#امام_حسین
#مناجات
دلم به یادتو ای دوست خلوتی دارد
در این سکـوت غـم بی نهایتی دارد
نسیم یاد تو بر باغ جان صفا بخشد
حسین(ع) نام توبردن چه لذتی دارد
اگر که بغض گلویم امان دهد دل من
به قدر فرصت گل با تو صحبتی دارد
بهشت با همه سر سبزی و طراوت و حسن
به پیش کرب و بلایت چه قیمتی دارد
به یاد داغ تو هر لاله ای که می روید
به وسعت دل صحرا مصیبتی دارد
هر آنکه همچو من آلوده و گنه کار است
ز آستان تو چشم شفاعتی دارد
🖋وحشی بافقی
@marsieha
#امام_حسین
#گودی_قتلگاه
تیر از بس كه خورده بود حسین
بر تنش مثل پیرهن شده بود
نیزه هاشان تمام شد كم كم
موقع سنگ ریختن شده بود
نفسش بین راه بر می گشت
موقع دست و پا زدن شده بود
هرچه كردند رو به قبله نشد
یعنی آنقدر پاره تن شده بود
زیر انداز خانه های دهات
كفن شاه بی كفن شده بود
🖋لطیفیان
@marsieha
#امام_حسین
#مناجات
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم
بر مشام جان زدم یک قطره از عطر حسینی
سبقت از مشک و گلاب و نافه و عنبر گرفتم
عالم ذَرّ ذره ای از خاک پای حضرتش
از برای افتخار از حضرت داور گرفتم
بر در دروازۀ ساعات یک ساعت نشستم
تا سراغ حضرتش از زینب مضطر گرفتم
زینبی دیدم چه زینب کاش مداحش بمیرد
من ز آه آتشینش پای تا سر در گرفتم
سر شکسته دل پر از خون دیده خون آلود اما
حالتی دیدم که بر خود حالتی دیگر گرفتم
اُم لیلا رعشه بر اندام دیدم اوفتاده
گفت من این رعشه از داغ علی اکبر گرفتم
نا گه از بالای نی فرمود شاه تشنه کامان
سر به راه دوست دادم زندگی از سر گرفتم
اکبرم کشتند و عون و جعفر وعباس و قاسم
تا خودم از تشنگی آب از دم خنجر گرفتم
گفت ساعی زین مصیبت از در دربار جانان
حظّ آزادی برای اکبر و اصغر گرفتم
🖋حاج مرشد
@marsieha
#امام_حسین
#عصر_عاشورا
اگر چه ایل و تبار مرا به همراهت...!
برو حسین که دست خدا به همراهت
دعای حرز لبم را به گردنت بستم
برو حسین که این بوسه ها به همراهت
تویی که جان مرا می بری به همراهت!
نمی بری بدنم را چرا به همراهت؟!
فدای موی بلندت شوم که دست نسیم
چگونه می زند این نظم را به هم، راحت!
برو که با خبری من چگونه می آیم
برای یافتنت تا کجا به همراهت
فقط کنار تنت نیمی از مرا بگذار
که نیم دیگر من تا خرابه همراهت...
دلی دو تا و قد و قامتی دو تاتر از آن
برو که من شده ام چند تا به همراهت
نگفته بودی اگر سمت خیمه ها برگرد!
