eitaa logo
روضه رضوان
1.3هزار دنبال‌کننده
576 عکس
282 ویدیو
31 فایل
از عناوین جهان مرثیه خوان ما را بس اشعار اهل بیت علیهم السلام + مقتل عربی🌷 امیر حسین سعیدی پور آیدی ما 👈 @amir_saidi کپی فقط با ذکر لینک ⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴مواجهه اهل حرم هنگام عبور از گودال قتلگاه🌴 🔷🔷🔷أذَّنَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ بِالنّاسِ فِي الرَّحيلِ إلَى الكوفَةِ، وحَمَلَ بَناتِ الحُسَينِ عليه السلام و أخَواتِهِ وعَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام وذَرارِيَّهُم، فَلَمّا مَرّوا بِجُثَّةِ الحُسَينِ عليه السلام وجُثَثِ أصحابِهِ، صاحَتِ النِّساءُ ولَطَمنَ وُجوهَهُنَّ، وصاحَت زَينَبُ عليها السلام: يا مُحَمّداه، صَلّى عَلَيكَ مَليكُ السَّماءِ، هذا حُسَينٌ بِالعَراءِ، مُزَمَّلٌ بِالدِّماءِ، مُعَفَّرٌ بِالتُّرابِ، مُقَطَّعُ الأَعضاءِ، يا مُحَمَّداه! بَناتُكَ فِي العَسكَرِ سَبايا، وذُرِّيَّتُكَ قَتلى تَسفي عَلَيهِمُ الصَّبا، هذَا ابنُكَ مَحزُوزُ الرَّأسِ مِنَ القَفا، لا هُوَ غائِبٌ فَيُرجى ولا جَريحٌ فَيُداوى. وما زالَت تَقولُ هذَا القَولَ، حَتّى أبكَت وَاللّهِ كُلَّ صَديقٍ وعَدُوٍّ، وحَتّى رَأَينا دُموعَ الخَيلِ تَنحَدِرُ عَلى حَوافِرِهاوعَدُوٍّ. 🔶🔶🔶 به نقل از حُمَيد بن مسلم: عمر بن سعد به لشكر، اعلان حركت به كوفه داد و دختران و خواهران حسين عليه السلام و زين العابدين عليه السلام و فرزندان آنان را با خود برد. هنگامى كه آنان به پيكر حسين عليه السلام و پيكرهاى ياران او رسيدند، زنان صيحه زدند و صورت‏ هايشان را خراشيدند و زينب عليها السلام فرياد كشيد: «وا محمّدا! فرمان‏رواى آسمان، بر تو درود فرستد! اين، حسين است كه در صحرا افتاده و در خونْ تپيده و خاك‏آلود و دست و پا بُريده است. وا محمّدا! دخترانت ميان لشكر، اسير گشته‏اند و فرزندانت كشته شده‏اند و باد صبا بر آنها مى‏وزد. اين، پسر توست، با سرِ بريده از قَفا! نه گم‏شده‏اى است كه به بازگشتش اميد باشد، و نه زخمى است كه مداوايش كنند». زينب عليها السلام، پيوسته اين سخن را مى‏گفت تا اين كه به خدا سوگند، هر دوست و دشمنى را گرياند و حتّى اشك سپاهيان را ديديم كه بر سُم اسبانشان فرو مى‏ريزد. 📚مقتل الحسين للخوارزمي ج ۲ ص۳۹ @marsieha
🌴🌴 کلام بی بی زینب هنگام عبور از گودال قتلگاه 🌴🌴 🔷🔷🔷في ذِكرِ مَقتَلِ الإِمامِ عليه السلام و أهلِ بَيتِهِ: أخرَجُوا النِّساءَ مِنَ الخَيمَةِ و أشعَلوا فيهَا النّارَ، فَخَرَجنَ حَواسِرَ مُسَلَّباتٍ حافِياتٍ باكِياتٍ، يَمشينَ سَبايا في أسرِ الذِّلَّةِ، وقُلنَ: بِحَقِّ اللّهِ إلّا ما مَرَرتُم بِنا عَلى مَصرَعِ الحُسَينِ. فَلَمّا نَظَرَتِ النِّسوَةُ إلَى القَتلى صِحنَ وضَرَبنَ وُجوهَهُنَّ. قالَ [الرّاوي‏]: فَوَاللّهِ لا أنسى زَينَبَ ابنَةَ عَلِيٍّ وهِيَ تَندُبُ الحُسَينَ عليه السلام، وتُنادي بِصَوتٍ حَزينٍ وقَلبٍ كَئيبٍ: وا مُحَمَّداه، صَلّى عَلَيكَ مَليكُ السَّماءِ، هذا حُسَينٌ بِالعَراءِ، مُرَمَّلٌ بِالدِّماءِ، مُقَطَّعُ الأَعضاءِ، وا ثُكلاه، وبَناتُكَ سَبایا، إلَى اللّهِ المُشتَكى، وإلى مُحَمَّدٍ المُصطَفى، وإلى عَلِيٍّ المُرتَضى، وإلى فاطِمَةَ الزَّهراءِ، وإلى حَمزَةَ سَيِّدِ الشُّهَداءِ. وا مُحَمَّداه، وهذا حُسَينٌ بِالعَراءِ، تَسفي عَلَيهِ ريحُ الصَّبا، قَتيلُ أولادِ البَغايا. وا حُزناه، وا كَرباه عَلَيكَ يا أبا عَبدِ اللّهِ، اليَومَ ماتَ جَدّي رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله. يا أصحابَ مُحَمَّدٍ، هؤُلاءِ ذُرِّيَّةُ المُصطَفى يُساقونَ سَوقَ السَّبايا. وفي بَعضِ الرِّواياتِ: وا مُحَمَّداه، بَناتُكَ سَبايا، وذُرِّيَّتُكَ مُقَتَّلَةٌ تَسفي عَلَيهِم ريحُ الصَّبا، وهذا حُسَينٌ مَحزوزُ الرَّأسِ مِنَ القَفا، مَسلوبُ العِمامَةِ وَالرِّداءِ. بِأَبي مَن أضحى عَسكَرُهُ في يَومِ الإِثنَينِ نَهبا، بِأَبي مَن فُسطاطُهُ مُقَطَّعُ العُرى، بِأَبي مَن لا غائِبٌ فَيُرتَجى، ولا جَريحٌ فَيُداوى، بِأَبي مَن نَفسي لَهُ الفِداءُ، بِأَبي المَهمومُ حَتّى قَضى، بِأَبي العَطشانُ حَتّى مَضى، بِأَبي مَن يَقطُرُ شَيبُهُ بِالدِّماءِ، بِأَبي‏ مَن جَدُّهُ رَسولُ إلهِ السَّماءِ، بِأَبي مَن هُوَ سِبطُ نَبِيِّ الهُدى .... قالَ الرّاوي: فَأَبكَت وَاللّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وصَديقٍ. ثُمَّ إنَّ سُكَينَةَ اعتَنَقَت جَسَدَ الحُسَينِ عليه السلام، فَاجتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الأَعرابِ حَتّى جَرّوها عَنه.‏ 🔶🔶🔶در يادكرد كشته شدن امام حسين عليه السلام و خاندانش: زنان را از خيمه‏ ها بيرون كردند و خيمه ‏ها را به آتش كشيدند. زنان، سرْبرهنه و بى چادر و پابرهنه و گريان، بيرون دويدند و به سانِ اسيران در بند و خوار، راه مى‏رفتند و مى‏گفتند: شما را به خدا، ما را بر قتلگاه حسين، عبور دهيد! و هنگامى كه نگاه زنان به كشتگان افتاد، صيحه كشيدند و بر صورت خود زدند. راوى مى‏گويد: به خدا سوگند، زينب، دختر على را فراموش نمى‏كنم كه بر حسين عليه السلام ناله می ‏زد و با آوايى اندوهناك و دلى غمين می گفت: «وا محمّدا! فرمان‏رواى آسمان، بر تو درود بفرستد! اين، حسين است كه به صحرا افتاده و در خونْ خفته و دست و پا بُريده است. واى [بر منِ مصيبت‏ زده‏] كه دخترانت اسيرند! به خدا شِكوه مى‏برم و نيز به محمّدِ مصطفى و علىِ مرتضى و فاطمه زهرا و حمزه سيّد الشهدا. وا محمّدا! اين، حسين است كه در صحرا افتاده و باد صبا بر او مى‏وزد؛ كُشته شده به دست حرام‏زادگان! واى از غم و رنج تو، اى ابا عبد اللّه! امروز، جدّم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در گذشت. اى ياران محمّد! اينان، فرزندان محمّدِ مصطفايند كه آنان را به سان اسيران مى‏رانند». و در برخى نقل‏ها [آمده است كه گفت‏]: «وا محمّدا! دخترانت اسير گشته‏ اند، فرزندانت قطعه قطعه شده ‏اند و باد صبا بر آنان مى‏وزد. اين، حسينِ سر بُريده از پشت است، بى عمامه و رَدا . پدرم فداى آن كه لشكرش روز دوشنبه به تاراج رفت! پدرم فداى آن كه طناب‏هاى خيمه ‏اش را گُسستند! پدرم فداى آن كه نه ناپيداست، تا به پيدا شدنش اميد رود، و نه زخمى است تا مداوايش كنند! پدرم فداى آن كه جانم به قربان اوست! پدرم فداى آن كه غمگين بود و به همان حال، جان داد! پدرم فداى آن كه تشنه‏ کام ماند تا آن كه از دنيا رفت! پدرم فداى آن كه خون از موى سپيدش مى‏چكيد! پدرم فداى كسى كه نيايَش، فرستاده خداى آسمان بود! پدرم فداى كسى‏ كه نوه پيامبرِ هدايت بود! ...». به خدا سوگند، [زينب عليها السلام‏] هر دشمن و دوستى را گرياند. آن گاه سكينه، پيكر [پدرش‏] حسين عليه السلام را در آغوش گرفت. گروهى از باديه ‏نشينان، گرد آمدند و او را از حسين، جدا كردند. 📚لهوف سید بن طاووس ص۱۸۰ @marsieha
🌴اشعار امام حسین با دخترش سکینه بعد از شهارت🌴 قالَت سُكَينَةُ [بِنتُ الحُسَينِ عليه السلام‏]: لَمّا قُتِلَ الحُسَينُ عليه السلام، اعتَنَقتُهُ فَاغمِيَ عَلَيَّ، فَسَمِعتُهُ يَقولُ: شيعَتي ما إن شَرِبتُم رَيَّ عَذبٍ فَاذكُروني أو سَمِعتُم بِغَريبٍ أو شَهيدٍ فَاندُبوني‏ فَقامَت مَرعوبَةً قَد قَرِحَت مَآقيها، وهِيَ تَلطِمُ عَلى خَدَّيها، وإذا بِهاتِفٍ يَقولُ: بَكَتِ الأَرضُ وَالسَّماءُ عَلَيهِ بِدُموعٍ غَزيرَةٍ ودِماءِ تَبكِيانِ المَقتولَ في كَربَلاءَ بَينَ غَوغاءِ امَّةٍ أدعِياءِ مُنِعَ الماءَ وهُوَ عَنهُ قَريبٌ عَينُ ابكي المَمنوعَ شُربَ الماء 🔶🔶🔶سَكينه، دختر حسين عليه السلام، گفت: هنگامى كه حسين عليه السلام كشته شد، به گردن او آويختم و بيهوش شدم و شنيدم كه مى‏گفت: «پيروان من! هر گاه از آب گوارا سيراب شديد يا در باره غريب يا شهيدى چيزى شنيديد، بر من ناله كنيد». سكينه، بيمناك و با صورت و بينىِ زخمى برخاست، در حالى كه گونه‏هايش را مى‏خراشيد و [شنيد] هاتفى مى‏گويد: زمين و آسمان بر او گريستند با اشك‏هاى روان و با [سِرشك‏] خون. آن دو بر كشته كربلا گريستند در هياهوى مردمان پُرمدّعا. آب را در كناره رود، از او دريغ كردند. اى چشم! بر او گريه كن كه او را از خوردن آب، باز داشتند. 📚المصباح للكفعمي ص ۹۶۷ @marsieha
🌴چگونگى ورود خاندان پيامبر به كوفه‏🌴 🔷🔷🔷عن حذلم بن ستير: قَدِمتُ الكوفَةَ فِي المُحَرَّمِ سَنَةَ إحدى وسِتّينَ، عِندَ مُنصَرَفِ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام بِالنِّسوَةِ مِن كَربَلاءَ ومَعَهُمُ الأَجنادُ مُحيطونَ بِهِم، وقَد خَرَجَ النّاسُ لِلنَّظَرِ إلَيهِم، فَلَمّا اقبِلَ بِهِم عَلَى الجِمالِ بِغَيرِ وِطاءٍ، جَعَلَ نِساءُ أهلِ الكوفَةِ يَبكينَ ويَنتَدِبنَ. فَسَمِعتُ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام وهُوَ يَقولُ بِصَوتٍ ضَئيلٍ وقَد نَهَكَتهُ العِلَّةُ وفي‏ عُنُقِهِ الجامِعَةُ ويَدُهُ مَغلولَةٌ إلى عُنُقِهِ: ألا إنَّ هؤُلاءِ النِّسوَةَ يَبكينَ، فَمَن قَتَلَنا؟ 🔶🔶🔶به نقل از حَذلَم بن ستير: محرّم سال ۶۱، به كوفه وارد شدم، در هنگامى كه زين العابدين عليه السلام با زنان [خانواده‏اش‏] از كربلا باز مى‏گشت و سربازان با آنان بودند و در محاصره ‏شان داشتند و مردم براى تماشاى آنها بيرون آمده بودند. هنگامى كه آنان را، سوار بر شترانِ بی جهاز، وارد كردند، زنان كوفى به گريه و زارى پرداختند. شنيدم كه زين العابدين عليه السلام با صدايى آهسته، ناشى از بيمارى و درد يوغ، در حالی که در گردن ایشان زنجیری بود و دستهایشان به گردنشان زنجیر شده بود فرمودند: «هان! اين زنان مى‏گِريند. پس چه كسى ما را كُشت؟!». 📚الأمالي شیخ مفید ص ۳۲۱ @marsieha
۱ أَلسَّلامُ عَلَى الْجُیُوبِ الْمُضَرَّجاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الشِّفاهِ الذّابِلاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى النُّفُوسِ الْمُصْطَلَماتِ ،  سلام بر آن گریبان هاى چـاک شده، سلام بر آن لب هاى خشکیده، سـلام بر آن جان هاى مُستأصل و ناچار ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْرْواحِ الْمُخْتَلَساتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْجْسادِ الْعارِیاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الْجُسُومِ الشّاحِباتِ،  سـلام بر آن ارواحِ (از کالبد) خارج شده ، سلام بر آن جسـدهاى عـریان و برهـنه ، سـلام بر آن بدن هاى لاغر و نحیف أَلسَّلامُ عَلَى الدِّمآءِ السّآئِلاتِ ، أَلسَّلامُ عَلَى الاَْعْضآءِ الْمُقَطَّعاتِ، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُشالاتِ،  سلام بر آن خون هاى جارى ، سلام بر آن اعضاىِ قطعه قطعه شده ، سلام بر آن سرهاىِ بالا رفته (بر نیزه ها)، أَلسَّلامُ عَلَى النِّسْوَةِ الْبارِزاتِ، أَلسَّلامُ عَلى حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمینَ،  سلام برآن بانوانِ بیرون آمده (از خیمه ها)، سلام بر حجّتِ پروردگارِجهانیان،   أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ابآئِک َ الطّاهِرینَ،  سلام برتو (اى حسین بن على) و بر پدرانِ پاک و طاهِـرَت، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى أَبْنآئِکَ الْمُسْتَشْهَدینَ،  سلام برتو و بر فرزندانِ شهیدت، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلى ذُرِّیَّتـِک َ النّـاصِرینَ،  سلام بر تو و بر خاندانِ یارى دهنده ات (به دین الهى)، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ وَ عَلَى الْمَلآئِکَةِ الْمُضاجِعینَ،  سلام بر تو و بر فرشتگانِ مُلازمِ آرامگاهت،   أَلسَّلامُ عَلَى الْقَتیلِ الْمَظْلُومِ،  سلام بر آن کشته مظلوم، أَلسَّلامُ عَلى أَخیهِ الْمَسْمُومِ ،  سلام بر برادرِ مسمومش، أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْکَبیرِ،  سلام بر على اکبر، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّضیـعِ الصَّغیرِ،  سلام بر آن شیر خوارِ کوچـک، أَلسَّلامُ عَـلَى الاَْبْدانِ السَّلیبَةِ،  سلام بر آن بدن هاى برهـنه شده، أَلسَّلامُ عَلَى الْعِتْرَةِ الْقَریبَةِ،  سلام بر آن خانواده اى که نزدیک (و همراه سَروَرشان) بودند، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَدَّلینَ فِى الْفَلَواتِ،  سلام بر آن به خاک افتادگان در بیابان ها، أَلسَّلامُ عَلَى النّازِحینَ عَنِ الاَْوْطانِ،  سلام بر آن دور افتادگان از وطن ها، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَدْفُونینَ بِلا أَکْفان ،  سلام بر آن دفن شدگـانِ بدون کفن، أَلسَّلامُ عَلَى الرُّؤُوسِ الْمُفَرَّقَةِ عَنِ الاَْبْدانِ،  سلام بر آن سرهاى جدا شده از بدن، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحْتَسِبِ الصّابِرِ،  سلام بر آن حسابگر (اعمالِ خویش براى خدا) و شکیبا، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَظْلُومِ بِلا ناصِر،  سلام بر آن مظلومِ بى یاور، أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ التُّرْبَةِ الزّاکِیَةِ،  سلام بر آن جاى گرفته در خاکِ پاک، أَلسَّلامُ عَلى صاحِبِ الْقُبَّةِ السّامِیَةِ،  سلام بر صاحـبِ آن بارگـاهِ عالى رتبه، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ طَهَّرَهُ الْجَلیلُ،  سلام بر آن کسى که ربّ جلیل او را پاک و مطهّر گردانید، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئیلُ،  سلام بر آن کسى که جبرئیل به او مباهات مى نمود،   أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکآئیلُ،  سلام بر آن کسى که میکائیل در گهواره با او تکلّم مى نمود، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ نُکِثَتْ ذِمَّـتُهُ،  سلام بر آن کسى که عهد و پیمانش شکسته شد، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُهُ،  سلام بر آن کسى که پرده حُرمَتش دریده شد، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ اُریقَ بِالظُّـلْمِ دَمُهُ،  سلام برآن کسى که خونش به ظلم ریخته شد، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُغَسَّلِ بِدَمِ الْجِراحِ،  سلام برآنکه با خونِ زخم هایش شست و شو داده شد، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُجَـرَّعِ بِکَأْساتِ الرِّماحِ  سلام بر آنکه از جام هاى نیزه ها جرعه نوشید، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُضامِ الْمُسْتَباحِ،  سلام بر آن مظلومى که خونش مباح گردید، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَنْحُورِ فِى الْوَرى،  سلام بر آنکه در ملأ عام سرش بریده شد أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى،  سلام بر آنکه اهل قریه ها دفنش نمودند، أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتینِ،  سلام بر آنکه شاهرَگش بریده شد، أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامی بِلا مُعین،  سلام بر آن مدافعِ بى یاور،   أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ،  سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ،  سلام بر آن گونه خاک آلوده، أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ،  سلام بر آن بدنِ جامه به غنیمت رفته ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ،  سلام بر آن دندان هایی که با چوب خیزران زده شده ، أَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ،  سلام برآن سرِ بالاى نیزه رفته، 📚زیارت ناحیه مقدسه @marsieha
