eitaa logo
「شَهیدِگُمنام」🇵🇸
4هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
393 ویدیو
1 فایل
پِلاک را از گَردنت دَرآوردی گُفت: از کُجا تو را بِشناسَند..؟! گُفتی: آنکه باید بِشناسد،میشِناسَد... :)🌿 🎈۱۳۹۸/۲/۵ 🌱| 4k→4.1k کانالمون در تلگرام... :)💖 Telegram.me/martyr_314 پل ارتباطی ما با شما... :)🌱 @
مشاهده در ایتا
دانلود
[زن مبدأ همه خیرات است☘] 🌱|@martyr_314
از حالا که جوان هستید و قوای جوانی محفوظ است، جدیت کنید به اینکه هوای نفس را از نفس خودتان خارج کنید. 🌱|@martyr_314
ارباب..! اونِی که دیدی گناهاشُ کـاش بِبینی اشکـاشَم من آرزو کَردم وقتِ مُردن تو بَغلت باشَم نَزار که تَنها شَـم.. 🌱|@martyr_314
شب خوش🌱
بسم الله الرحمن الرحیم|🌿
سلام :)🌱
استاد سرکار گذاشتن بچه‌‌ها بود. روزی از یڪے از برادران پرسید: «شما وقتےبا دشمن روبه‌رو مے‌شوید برای آنڪه ڪشته نشوید و توپ و تانڪ آنها در شما اثر نڪند چه مے‌گویید؟» آن برادر خیلے جدی جواب داد: «البته بیشتر به اخلاص برمے‌گردد والا خود عبادت به تنهایے دردی را دوا نمےڪند. اولاً باید وضو داشته باشے، ثانیاً رو به قبله و آهسته به نحوی ڪه ڪسے نفهمد بگویے: «اللهم ارزقنا ترڪشاً ریزاً بدستنا یا پاینا و لا جای حساسنا برحمت‌ڪ یاارحم‌الراحمین» طوری این ڪلمات را به عربے ادا ڪرد ڪه او باورش شد و با خود گفت: «این اگر آیه نباشد حتماً حدیث است» اما در آخر ڪه ڪلمات عربے را به فارسے ترجمه ڪرد، شڪ ڪرد و گفت:«اخوی غریب گیر آورده‌ای؟» 🌱|@martyr_314
🙃🍃 هرچه به عنوان هديه‌ي عروسي به ما دادند، جمع کرديم کنارهم.. بهم گفت: «ما که اينا رو لازم نداريم. حاضري يه کار خير باهاش بکني؟» گفتم: «مثلا چي؟» گفت: «کمک کنيم به جبهه.» گفتم: «قبول!» بردمشان در مغازه‌ۍ لوازم منزل فروشي. همه‌شان را دادم، ده_پانزده تا کلمن گرفتم.. 🌱|@martyr_314
پسرش رو آورده بود محلِ کار. از صبح که اومد ، خودش رفت جلسه و محمد مهدی رو گذاشت پیشِ ما ... پذیراییِ جلسه که تموم شد ، مقداری موز اضافه اومد. یکی از موزها رو دادم به محمدمهدی... نمی دانم حاج احمد برای چه‌ کاری من رو احضار کرد. وقتی رفتم داخل اتاق ، محمدمهدی هم پشت سرم اومد. حاج احمد تا پسرش رو دید برافروخته شد، طوری که تا حالا اینقدر عصبانی ندیده بودمش. با صدای بلند گفت: کی به شما گفته به پسرم موز بدین؟ گفتم: حاجی این بچه از صبح تا حالا هیچی نخورده ، یه موز از سهم خودم بهش دادم... نذاشت صحبتم تموم بشه. دست کرد توی جیبش ، بهم پول داد و گفت: همین الان میری یک کیلو موز می‌خری و می‌ذاری جای یه دونه موزی‌ که پسرم خورده... منبع: کتاب احمد ، صفحه 137 🌱|@martyr_314
ازدواج‌یک‌موضوع‌مقدس‌درادیان‌مخٺلف بـه‌ویژه‌دین‌اسلام‌اسٺ،اساس‌ازدواج‌در اسلام‌برسادگےاسٺ :)! ❤️ 🌱|@martyr_314
شب خوش🌱