eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.4هزار عکس
17.6هزار ویدیو
346 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊☘♥️☘🕊🌷 🌻سیده خانم مادر شهیدی است که دلش هنوز با پسرش است، پسرش محمد 22 فروردین 1362 پرکشید سمت آسمان و جاویدالاثر شد. 🕊جوانی که سال 61 وقتی رفت جبهه 17 ساله بوده و وقتی شهید شده 18 ساله. محمدرضا هنوز هم همان جوان 18 ساله است. گذشت روزگار، فقط سیده خانم را پیر کرده، صورتش را چروک انداخته و سوی چشم‌هایش را کمتر کرده. اما حریف عشق این مادر به فرزندش نشده، همین است که سیده خانم، قطعه شهدای گمنام را رها نمی‌کند، همیشه اینجاست و بساط عشق و عاشقی‌اش برپا.♥️ 🥀سیده خانم هم مثل خیلی از مادران شهدای جاویدالاثر، دلش یک سنگ مزار می‌خواسته، مزاری که یک تکه استخوان هم که شده از جوان رعنایش، در آغوش داشته باشد. ⚘🥀⚘🥀⚘🥀⚘ به ارواح طیبه‌ی شهدای گمنام و به چشم ها و دل های منتظر پدران و مادران و همسران آنان سلام و درود میفرستیم و فضل و رحمت فزاینده‌ی پروردگار را برای همه‌ی آنان مسألت میکنیم.🌹
💠💠💠💠💠💠💠 💥دیدار معبوددرسجده ❇️سال 1363توفیق نصیبم شد به جبهه ها ی حق علیه باطل اعزام گردم. پس از یک دوره اموزشی پانزده روزه در واحد مینی کاتیوشای لشکر پنج نصر، از حمیدیه به قرارگاه تاکتیکی نقل مکان کردیم. اواخر بهمن قراربود عملیات بدر انجام شود. شب عملیات در قرارگاه تاکتیکی، یکی از فرماندهان، منطقه جنگی راروی تخته برای رزمندگان ترسیم کرد و گفت:چند کیلومتر آب است که دشمن در لب آب خاکریز زده ونورافکن هارا شب روشن می کند به طوری که مورچه ها راه برود می‌زند. اما به حول قوه الهی قرار است، حدود سیزده غواص رزمنده از زیر آب بروند درفاصله زمانی مشخص، یک دفعه به خاکریز دشمن حمله کنند وادامه عملیات را برای دیگر رزمندگان مهیا سازند. این فرمانده ادامه داد :ما نیرو ها را با دوشیوه به آن طرف آب اعزام ووارد عمل خواهیم کرد.شیوه ی اول با بالگرد وشیوه ی دوم با لنج خواهد بود. بعد از صحبت های فرمانده، ان وقت بود که بین نیروهای تعیین شده کمی اختلاف افتاد؛چون هرگروه میگفت ما می‌خواهیم سریع تر برویم به آن طرف آب وبا دشمن مقابله کنیم. تا اینکه. روحانی قرارگاه آمد وبا قرعه کشی اختلاف را حل کرد. خلاصه عملیات طبق طرح پیش‌بینی انجام شدودشمن تاصبح حدود 17 کیلومتر عقب نشینی کرد. ودشمن شکست خورده بعد از این عقب نشینی، با حدودسیصد تانک پاتک کرد. دو طرف جاده بدرآب ونیزاربودوعراقی هابا تانک های بسیار زیادی جلو می آمدند. دشمن از دشمن از زمین و هوا آتش می‌ریخت. نزدیک غروب بود که شهید سبزیکار فرماندهی ادوات لشکر پنج نصر که از ناحیه دست چپ جانباز بود،به کنار ما آمد. ایشان جوانی بسیار مومن وغیور که من کمتر کسی را در عمرم، چنین مصمم وبا اخلاص دیده بودم. ایشان به یکی از بچه های بشرویه به نام هادی فرشاد گفت :آستین را بالا بزن تا وضو بگیرم و نماز بخوانم، وضو گرفت وبه نماز ایستاد. شهید سبزیکاردر حال سجده بود که هواپیما ی دشمن حمله کرد ،فکر کنم بمب خوشه ای ریخت چون در هوا منفجر می شد وترکش هایش روی رزمندگان فرومی آمد. ایشان درحال سجده بود که ترکش به او اصابت کرد وهمان طوری که ذکر می‌گفت سرش را بعد از اصابت ترکش از سجده برنداشت ودر حال سجده به دیدار معبود نايل آمد و شهید شد؛ روحش شاد. "راوی برادرغلامرضا نجفی" 🍃✨️🍃✨️🍃✨️🍃✨️🍃 منبع📚گلشن خاطره
🌹توصیه های انتخاباتی شهید حاج قاسم سلیمانی به ملت عزیز ایران 📎 📎 📎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا را با خواندن زیارتنامه شان زیارت کنید . 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ 🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ 🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ 🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَهَ سَیِّدَهِ نِسآءِ العالَمینَ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ 🌷بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم 🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا 🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکم
شهید علی فلکی کد ایثارگری:   6122907   نام پدر:   محمدحسن   محل تولد:   ایران ، استان خراسان جنوبی ، شهرستان بیرجند ،   تاریخ تولد:   1347/01/02   شغل:   دانش آموز   تحصیلات:   دیپلم   تاریخ شهادت:   1361/04/23   محل شهادت:   عراق - پاسگاه زید
شهید علی فلکی نام پدر: محمدحسن تاریخ تولد:         1347/01/02       محل تولد: بیرجند تاریخ شهادت:    1361/04/23       محل شهادت: منطقه عملیات رمضان محل دفن: گلزار شهدای بیرجند ( قطعه دو) یگان خدمتی: بسیج
  زندگینامه   شهید علی فلکی فرزند محمد حسن در سال 1347 هـ . ش در روستای گسک از توابع شهرستان بیرجند دیده به جهان گشود. پس از طی دوران کودکی، در همان روستا وارد مقطع دبستان شد و جهت ادامه تحصیل به شهر آمده که تا پایان مقطع راهنمایی ادامه تحصیل داد. این ایام که مصادف به آغاز جنگ بود او نوجوانی 14 ساله بود و شور جهاد در سر داشت. از این رو به صورت داوطلب و در کسوت مقدس بسیجی به جبهه اعزام شد و مدت 14 ماه در عرصه جهاد و شهادت همت گماشت و در طول مبارزات خود مجروح گردید. او که آتش سرخ گلوله‌های دشمن بدنش را سوخته بود دست از جان فشانی بر نداشته، به فعالیت خود در میدان نبرد ادامه و سرانجام در عملیات رمضان، به تاریخ 23/4/1361 هـ . ش در منطقه عملیاتی شلمچه پس از این که مقدار زیادی به سمت دشمن پیشروی نموده بود به شدت مجروح شد و در اثر جراحات وارده شربت ؟؟؟ شهادت نوشید پس از گذشت پنج سال پیکر پاکش رجعت نموده و در مزار شهدای بیرجند دفن گردید.
با آغاز جنگ تحمیلی، نوجوان ۱۴ ساله هم به خیل عاشقان پیوست  شهید علی فلکی نوجوان ۱۴ ساله خراسان جنوبی، در جنگ تحمیلی حاضر شد و پس از ۴ ماه خدمت شربت شهادت نوشید. جنگ تحمیلی که آغاز شد خیلی‌ها در سنین مختلف برای دفاع از کشور عازم جنگ شدند. یکی از افرادی که به جنگ رفت و از کشور خود دفاع کرد، نوجوانی ۱۴ ساله است که ۴ ماه به اسلام و انقلاب خدمت کرد. شهید علی فلکی متولد سال ۱۳۴۷ است که در سال ۱۳۶۱ به درجه رفیع شهادت نائل آمد. حضور در جنگ برای دفاع از کشور خواهر شهید علی فلکی گفت: برادرم در خاکریز خط مقدم جبهه نوشته‌ای را آماده کرده و اکنون این دست نوشته او را در اختیار دارم. او افزود: در بخشی از این دست نوشته آمده است که با یاری نائب امام زمان و تربیت فرزندانتان گامی در راه یاری انقلاب اسلامی بردارید.