۲ أَلسَّلامُ عَلَیْک َ یا مَوْلاىَ وَ عَلَى الْمَلآ ئِکَةِ الْمُرَفْرِفینَ حَوْلَ قُبَّتِک َ ، الْحافّینَ بِتُرْبَتِک َ،الطّـآئِفینَ بِعَرْصَتِک َ ، الْوارِدینَ لِزِیارَتِک َ ،  سلام برتو اى مولاى من و برفرشتـگانى که بر گِـردِ بارگاه تو پَر مى کِشند ، و اطرافِ تُربتـت اجتماع کرده اند، و در آستانِ تو طواف مى کنند، و براى زیارت تو وارد مى شوند، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ فَإِنّی قَصَدْتُ إِلَیْک َ ، وَ رَجَوْتُ الْفَوْزَ لَدَیْک َ،  سلام برتو من به سوى تو رو آورده ام، وبه رستگارى درپیشگاه تو امید بسته ام، أَلسَّلامُ عَلَیْک َ سَلامَ الْعارِفِ بِحُرْمَتِک َ ، الْمُخْلِصِ فی وَِلایَـتِک َ، الْمُتَقَرِّبِ إِلَى اللهِ بِمَحَبَّـتِک َ ، الْبَرىءِ مِنْ أَعْدآئِـک َ ،  سلام بر تو سلامِ آن کسى که به حُرمتِ تو آشناست، و در ولایت و دوستىِ تو مُخلص و بى ریا است ، و به سببِ محبّت و ولاى تو به خدا تقرّب جسته، و از دشمنانت بیزار است، سَلامَ مَنْ قَلْبُهُ بِمُصابِک َ مَقْرُوحٌ ، وَ دَمْعُهُ عِنْدَ ذِکْرِک َ مَسْفُوحٌ ،  سلام کسیکه قلبش ازمصیبت تو جریحه دار، و اشکش به هنگام یادتو جارى است،   سَلامَ الْمَفْجُوعِ الْحَزینِ ، الْوالِهِ الْمُسْتَکینِ ،  سلام کسیکه دردناک وغمگین وشیفته وفروتن است،   سَلامَ مَنْ لَوْ کانَ مَعَکَ بِالطُّفُوفِ ، لَوَقاک َ بِنَفْسِهِ حَدَّ السُّیُوفِ ، وَ بَذَلَ حُشاشَتَهُ دُونَکَ لِلْحُتُوفِ ، وَ جاهَدَ بَیْنَ یَدَیْک َ ، وَ نَصَرَک َ عَلى مَنْ بَغى عَلَیْک َ ، وَ فَداک َ بِرُوحِهِ وَ جَسَدِهِ وَ مالِهِ وَ وَلَدِهِ ، وَ رُوحُهُ لِرُوحِک َ فِدآءٌ ، وَ أَهْلُهُ لاَِهْلِک َ وِقآءٌ ،  سلام کسیکه اگر باتو در کربلاء مى بود، باجانش (دربرابرِ) تیزىِ شمشیرها از تو محافظت مى نمود ، و نیمه جانش رابه خاطر تو بدست مرگ مى سپرد، و دررکاب تو جهاد میکرد، و تو را برعلیه ستمکاران یارى داده،جان وتن ومال وفرزندش رافداى تو مى نمود، وجانش فداى جان تو، وخانواده اش سپربلاىِ اهل بیت تومى بود، فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِى الدُّهُورُ ، وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِک َ الْمَقْدُورُ ، وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَک َ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَک َ الْعَداوَةَ مُناصِباً ، فَلاََ نْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً ، وَ لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً ، حَسْرَةً عَلَیْک َ ، وَ تَأَسُّفاً عَلى ما دَهاک َ وَ تَلَهُّفاً ، حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصابِ ، وَ غُصَّةِ الاِکْتِیابِ ،  اگرچه زمانه مرابه تأخیر انداخت، ومُقدَّرات الهى مراازیارىِ تو بازداشت، و نبودم تاباآنانکه باتو جنگیدند بجنگم، و با کسانیکه با تو اظهار دشمنى کردند خصومت نمایم، (درعوض) صبح و شام برتو مویِه میکنم، و به جاى اشک براى تو خون گریه میکنم، ازروى حسرت و تأسّف و افسوس بر مصیبت هائى که بر تو وارد شد، تاجائى که از فرط اندوهِ مصیبت، وغم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم، 📚زیارت ناحیه مقدسه @marsieha