می آمدم به خدا بی هوا به همراهت
تو دور می شوی اما هنوز این جایی
برای آن که نبردی مرا به همراهت
🖋حسین رستمی
@marsieha
#حضرت_اباالفضل_العباس
#مدح
سلام باد به چشم و به دست و بازویش
درود باد به ماه جمال دلجویش
ز معجز نبوی ارث میبرد چشمش
به ذوالفقار علی رفته تیغ ابرویش
کتاب عشق حسین است در خط و خالش
بهشت زینب کبری است لالۀ رویش
مدینه مست شد از بوی عشق و عطر وفا
دمی که امّ بنین شانه زد به گیسویش
خدا گواست که بوی حسین را می داد
چو می گذشت نسیم شب از سر کویش
ملقّب است به باب الحوایجی آری
بیا و دست گدایی دراز کن سویش
تمامی شهدا غبطه می برند به او
که هست صحنۀ محشر پر از هیاهویش
خوش آن زبان که چو در روز حشر باز شود
به این دو مصرع زیبا بود ثنا گویش
سلام خالق منّان سلام خیر النّاس
سلام خیل شهیدان به حضرت عبّاس
📚نخل میثم
@marsieha
Mahmood Karimi - Ey Ahle Haram (128).mp3
5.47M
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد
سقای حسین سید و سالار نیامد علمدار نیامد علمدار نیامد
#حضرت_اباالفضل_العباس
#مقتل
🔹🔹🔹🔹وَاشتَدَّ العَطَشُ بِالحُسَينِ عليه السلام، فَرَكِبَ المُسَنّاةَ يُريدُ الفُراتَ، وَالعَبّاسُ أخوهُ بَينَ يَدَيهِ، فَاعتَرَضَتهُما خَيلُ ابنِ سَعدٍ، فَرَمى رَجُلٌ مِن بَني دارِمٍ الحُسَينَ عليه السلام بِسَهمٍ فَأَثبَتَهُ في حَنَكِهِ الشَّريفِ، فَانتَزَعَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَيهِ السَّهمَ، وبَسَطَ يَدَهُ تَحتَ حَنَكِهِ حَتَّى امتَلَأَت راحَتاهُ مِنَ الدَّمِ، ثُمَّ رَمى بِهِ وقالَ: اللّهُمَّ إنّي أشكو إلَيكَ ما يُفعَلُ بِابنِ بِنتِ نَبِيِّكَ.
ثُمَّ اقتَطَعُوا العَبّاسَ عليه السلام عَنهُ، و أحاطوا بِهِ مِن كُلِّ جانِبٍ ومَكانٍ، حَتّى قَتَلوهُ قَدَّسَ اللّهُ روحَهُ، فَبَكَى الحُسَينُ عليه السلام بُكاءً شَديداً.
وفي ذلِكَ يَقولُ الشّاعِرُ:
أحَقُّ النّاسِ أن يُبكى عَلَيهِ
فَتىً أبكَى الحُسَينَ بِكَربَلاءِ
أخوهُ وَابنُ والِدِهِ عَلِيٍّ
أبُو الفَضلِ المُضَرَّجُ بِالدِّماءِ
ومَن واساهُ لا يَثنيهِ شيءٌ
وجادَ لَهُ عَلى عَطَشٍ بِماء
🔸🔸🔸🔸تشنگى حسين عليه السلام، شدّت گرفت. از سيلْ بندِ فرات، بالا رفت تا خود را به آب برساند و عبّاس عليه السلام، برادرش نيز پيشِ رويش بود. سواران ابن سعد، راه را بر آن دو گرفتند و مردى از بنى دارِم، تيرى به سوى حسين عليه السلام پرتاب كرد و آن را در گلوى شريفش نشانْد. امام كه درودهاى خدا بر او باد، تير را بيرون كشيد و دستش را زير گلويش گرفت تا كفِ هر دو دستش از خون، پُر شد. سپس آن را پاشيد و گفت: «خدايا! من از آنچه با پسر دختر پيامبرت مىكنند، به تو شكايت مىكنم».
سپس، عبّاس عليه السلام را از او جدا كردند و او را از هر سو، در ميان گرفتند تا او را به شهادت رساندند. خداوند، روحش را پاك بدارد! پس حسين عليه السلام، به شدّت گريست.
شاعر، در اين باره گفته است:
سزامندترين كس به گريه مردم بر او
جوانى است كه حسين عليه السلام را در كربلا به گريه انداخت
برادر او و پسر پدرش على عليه السلام
ابو الفضلِ آغشته به خون
كسى كه براى حسين عليه السلام، از خود گذشتگى كرد و هيچ چيز، او را خم ننمود
و با وجود تشنگى، آب را به او بخشيد.
📚لهوف سید بن طاووس ص۱۷۰
@marsieha
#حضرت_اباالفضل_العباس
#مقتل
🔹🔹🔹🔹ثُمَّ خَرَجَ مِن بَعدِهِ [أي بَعدِ عَبدِ اللّهِ بنِ عَلِيٍ] العَبّاسُ بنُ عَلِيٍّ عليه السلام، وامُّهُ امُّ البَنينَ أيضاً، وهُوَ السَّقّاءُ، فَحَمَلَ وهُوَ يَقولُ:
أقسَمتُ بِاللّهِ الأَعَزِّ الأَعظَمِ
وبِالحَجونِ صادِقاً وزَمزَمِ
وبِالحَطيمِ وَالفَنَا المُحَرَّمِ
لَيُخضَبَنَّ اليَومَ جِسمي بِدَمي
دونَ الحُسَينِ ذِي الفَخارِ الأَقدَمِ
إمامُ أهلِ الفَضلِ وَالتَّكَرُّمِ
فَلَم يَزَل يُقاتِلُ حَتّى قَتَلَ جَماعَةً مِنَ القَومِ، ثُمَّ قُتِلَ.
فَقالَ الحُسَينُ عليه السلام: الآنَ انكَسَرَ ظَهري، وقَلَّت حيلَتي.
🔸🔸🔸🔸پس از عبد اللّه بن على، عبّاس بن على عليه السلام كه مادر او نيز امّ البنين بود، به ميدان آمد. او كه همان سقّاست، حمله كرد و چنين خواند:
به خداى عزيزتر و بزرگتر، سوگند مىخورم
سوگندى راست به حَجون و زمزم
و به حَطيم و صحن مسجد الحرام
كه امروز، پيكرم با خونم رنگين مىشود
در راه حسينِ پُرافتخار سابقه دار در اسلام
پيشواى فضيلتمندان بااحترام!
آن گاه، هماره جنگيد تا گروهى از دشمن را كُشت و سپس، كُشته شد.
پس حسين عليه السلام فرمود: «اكنون، پُشتم شكست و چاره ام، ناچار گشت».
📚مقتل الحسين للخوارزمي ج ۲ص ۲۹
@marsieha
#امام_حسین
#عصر_عاشورا
#مقتل ۱
🌴وداع امام با اهل حرم و سکینه و سرودن اشعار 🌴
🔷🔷🔷ثُمَّ وَدَّعَ الحُسَينُ عليه السلام النِّساءَ، وكانَت سُكَينَةُ تَصيحُ، فَضَمَّها إلى صَدرِهِ وقالَ:
سَيَطولُ بَعدي يا سُكَينَةُ فَاعلَمي
مِنكِ البُكاءُ إذَا الحِمامُ دَهاني
لا تُحرِقي قَلبي بِدَمعِكِ حَسرَةً
ما دامَ مِنِّي الرّوحُ فِي جُثماني
وإذا قُتِلتُ فَأَنتِ أولى بِالَّذي
تَأتينَهُ يا خَيرَةَ النِّسوان
🔶🔶🔶سپس حسين عليه السلام، با زنان، وداع كرد. سكينه، شيون می کرد. امام عليه السلام، او را به سينه اش چسباند و فرمود:
اى سَكينه! بدان كه پس از من، گريه ات طولانى
خواهد بود، هنگامى كه مرگ، مرا در يابد.
با اشك حسرتت، دلم را آتش مزن
تا آن گاه كه روح در بدن دارم
و چون كشته شدم، تو سزامند گريستنى
اى بهترينِ زنان!
📚المناقب ابن شهرآشوب: ج ۴ ص ۱۰۹
@marsieha
دوستان عزیز می توانند با زدن بر روی کلمه
#امام_حسین
از مطالبی مانند اشعار گوناگون و نیز روایات مربوط به آن بزرگوار بهره مند شوند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دو جوان عراقی در مراسم تعزیه صحنه کربلا در عراق نتوانستند سنگینی صحنه را تحمل کنند و وسط تعزیه به یاری امام حسین علیه السلام شتافتند؛
امان از دل زینب...