خواهر شهید علی فلکی بیان کرد: یکی از توصیه‌های امام خمینی (ره) به جوانان این بود که بهترین راه این است که بروید و از میهن خود دفاع کنید. او گفت: برادرم نیز همراه با دوستانش به دلیل شوق و اشتیاق زیاد به امام خمینی (ره) و اطاعت از فرمان ایشان، به جنگ اعزام شدند. قطعه ای در بهشت که جمع گل ها را در خود دارد به مزار شهدای بیرجند رفتیم تا در کنار مزار این شهید آرام بگیریم، اما اینجا خانواده سایر شهدا نیز حضور داشتند و با آن‌ها نیز هم کلام شدیم. خواهر شهید محمدرضا حکمت گفت: مزار شهدا قطعه‌ای از بهشت است و خداوند گلچین است و آن‌هایی که انتخاب شدند لیاقت شهادت داشتند. همسر شهید علیرضا زاهدی پور نیز بیان کرد: همسرم در مأموریتی در حوالی نهبندان به دست اشرار دستگیر می‌شود و جسد او و یکی از همکارانش پیدا می‌شود. مزار شهدا جمع خوبان است، باشد که در این قطعه از بهشت نفسی تازه کنیم و تحولی به جان و دل خود ببخشیم
«فهمیده » های خراسان جنوبی زهرا خسروی-«حسین فهمیده» شاه بیت غزل دفتر شعر دفاع مقدس را برای نوجوانان و جوانان این مرز و بوم ترسیم کرد، 13 سال داشت که با کمربندی از جنس نارنجک، ترس را زمین گیر کرد و آغازگر انشای عشق در دفتر جهاد در راه خدا و دفاع از میهن و ایران اسلامی شد و امروز به نام اوست. اما او تنها شهید نوجوان جنگ نبود، خراسان جنوبی هم در دفتر پرافتخار حماسه خود نام بزرگ مردان کوچکی را به ثبت رسانده که سن و سال کوچک خود را فراموش کرده و جلوتر از اعداد شناسنامه  به مرز تکامل رسیدند و نامشان را برای همیشه در قلب تاریخ  ماندگار کردند. کوچک ترین فرمانده یکی از کوچک ترین فرماندهان استان بود که اگرچه سن زیادی نداشت اما مسئولیت های بزرگی برعهده داشت، مسئولیت هایی که هنوز بعد از گذشت سال ها به دلیل حساسیت، برای بسیاری پنهان مانده است. شهید «محمدعلی میرزایی» 17 مرداد سال 46 در بیرجند چشم به جهان گشود، از کودکی و به واسطه نزدیکی با مسجد مرتضوی، در بیشتر مراسم ها  حضور داشت و علاوه بر عزاداری از عزاداران اهل بیت(ع) هم پذیرایی می کرد و با همه بچگی اش  تلاش زیادی داشت.  این ها را «غلامرضا میرزایی» پدر شهید می گوید و ادامه می دهد: 13 سال بیشتر نداشت که عازم جبهه شد، ابتدا به دلیل سن کم با رفتن او مخالف بودم اما اصرار و علاقه زیادش مرا تسلیم کرد چون  تصمیم خود را گرفته بود. او حدود هشت بار به جبهه اعزام شد و در هشت عملیات شرکت کرد، آن قدر شوق جبهه و شهادت داشت که همیشه در خانه زمزمه می کرد «عشق شهادت در دلم پر می زند». یک بار از ناحیه سر و پا مجروح شد و تا مدتی از وی اطلاعی نداشتیم و بعد از دو ماه خبر مجروح شدن او را دادند، وقتی برگشت دوستانش گفتند حالا که مجروح شدی