#صاحب_الامر🌻🌹
#شب_قدر
عمرم به سر رسید نشد یارتان شوم
آقا نشد که لایق دیدارتان شوم
غفلت بساط کرد سر راه طفل دل
وایَم نشد که راهیِ بازارتان شوم
واصل اگر به عَرضه حسن تو می شدم
چیزی نداشتم که خریدارتان شوم
باری ز دوش حضرتتان بر نداشتم
شرمنده ام که تا به کجا بارتان شوم
ای حیدر زمانه غریبت گذاشتیم
در روز غم ولی نشد عمارتان شوم
با آنکه سر شکسته و سر خورده مانده ام
اذنم بده فدایی و سردارتان شوم
ماه خدا رسید و دلم آرزو نمود
مهمان کنار سفره افطارتان شوم
@marsieha
#امام_علی
#شب_قدر
ای یادگار مادر مظلومه دخترم
دخت بلا کشیده من روح پیکرم
اینقدر پیش دیده من دیده تر مکن
گریه به روی خونی و فرق پدر مکن
اینقدر با دو چشم ترت آتشم مزن
با ناله پدر پدرت آتشم مزن
لطمه به رخ مزن دگر آه و نوا بس است
داغ کبودی رخ زهرا مرا بس است
تو پیش از این مصیبت بسیار دیده ای
تو ماجرای سینه و مسمار دیده ای
فرق شکسته دیده ای و گریه می کنی
بر نی سر بریده ببینی چه می کنی
قدری به خاطر دل بابا صبور باش
فکر سر بریده و خاک تنور باش
حالا عزیز کوفه حقیرت نمی کنند
عباس تا که هست اسیرت نمی کنند
@marsieha
#امام_علی
#شب_قدر
فضاى كوفه غمبار است امشب
غم از هرسو پديدار است امشب
سحاب غم گرفته روى مه را
زمين و آسمان تار است امشب
همه ذرّات عالم بى قرارند
هراسان چرخ دوّار است امشب
همه افلاك در سوز و گدازند
شب افشاى اسرار است امشب
سرشگ از ديده جبريل جارى
بسان درّ شهوار است امشب
ملايك در سما سر در گريبان
نبى را ديده خونبار است امشب
نداى قَدقُتل مى آيد از عرش
جهان مبهوت و افگار است امشب
چه در سر دارد آيا ابن ملجم
كه لرزان عرش دادار است امشب
به محراب عبادت شاه مردان
قتيل تيغ اشرار است امشب
ميان خاك و خون چون مرغ بسمل
على سلطان احرار است امشب
عدالت را به خاك و خون كشيدند
ز خون محراب گلزار است امشب
براى بهترين فرزند آدم
همه عالم عزادار است امشب
ستون خيمه اشراق بشكست
رسول حق عزادار است امشب
رخ مهتابى فرزند كعبه
ز شوق وصل گلنار است امشب
بگفتا «فزت ربّ الكعبه» زيرا
شب ديدار با يار است امشب
به گردون آه فرزندان زهرا
جگرسوز و شرربار است امشب
ز چشم آسمان گر خون ببارد
در اين ماتم سزاوار است امشب
@marsieha
#صاحب_الامر🌻🌹
#شب_قدر
امشب کجا آه ای مسافر.... بار بستی؟
امشب کجا احیا گرفتی.... با که هستی؟
امشب کجا بغض غریبی را شکستی؟
یا بین مایی.... گوشه ای تنها نشستی؟
#امام_علی
شهادت
مسجد، خموش و شهر پر از اشک بیصداست
ای چاه خون گرفتۀ کوفه علی کجاست؟
ای نخلها که سر به گریبان کشیدهاید
امشب شب غریبی و تنهایی شماست
دلها تمام، خیمه آتش گرفتهاند
صحرای کوفه شام غریبان کربلاست
امشب علی به باغ جنان پیش فاطمه است
اما دل شکسته او در خرابههاست
سجاده بیامام و زمین لالهگون ز خون
مسجد غریب مانده و محراب، بیدعاست
باید گلاب ریخت پس از دفن، روی قبر
امشب گلاب قبر علی اشک مجتباست
تو از برای خلق جهان سوختی علی!
