🖋علی اکبر لطیفیان
@marsieha
#مسلم_بن_عقیل
☘اطلاعاتی از زندگی ،همسر ، فرزندان و علت اعزام آن بزرگوار به کوفه ☘
🔹🔹🔹
كان مسلم بن عقيل عليه السلام أحد أبرز وجوه النهضة الحسينية، وقد بُعث إلى الكوفة مندوباً عن الإمام عليهالسلام بهدف إقامة أرضية الثورة ومقدماتها.
كنيته أبو داوود وكان من رواة الحديث، وكان يشبه رسول اللّه صلى الله عليه و آله. ويعتبر أشجع
أولاد عقيل بن أبي طالب. والدته امّ ولد، واسمها حُليّة، وكان والده عقيل اشتراها من سبي الشام. وتفيد رواية الطبريّ أنّ مسلماً ولد في الكوفة، وتدلّ هذه الرواية إلى جانب الروايات التي تصرّح أنّه كان من أصحاب الإمام علي عليه السلام، وكان أحد قادة ميمنة الجيش المشاة في معركة صفين على أنّ عقيلًا كان يعيش في الكوفة قبل قدوم الإمام علي عليه السلام إليها بسنوات، ولذلك ربما كانت معرفته بأهل الكوفة أحد الأسباب التي دفعت الإمام الحسين عليه السلام إلى إرساله إلى الكوفة ممثِّلًا عنه.
كان مسلم صهر أمير المؤمنين عليه السلام، و اسم زوجته رقية، وذكرت بعض الروايات أنَّ اسمها امّ كلثوم ، ويحتمل أن يكون كنية رقيةُ. و كان له ابنان هما عبداللّه وعلي. وقد استشهد عبداللّه في كربلاء.
نعم ذكر له أولاد آخرون أيضاً، لكن على أي حال فقد جاء التصريح بأنّه قد انقطع نسله.
شهد عدد من إخوة مسلم واقعة كربلاء واستشهدوا رحمة اللّه عليهم أجمعين.
🔸🔸🔸🔸ترجمه🔸🔸🔸🔸
مسلم بن عقيل عليه السلام، يكى از درخشانترين چهره هاى نهضت حسينى بود كه براى ارزيابى زمينه قيام، به وسيله امام حسين عليه السلام به كوفه اعزام شد.
كنيه مسلم، ابو داوود و لقبش، محدّث بوده است. وى به پيامبر خدا صلى الله عليه و آله شباهت داشت و
شجاعترين فرزند عقيل بن ابى طالب، شمرده مىشد.
مادر مسلم عليه السلام، كنيزى به نام حُلَيَّه، از اسيران شام بوده است كه پدرش عقيل، او را خريده بود. بر پايه گزارش طبرى، مسلم عليه السلام در كوفه متولّد شده است. اين گزارش، در كنار گزارش هاى ديگر كه وى را از ياران امام على عليه السلام و در جنگ صِفّين، از فرماندهان جناح راست پياده نظام لشكر ايشان شمرده اند، حاكى از آن است كه عقيل، سالها قبل از آمدن امام على عليه السلام به كوفه، در اين شهر، زندگى مى كرده است و شايد يكى از عللى كه امام حسين عليه السلام، مسلم را به نمايندگى از جانب خود به كوفه اعزام كرد، آشنايى او با مردم آن شهر باشد.
مسلم، داماد امير مؤمنان عليه السلام بود و نام همسرش در برخى منابع، رُقَيّه و در برخى ديگر، امّ كلثوم، گزارش شده است كه احتمالًا كنيه رقيّه باشد. وى، دو فرزند به نامهاى عبد اللّه و على داشت كه عبد اللّه، در كربلا به شهادت رسيد. فرزندان ديگرى نيز از وى، گزارش شده است به هر حال، تصريح شده كه نسلى از وى، باقى نمانده است.
📚دانشنامه امام حسين، ج۴، ص۳۲۹
@marsieha
#مسلم_بن_عقیل
#شهادت
#مقتل
☘نحوه مواجهه ابن زیاد با مسلم و گزارشی از لحظه شهادت آن بزرگوار ☘
🔹 قالَ لَهُ ابنُ زِيادٍ: قَتَلَنِي اللّهُ إن لَم أقتُلكَ قِتلَةً لَم يُقتَلها أحَدٌ فِي الإِسلامِ مِنَ النّاسِ.
قالَ لَهُ مُسلِمٌ: أما إنَّكَ أحَقُّ مَن أحدَثَ فِي الإِسلامِ ما لَم يَكُن، وإنَّكَ لا تَدَعُ سوءَ القِتلَةِ، وقُبحَ المُثلَةِ، وخُبثَ السّيرَةِ، ولُؤمَ الغَلَبَةِ.