۳ مُجالِداً بِذِى الْفَقارِ ، کَأَنَّک َ عَلِىٌّ الْمُخْتارُ ،  وچنان با ذوالفقار جنگیدى، که گویا علىّ مرتضى هستى،   فَلَمّا رَأَوْک َ ثابِتَ الْجاشِ، غَیْرَ خآئِف وَ لا خاش ، نَصَبُوا لَک َ غَوآئِلَ مَکْرِهِمْ ،  پس چون تورابا قلبى مطمئن، بدون ترس و هراس یافتند، شرورِ مکر و حیله شان رابرتو برافراشتند وَ قاتَلُوکَ بِکَیْدِهِمْ وَ شَرِّهِمْ،  واز درِ نیـرنگ و فساد باتو قتال نمودند، وَ أَمَرَ اللَّعینُ جُنُودَهُ ، فَمَنَعُوک َ الْمآءَ وَ وُرُودَهُ ،  وآن ملعون لشکریانش رافرمان داد، تاتورا ازآب و استفاده آن منع نمودند، وَ ناجَزُوک َ الْقِتالَ ، وَ عاجَلُوک َ النِّزالَ ، وَ رَشَقُوک َ بِالسِّهامِ وَ النِّبالِ ،وَ بَسَطُوا إِلَیْک َ أَکُفَّ الاِصْطِلامِ، وَ لَمْ یَرْعَوْا لَک َ ذِماماً، وَ لاراقَبُوا فیک َ أَثاماً، فی قَتْلِهِمْ أَوْلِیآءَک َ ، وَ نَهْبِهِمْ رِحالَک َ ،  و با توقتال نمودند، و به جنگ و مبارزه با تو شتافتند، و تیرهاو خدنگهابسوى توپرتاب نمودند، و براى استیصال و ناچار نمودن تو دست دراز کردند، و حُرمتى براى تو مراعات نکردند، و ازهیچ گناهى درموردتو خوددارى ننمودند، چه درکشتن آنهادوستانت را، و چه درغارت اثاثیه خیمه هایت، وَ أَنْتَ مُقَدَّمٌ فِى الْهَبَواتِ ، وَ مُحْتَمِلٌ لِلاَْذِیّاتِ ،  (بارى)تودرگَرد وغُبارهاى جنگ پیش تاختى، وآزارواذیّتهاى فراوانى تحمّل نمودى، قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِک َ مَلآئِکَةُ السَّماواتِ،  آنچنانکه فرشتگانِ آسمانها ازصبر و شکیبائى توبه شگفت آمدند، فَأَحْدَقُوا بِک َ مِنْ کُلّ ِالْجِهاتِ ، وَ أَثْخَنُوک َ بِالْجِراحِ ،  پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند، و تورا به سبب زخم ها و جراحتها ناتوان نمودند، وَ حالُوا بَیْنَک َ وَ بَیْنَ الرَّواحِ ، وَلَمْ یَبْقَ لَک َ ناصِرٌ ،  و راه خلاص ورفتن برتو بستند، تاآنکه هیچ یاورى برایت نماند، وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صابِرٌ ، تَذُبُّ عَنْ نِسْوَتِک َ وَ أَوْلادِک َ ، حَتّى نَکَسُوکَ عَنْ جَوادِک َ،  ولى توحسابگر(عمل خویش براى خدا)و صبوربودى، اززنان وفرزندانت دفاع وحمایت مینمودى، تاآنکه تورااز اسبِ سوارى ات سرنگون نمودند، فَهَوَیْتَ إِلَى الاَْرْضِ جَریحاً ، تَطَؤُک َ الْخُیُولُ بِحَوافِرِها، وَ تَعْلُوکَ الطُّغاةُ بِبَواتِرِها ، قَدْ رَشَحَ لِلْمَوْتِ جَبینُک َ ،وَ اخْتَلَفَتْ بِالاِنْقِباضِ وَ الاِنْبِساطِ شِمالُک َ وَ یَمینُک َ ، پس بابدن مجروح برزمین سقوط کردى، درحالیکه اسبها تورابا سُم هاى خویش کوبیدند،وسرکشان باشمشیرهاى تیزِشان برفرازت شدند، پیشانىِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد، و دستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حرکت بود ، تُدیرُ طَرْفاً خَفِیّاً إِلى رَحْلِک َ وَ بَیْتِک َ ، وَ قَدْ شُغِلْتَ بِنَفْسِک َ عَنْ وُلْدِک َ وَ أَهالیک َ ،  پس گوشـه نظرى به جانب خِیام و حَرَمَت گرداندى، در حالیکه از زنان و فرزندانت(روگردانده)به خویش مشـغول بودى ، وَ أَسْرَعَ فَرَسُک َ شارِداً ، إِلى خِیامِک َ قاصِداً ، مُحَمْحِماً باکِیاً ،  اسبِ سوارى ات با حال نفرت شتافت ، شیـهه کشان و گریـان، بجانبِ خیمه ها رو نمود ، فَلَمّا رَأَیْنَ النِّـسآءُ جَوادَک َ مَخْزِیّاً ، وَ نَظَرْنَ سَرْجَک َ عَلَیْهِ مَلْوِیّاً ، بَرَزْنَ مِنَ الْخُدُورِ ، ناشِراتِ الشُّعُورِ عَلَى الْخُدُودِ ، لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات ، وَ بِالْعَویلِ داعِیات ، وَ بَعْدَالْعِزِّ مُذَلَّلات، وَ إِلى مَصْرَعِک َ مُبادِرات،  پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تیز پاى تو را خوار و زبون بدیدند،و زینِ تورابراو واژگونه یافتند، ازپسِ پرده ها(ىِ خیمه) خارج شدند،درحالیکه گیسوان برگونه هاپراکنده نمودند، بر صورت ها طپانچه مى زدندو نقاب ازچهره هاافکنده بودند، وبصداى بلندشیون میزدند، و ازاوجِ عزّت به حضیض ذلّت درافتاده بودند،وبه سوىِ قتلگاه تو مى شتافتند، وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ،  درهمان حال شِمرِملعون برسینه مبارکت نشسته، وَ مُولِـغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِک َ ،  وشمشیرخویش رابرگلـویت سیراب مینمود، قابِضٌ عَلى شَیْبَتِک َ بِیَدِهِ ،  بادستى مَحاسنِ شریفت را درمُشت میفِشرد، ذابِـحٌ لَک َ بِمُهَنَّدِهِ ،  (وبادست دیگر)باتیغِ آخته اش سراز بدنت جدامى کرد، قَدْ سَکَنَتْ حَوآسُّک َ،  تمامِ اعضاوحواسّت ازحرکت ایستاد، وَ خَفِیَتْ أَنْفاسُک َ ،  نَفَسهاىِ مبارکت درسینه پنهان شد ،   وَ رُفِـعَ عَلَى الْقَناةِ رَأْسُک َ ،  وسرِمقدّست برنیزه بالارفت، 📚زیارت ناحیه مقدسه @marsieha
۴ وَ سُبِىَ أَهْلُک َ کَالْعَبیدِ ،  اهل وعیالت چون بردِگان به اسیرى رفتند، وَ صُفِّدُوا فِى الْحَدیدِ ، فَوْقَ أَقْتابِ الْمَطِیّاتِ ، تَلْفَحُ وُجُوهَهُمْ حَرُّ الْهاجِراتِ، یُساقُونَ فِى الْبَراری وَالْفَلَواتِ ، أَیْدیهِمْ مَغلُولَةٌ إِلَى الاَْعْناقِ ، یُطافُ بِهِمْ فِى الاَْسْواقِ ،  و در غُل و زنجیرآهنین برفرازجهازِ شتران دربند شدند، گرماى (آفتابِ) نیمروز چهره هاشان مى سوزاند ، در صحراها و بیابانها کشیده می شدند، دستانشان به گَردَنها زنجیرشده، درمیان بازارها گردانده می شدند، فَالْوَیْلُ لِلْعُصاةِ الْفُسّاقِ ،  اى واى براین سرکشان گناهکار!، لَقَدْ قَتَلُوا بِقَتْلِک َ الاِْسْلامَ ،  چه اینکه باکُشتنِ تواسلام را کُشتند، وَ عَطَّلُوا الصَّلوةَ وَ الصِّیامَ ،  ونمازو روزه(خدا)را بدون یاور رها نمودند، وَ نَقَضُوا السُّنَنَ وَ الاَْحْکامَ،  و سُنّتها و احکام(دین) را از بین برده شکستند، وَ هَدَمُوا قَواعِدَ الاْیمانِ،  و پایه هاىِ ایمان را منهدم نمودند، وَ حَرَّفُوا ایاتِ الْقُرْءانِ ،  و آیاتِ قرآن را تحریف کرده، وَ هَمْلَجُوا فِى الْبَغْىِ وَالْعُدْوانِ ،  در (وادىِ)جنایت و عداوت پیش تاختند، لَقَدْ أَصْبَحَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِوَ الِهِ مَوْتُوراً ،  براستى رسولِ خدا «که درودخدا براو و آل او باد» (با شهادتِ تو) تنهاماند!(یا مظلوم واقع شد)، وَ عادَ کِتابُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ مَهْجُوراً ،  وکتاب خداوندِعزّوجلّ مَتروک گردید، وَ غُودِرَ الْحَقُّ إِذْ قُهِرْتَ مَقْهُوراً ،  وآنگاه که تومقهور و مغلوب گشتى، حقّ وحقیقت موردِخیانت واقع شد، وَ فُقِدَ بِفَقْدِکَ التَّکْبیرُ وَالتَّهْلیلُ ، وَالتَّحْریمُ وَالتَّحْلیلُ ، وَالتَّنْزیلُ وَالتَّأْویلُ ،  وبه فقدانِ توتکبیرِخداوکلمه توحید، حرام وحلالِ دین، وتنزیل وتأویلِ قرآن جملگى ازبین رفت، وَ ظَهَرَ بَعْدَکَ التَّغْییرُ وَالتَّبْدیلُ ، وَ الاِْلْحادُ وَالتَّعْطیلُ ، وَ الاَْهْوآءُ وَ الاَْضالیلُ ، وَ الْفِتَنُ وَ الاَْباطیلُ،  و پس ازتو تغییر و تبدیلِ (احکام)، کفرو اِلحاد وبى سرپرستىِ دین، هوى وهوس ها و گمراهیها، فتنه ها و باطلها جملگى (برصفحه روزگار) ظاهر شد، فَقامَ ناعیک َ عِنْدَ قَبْرِ جَدِّک َ الرَّسُولِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ الِهِ ، فَنَعاک َ إِلَیْهِ بِالدَّمْعِ الْهَطُولِ ، قآئِلا یا رَسُولَ اللهِ قُتِلَ سِبْطُک َ وَ فَتاک َ ، وَ اسْتُبیحَ أَهْلُک َ وَ حِماک َ ، وَ سُبِیَتْ بَعْدَک َ ذَراریک َ ، وَ وَقَعَ الْمَحْذُورُ بِعِتْرَتِک َ وَ ذَویک َ ،  پس پیکِ مرگ نزدِ قبرِجدّت رسول خدا «که رحمتِ بى پایانِ خداوندى براو و آلِ اوباد» ایستاد، وبااشکِ ریزان