اما هزار حیف که دنیا تو را نخواست
ای چاه کوفه اشک علی را چه میکنی
دانی چقدر قیمت این در پربهاست؟
باید به گریه گفت: علی حامی بشر
باید به خون نوشت: علی کشته خداست
🖋نخل میثم
#امام_علی
🏴 احوال امام علی علیه السلام در شب ۲۰رمضان💔
محمد بن حنفیه می گوید:
در شب بیستم رمضان، اثر زهر بر قدمهای پدرم رسید لذا نماز را نشسته خواند.
وقتی که آثار شهادت بر امام علی علیه السلام ظاهر شد، امام به فرزندش امام حسن علیه السلام فرمودند:
به شیعیانی که بر در خانه اجتماع نموده اند اجازه بدهید بیایند مرا ببینند، اصحاب دور بستر امام را گرفتند و آهسته به حال آن حضرت گریه می نمودند.
حضرت با ضعف فراوان فرمودند:
"سلونی قبل ان تفقدونی ولکن خفّفوا مسائلکم"
یعنی:
ای مردم! سؤال کنید قبل از اینکه مرا نیابید، اما پرسشهایتان را به خاطر آسیبی که بر امامتان رسیده است سبک کنید.
با این سخن ناله از جمعیت برخاست.
اصحاب هر یک سؤالی نمودندوجوابهایی از امام شنیدند.
از جمله سؤال کنندگان صعصعه بن صوحان بود که از رجال بزرگ شیعه و از خطبای معروف کوفه و از روات بزرگ است.
☑️صعصعه پرسید:
یا امیرالمومنین شما افضل هستیدیاآدم علیه السلام :
آن حضرت فرمودند:
«تزکیة المرء لنفسه قبیح»؛
💫 قبیح است که مرد از خود تعریف و تزکیه نمایدولی از باب «و اما بنعمة ربک فحدث» مى گویم:
«انا افضل من آدم»؛
من از آدم افضل هستم
👈🏻زیرا خداوند به آدم خطاب کرد:
☝🏻 ای آدم! تو و همسرت در بهشت بمانیدوهرچه می خواهید از نعمتهای بهشتی بخورید، اما نزدیک این درخت نشوید، زیرا از ظالمین خواهید بود.ولی برای من خداوند عالم، بیشتر چیزهای دنیا را مباح کرد، با این حال من آنها را ترک کردم.
☑️صعصعه پرسید:
نوح با فضیلت تر است یا شما؟
و پاسخ شنید:
💫 نوح بر قوم خود نفرین کردو من بر ظالم خود نفرین نکردم. پسر نوح کافر بود، پسرانم سیّد جوانان بهشت هستند.
☑️صعصعه پرسید:
💫 ابراهیم افضل است یا شما؟
آن حضرت فرمودند:
من افضل از ابراهیم هستم
👈🏻 زیرا ابراهیم عرض کرد:
«رب ارنى کیف تحیى الموتى
💫قال:
«اولم تؤ من قال بلى ولکن لیطمئن قلبى»
ولى ایمان من به جایى رسیده که:
«لو کشف الغطاء ما ازددت یقینا» ؛
اگر پرده ها بالا رودوکشف حجب گردد یقین من زیاد نخواهد شد.
☑️صعصعه پرسید:
موسی افضل است یا شما؟
حضرت فرمودند:
خداوند موسی را به سوی فرعون فرستادواو گفت:«انی اخاف ان یقتلون» می ترسم مرا بکشند
و خداوند فرمود:
«لا تخف انی لا یخاف لدی المرسلون »
نترس...
و نیز موسی گفت:
«رب انی قتلت نفسا فاخاف ان یقتلون»
خدایا من از فرعونیان یک نفر را کشتم و ترس آن دارم مرا بکشند اما پیامبرمرا فرستاد که در موسم حج سوره برائت را تبلیغ کنم و با اینکه بسیاری از بزرگان قریش را کشته بودم، رفتم و آیات الهی را بر آنهاخواندم...
☑️صعصعه پرسید
شما با فضلیت تر هستیدیاعیسی؟
فرمودند:
مریم، مادر عیسی در «بیت المقدس»بود،چون هنگام ولادت فرزندش عیسی شد، شنید که گوینده ای می گوید:
«اخرجی فان هذه بیت العبادة لا بیت الولادة.»
ای مریم از بیت المقدس بیرون شو زیرا اینجا خانه عبادت است، نه مکان ولادت.