فَأَقبَلَ ابنُ زِيادٍ يَشتِمهُ ويَشتِمُ الحُسَينَ و عَلِيّا وعَقيلًا عَلَيهِمُ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ، و أخَذَ مُسلِمٌ لا يُكَلِّمُهُ. ثُمَّ قالَ ابنُ زِيادٍ: اصعَدوا بِهِ فَوقَ القَصرِ فَاضرِبوا عُنُقَهُ، ثُمَّ أتبِعوهُ جَسَدَهُ.
فَقالَ مُسلِمُ بنُ عَقيلٍ رَحمَةُ اللّهِ عَلَيهِ: لَو كانَ بَيني وبَينَكَ قَرابَةٌ ما قَتَلتَني.
فَقالَ ابنُ زِيادٍ: أينَ هذَا الَّذي ضَرَبَ ابنُ عَقيلٍ رَأسَهُ بِالسَّيفِ؟ فَدُعِيَ بَكرُ بنُ حُمرانَ الأَحمَرِيُّ، فَقالَ لَهُ: اصعَد فَلتَكُن أنتَ الَّذي تَضرِبُ عُنُقَهُ.
فَصَعِدَ بِهِ وهُوَ يُكَبِّرُ ويَستَغفِرُ اللّهَ، ويُصَلّي عَلى رَسولِهِ، ويَقولُ: اللّهُمّ احكُم بَينَنا وبَينَ قَومٍ غَرّونا وكَذَّبونا وخَذَلونا.
و أشرَفوا بِهِ عَلى مَوضِعِ الحَذّائينَ اليَومَ، فَضُرِبَت عُنُقُهُ، واتبِعَ جَسَدُهَ رَأسَه .
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸ترجمه🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
ابن زياد به مسلم گفت: خداوند، مرا بكشد، اگر تو را به گونه اى نكشم كه پيش از اين در اسلام، كسى آن گونه كشته نشده است!
مسلم به وى گفت: تو سزاوارترين كسى هستى كه در اسلام، بدعت بگذارد و تو هيچ گاه بدترين كشتن و زشتترين مُثله كردن و بدسرشتى و پيروزىِ دنائتآميز را رها نمىكنى.
ابن زياد، شروع به دشنام دادن به مسلم و حسين و على و عقيل كه درود و سلام خداوند بر آنان باد كرد و مسلم، هيچ پاسخ نمىگفت. آن گاه ابن زياد گفت: او را بالاى قصر ببريد و گردنش را بزنيد و آن گاه بدنش را به سرش ملحق سازيد.
مسلم بن عقيل كه رحمت خدا بر او باد گفت: اگر ميان من و تو، خويشاوندىاى بود، مرا نمىكشتى!
ابن زياد گفت: كجاست كسى كه ابن عقيل بر سرش ضربت زد؟
بكر بن حُمرانِ احمرى را آوردند. ابن زياد به وى گفت: بالای قصر برو. بايد تو گردنش را بزنى.
او مسلم را بالاى قصر بُرد، در حالى كه مسلم تكبير مىگفت، استغفار مىكرد و بر پيامبر صلى الله عليه و آله درود مىفرستاد و مىگفت: خداوندا! ميان ما و قومى كه ما را فريفتند و تكذيب كردند و خوار ساختند، داورى فرما.
مسلم را به بالاى محلّى كه امروزه جايگاه كفشدارها ناميده می شود، بردند و گردنش را زدند و بدنش را به دنبال سرش پايين انداختند.
📚الإرشاد شیخ مفید. ، ج ۲ص ۶۲
@marsieha
#امام_حسین
#شهادت
از غــمـــت ذره ذره آب شـــــدم
گــل نــبــودم ولــی گــلاب شــدم
هر زمـانی کـــه آب نــوشــیـــدم
یادت افــتــادم و کــبـــاب شــــدم
هر کجا شـیــر خــواره ای دیــدم
بــی قــرار غـــم ربــــاب شـــدم
از غـمـت ســالـهـا گــریـســتــم و
در خُــم عـشــق تــو شــراب شدم
پشت پایی زدم به هر چه که هست
تا که از عـشـق تـــو خــراب شـدم
پــادشــاه زمـیــــن شــدم وقــتــی
بـــه غــلامــیــت انـتـخــاب شـدم
مــن دعـــای قــــــنــوت زهـــرایم
آن دعــــایــی کــه مســتـجاب شدم
@marsieha
#طفلان_زینب
همچون غریبه با من دلخسته تا مکن
طفلان خواهرت ز سر خویش وا مکن
یکبار می شود که فدای غمت شوند
حالا که وقتش آمده چون و چرا مکن
دو نوجوان زینب و این قتلگاه تو
بی بهره ام ز قافله ی کربلا مکن
یک عمر بوده ام همه جا در کنار تو
سهم مرا ز سفره ی سرخت جدا مکن
یکبار کار من به تو افتاد یا اخا
رد قسم به عصمت خیرالنساء مکن
@marsieha