خبرِمرگِ تورابه وى داد، و اینگونه گفت که: اى رسولِ خدا! دخترزاده جوانمردت شهید شد، خاندان وحَریمَت مُباح گردید، پس ازتو فرزندانت به اسیرى رفتند، و وقایع ناگوارى به عترت و خانواده ات وارد شد، فَانْزَعَجَ الرَّسُولُ ، وَ بَکى قَلْبُهُ الْمَهُولُ ، وَ عَزّاهُ بِک َ الْمَلآئِکَةُ وَ الاَْنْبِیآءُ،  پس(از شنیدنِ این خبر) رسول خدا مضطرب و پریشان گردید، و قلبِ هراسناکَش بگریست، و فرشتگان وانبیاء (بخاطـر مصیبتِ تو) او را تسلـیت و تعـزیت گفـتند، وَ فُجِعَتْ بِک َ اُمُّک َ الزَّهْرآءُ،  و مادرت زهـراء (ازانـدوهِ مصیبـتِ تو) دردنـاک شد ، وَ اخْتَلَفَتْ جُنُودُ الْمَلآئِکَةِ الْمُقَرَّبینَ،  و دستـه هاىِ ملائکه مقـرّبین در آمد و شد بودند، تُعَزّی أَباک َ أَمیرَالْـمُـؤْمِنینَ ،  پـدرت امیرمؤمنـان را تعزیت می گفتند، وَ اُقیمَتْ لَک َ الْمَـاتِمُ فی أَعْلا عِلِّیّینَ ،  مجالسِ ماتم وسوگوارى براىِ تو در اعلاعلیّین برپا شد، وَ لَطَمَتْ عَلَیْک َ الْحُورُ الْعینُ،  و حورالعین به جهت تو به سر و صورت زدند، وَ بَکَتِ السَّمآءُ وَ سُکّانُها، وَ الْجِنانُ وَ خُزّانُها ، وَ الْهِضابُ وَ أَقْطارُها، وَ الْبِحارُ وَ حیتانُها، وَ مَکَّةُ وَ بُنْیانُها، :خل وَ الْجِنانُ وَ وِلْدانُها ، وَ الْبَیْتُ وَ الْمَقامُ، وَ الْمَشْعَرُ الْحَرامُ، وَ الْحِـلُّ وَ الاِْحْرامُ ،  (در عزاىِ تو) آسمان و ساکنانش، بهشت ها و نگـهبانانش، کوه ها و کوهپایه ها، دریا ها و ماهیانش، شهرمکّه و پایه هایش، فردوس ها و جوانانش، خانه کعبه و مقام ابراهیم، و مشعرالحرام ، و حلّ و حَرَم جملـگى گریستند، أَللّـهُمَّ فَبِحُرْمَةِ هذَا الْمَکانِ الْمُنیفِ ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد، وَاحْشُرْنی فی زُمْرَتِهِمْ، وَ أَدْخِلْنِى الْجَنَّةَ بِشَفاعَتِهِمْ،  بار خدایا! به حُرمتِ این مکـانِ رفـیع ، بر محمّد و آلِ او رحـمت فرست ، و مرا در زمره آنان محـشور فرما، و به شفـاعت و وساطتِ آنها مرا داخلِ بهشت گردان ، 📚زیارت ناحیه مقدسه @marsieha
رسید وقت سفر ، سر به زیر شد زینب حسینْ چشم تو روشن ! اسیر شد زینب هزار زخم ، روی پیکرت دهن وا کرد هزارسالْ زِ داغ تو پیر شد زینب چقدر پایِ غنیمت کتک ز لشگر خورد چقدر زخمیِ مُشْتی فقیر شد زینب گرسنه بود ولي تازيانه خيلي خورد غذا نبود ولي خوب سیر شد زینب همان زمان كه به سر نيزه ها هُلَشْ دادند نشست و حرف نزد ، گوشه گير شد زينب @marsieha
ای سربریده بال و پرم را نگاه کن داغی که مانده بر جگرم را نگاه کن پاشو کمک بده که سوار شتر شوم نامحرمان دور و برم را نگاه کن با شمر و حرمله طرف کوفه میروم برخیز همسفر سفرم‌ را نگاه کن رفتم پی لباس تو اما مرا زدند بر روی گونه هام ورم‌ را نگاه کن عباس را بگو که زمین خورد زینیت حالا کبودی کمرم را نگاه کن ای آفتاب کم‌ به تن دلبرم بتاب! ای آفتاب چشم ترم را نگاه کن! چادر نماند تا بکشم روی پیکرت شرمندگی اهل حرم را نگاه کن 🖋سید پوریا هاشمی @marsieha
نه از لباس کهنه ات نه از سرت شناختم تو را به بوی آشنای مادرت شناختم تو را نه از صدای دلنشین روز های قبل که از سکوت غصه دار حنجرت شناختم تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را میان پاره پاره های دفترت شناختم قیام در قعود را، رکوع در سجود را من از نماز لحظه های آخرت شناختم غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را به روی نیزه، از سر منورت شناختم شکست عهد کوفه... این گناه بی شمار را به زخم های بی شمار پیکرت شناختم تو را به حس بی بدیل خواهر و برادری به چشم های بی قرار خواهرت شناختم اگرچه روی نیزه ای ولی نگاه کن مرا نگاه کن...منم...سکینه... دخترت...شناختی؟ 🖋رضا حاج حسینی @marsieha