☝🏻 اما مادرمن «فاطمه بنت اسد» هنگام وضع حمل درحرم خدا بود، دیوار خانه کعبه شکافته شدو فریادی بلند گردیدکه: ای فاطمه داخل خانه بیا. مادرم به خانه داخل شدومن در وسط«بیت الله»متولد شدم و این فضیلت راهیچ شخصی نداشته ونخواهد داشت.
📚شبهای پیشاور،ص۴۷۳
#امام_علی
#شهادت
☘اتفاقات بعد شهادت امام در بیت المقدس ☘
🔹عن أسماء الأنصاريّة: ما رُفِع حَجَرٌ بِإيلِياءَ لَيلَةَ قَتلِ عَلِيٍّ إلّا ووُجِدَ تَحتَهُ دَمٌ عَبيطٌ.
🔸اسماء انصاريه می گوید :
شبى كه على عليه السلام كشته شد، در ايلياء(بیت المقدس ) هيچ سنگى را برنداشتند، مگر آن كه زير آن خون تازه ديده شد.
📚دانش نامه امير المومنين ج۷، ص ۳۸۰
@marsieha
#امام_علی
#شهادت
☘کیفیت غسل و کفن و دفن امام☘
🔹قال ابن طلحه فلمّا مات غسله الحسن والحسين ومحمد يصب الماء ثم كفّن وحنّطه ما حمل ودفّن في جوف الليل بالغریّ
🔸ابن طلحه میگوید:
وقتی علی چشم از جهان فرو بست حسن و حسین در حالی که محمد حنفیه آب می ریخت حضرت را غسل دادند سپس کفنش کردند و جنازه اش را برداشتند و در دل شب و در منطقه غری بخاک سپردند.
📚کشف الغمه ج۱ ص۴۳۶
@marsieha
#امام_علی
#شهادت
☘پیامبر برای دفن امام می آید☘
🔹عن ابي بصير قال سالت ابا جعفر عن قبر امير المؤمنين فان الناس قد اختلفوا فيه ان امير المؤمنين دفن مع ابيه نوح في قبره قلت جعلت فداك من تولی دفن فقال رسول الله مع الکرام الکاتبین.
🔸ابا بصیر می گوید از امام باقر سوال کردم قبر امیرالمومنین در کجا قرار دارد زیرا مردم نسبت به آن اختلاف نظر دارند حضرت فرمود امیرالمومنین با پدرش نوح و در قبر او مدفون است عرض کردم فدایتان شوم که چه کسی دفن آن حضرت را عهده دار شد.
فرمود رسول خدا همراه با کرام الکاتبین.
📚بحارالانوار ج۴۲ ص۲۱۸
@marsieha
#امام_علی
#شهادت
☘زبان حال زینب با پدر ☘
بوسیده ام چشم ترت را جای مادر
مرهم شدم بال و پرت را جای مادر
أمّ أبیهایت شدم! احساس کردی
دلشوره های دخترت را جای مادر
با بغض ِ سنگین خانه داری کردم و خوب
جارو زدم دور و برت را جای مادر
مضطر شدم با لرزش دستان سردت
دیدم نگاهِ مضطرت را جایِ مادر
بابای مظلومَم شکستم تا که بستم
وقت سحر زخم سرت را جایِ مادر
دادی سلام ِ آخرت را با اشاره
دادم جوابِ آخرت را جایِ مادر
تا چشم هایت بسته شد قلبم تکان خورد
دیدم غم ِ شعله ورت را جایِ مادر
بوسید دستم را حسن(ع) با گریه آرام
تا جمع کردم بسترت را جایِ مادر!
@hosenih
#امام_علی
#شهادت
☘درد دل امام با چاه و همدردی چاه با امام☘
🔹عن مَيثَم: أصحَرَ بي مَولايَ أميرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أبي طالِبٍ عليه السلام لَيلَةً مِنَ اللَّيالي، حَتّى خَرَجَ مِنَ الكوفَةِ وَانتَهى إلى مَسجِدِ جُعفِيٍّ، تَوَجَّهَ إلَى القِبلَةِ وصَلّى أربَعَ رَكَعاتٍ، فَلَمّا سَلَّمَ وسَبَّحَ بَسَطَ كَفَّيهِ وقالَ: «إلهي كَيفَ أدعوكَ وقَد عَصَيتُكَ، وكَيفَ لا أدعوكَ وقَد عَرَفتُكَ ...» و أخفَتَ دُعاءَهُ، وسَجَدَ وعَفَّرَ وقالَ: العَفوَ العَفوَ، مِئَةَ مَرَّةٍ، وقامَ وخَرَجَ وَاتَّبَعتُهُ حَتّى خَرَجَ إلَى الصَّحراءِ، وخَطَّ لي خَطَّةً وقالَ: إيّاكَ أن تُجاوِزَ هذِهِ الخَطَّةَ، ومَضى عَنّي.
وكانَت لَيلَةٌ دَلهَمَةٌ، فَقُلتُ: يا نَفسي أسلَمتِ مَولاكِ ولَهُ أعداءٌ كَثيرَةٌ، أيُّ عُذرٍ يَكونُ لَكَ عِندَ اللّهِ وعِندَ رَسولِهِ؟! وَاللّهَ لَأَقفِنَّ [لَأَقفُوَنَ] أثَرَهُ، ولَأَعلَمَنَّ خَبَرَهُ، وإن كُنتُ قَد خالَفتُ أمرَهُ، وجَعَلتُ أتَّبِعُ أثَرَهُ، فَوَجَدتُهُ عليه السلام مُطَّلِعا فِي البِئرِ إلى نِصفِهِ يُخاطِبُ البِئرَ وَالبِئرُ تُخاطِبُهُ، فَحَسَّ بي، وَالتَفَتَ عليه السلام وقالَ: مَن؟ قُلتُ: مَيثَمٌ.
فَقالَ: يا مَيثَمُ، ألَم آمُركَ أن لا تُجاوِزَ الخَطَّةَ؟ قُلتُ: يا مَولايَ، خَشيتُ عَلَيكَ مِنَ الأَعداءِ، فَلَم يَصبِر لِذلِكَ قَلبي.
فَقالَ: أ سَمِعتَ مِمّا قُلتُ شَيئا؟ قُلتُ: لا يا مَولايَ. فَقالَ: يا مَيثَم
وفِي الصَّدر لُباناتٌ إذا ضاقَ لَها صَدري
نَكَتُّ الأَرضَ بِالكَفِ و أبدَيتُ لَها سِرّي
فَمَهما تُنبِتُ الأَرضُ فَذاكَ النَّبتُ مِن بَذري
🔸 ميثم میگوید :شبى از شبها، مولايم امير مؤمنان على بن ابى طالب عليه السلام، مرا به صحرا برد، از كوفه خارج شد و به مسجد جُعفى رسيد. رو به قبله كرد و چهار ركعت نماز گزارد. وقتى سلام داد و تسبيح گفت، دو دست خود را [به سوى آسمان] گشود و گفت: «خداى من! چِه سانْ تو را بخوانم، كه نافرمانى ات كردهام، و چه سان تو را نخوانم، كه تو را شناخته ام ...».
سپس زير لب، دعايى خواند و سجده كرد و روى بر زمين گذاشت و يكصد بار گفت: «العفو، العفو!». سپس برخاست و به راه افتاد. من هم در پىِ او به راه افتادم تا به صحرا رسيد و در آنجا خطّى [بر زمين] كشيد و فرمود: «هرگز از اين خط، جلوتر نيا» و مرا واگذاشت و خود رفت.
شبى ظلمانى بود. با خود گفتم: مولاى خود را كه دشمنان بسيارى دارد رها كردى، چه عذرى نزد خدا و پيامبر خدا براى خود دارى؟ سوگند به خدا، در پىاش خواهم رفت و از وى، خبر خواهم گرفت؛ گرچه با فرمانش مخالفت كرده باشم.
در پى اش به راه افتادم. ديدم كه تا نيم تنه، سر را در چاه فرو برده و با چاه، سخن مىگويد و از چاه، پاسخ مىشنود. بودن مرا حس كرد و به سوى من توجّه كرد و فرمود: «كيستى؟».
گفتم: ميثم.
فرمود: «ميثم! مگر به تو دستور ندادم كه از آن خط، عبور نكنى؟».
گفتم: اى مولاى من! از دشمنان، بر تو ترسيدم و دلم طاقت نياورد.
فرمود: «آيا از آنچه گفتم، چيزى شنيدى؟».
گفتم: نه، اى مولاى من!
فرمود: «اى ميثم!
در سينه، خواسته هايى هست كه هر گاه سينه ام از آنها به تنگ آيد،
با دست، زمين را مى كَنَم و رازهايم را به آن مى گويم.
پس هر گاه كه زمين، چيزى برويانَد آن گياه، از بذرهاى [راز] من است.
📚المزار الکبیر ص۱۴۹
@marsieha