درس بخوان اما او دوباره عازم جبهه شد. در جبهه جزو نیروهای اطلاعات عملیات بود و کارهای برجسته ای انجام می داد. آن طور که پدر شهید می گوید: حتی یک بار برای شناسایی به منطقه ای در عراق رفته و سه روز آن جا مانده بود و فردی از او اطلاعی نداشت، وقتی برگشت، گفت در یک آمبولانس سوخته مستقر بودم و از نی برای تغذیه استفاده می کردم. وی ادامه می دهد: عملیات کربلای چهار تمام شده بود، چند روز بعد تماس گرفتند عملیات مهمی در پیش است و به یک فرمانده گروهان خط شکن نیاز داریم که به سمت جزیره بوارین حرکت کند. با این که چند نفر دیگر هم داوطلب بودند اما محمدعلی این مسئولیت را برعهده گرفت. در عملیات کربلای پنج و در حالی که فرماندهی گروهان خط شکن تیپ 21 امام رضا(ع) خراسان را برعهده داشت به سمت جزیره بوارین حرکت کرد، ساعت 12 شب ارتباط آن ها قطع شد .عراقی ها آن ها را محاصره کرده بودند و جنگ تن به تن رخ داده بود. سرانجام سوم بهمن  65 در حالی که 19 سال داشت به شهادت رسید. به گفته وی در جزیره بوارین 18 نفر به شهادت رسیدند  که «محمدعلی» هم جزو آن ها بود و پیکرش درون نیزارها باقی ماند، البته بعد از 19 روز ایران پاتک (ضدحمله) زد  و جزیره را به دست  آورد. وی اضافه می کند: «محمدعلی» در آخرین سفرش به مادر شهید رحیمی گفته بود اگر این بار اعزام شوم شهید خواهم شد، چرا که خواب دیده ام، خوابی که به تعبیر پیوست و آخرین سفرش را رقم زد. در قسمتی از وصیت نامه این شهید بزرگوار آمده است: مقداری از تربت مقدس امام حسین(ع) را بر بدنم بپاشید گرچه گرد و غبار کربلای ایران هنوز بر بدنم باقی است. «فلک ژاپنی» اول اردیبهشت سال 49 در بمرود قاینات دیده به جهان گشود، تحصیلات ابتدایی را در دبستان گوگچین گذراند، کلاس پنجم را که تمام کرد تصمیم گرفت عازم جبهه شود، می خواست نشان بدهد که هرچند تحصیلات ابتدایی دارد اما باورش ابتدایی نیست. خواهرش از آن روزها می گوید: وقتی «فلک» تصمیم گرفت عازم جبهه شود، به دلیل سن کم و تک پسر بودن، پدر به سختی رضایت می داد و اصرار داشت خودش به جبهه برود اما برادرم می گفت من جوانم و انرژی بیشتری دارم، شما از خانواده مراقبت کنید، من می روم. «حمیده ژاپنی» ادامه می دهد: سرانجام پدر رضایت داد و او عازم شد اما نگرانی مادر برای دوری از تک پسر کم سن و سال خانواده، آن ها را راهی پادگان 04 بیرجند محل آموزش او کرد تا بلکه بتوانند «فلک» را از عزیمت به جبهه منصرف کنند و بازگردانند. بعد از این موضوع حدود 40 روز گذشت تا خواهش و التماس و صحبت های «فلک» کارساز شد و توانست خانواده را برای رفتن به جبهه متقاعد کند. او رفت و سرانجام 9 آذرماه 61 در جبهه سومار و بعد از گذشت 45 روز از اولین اعزام و در حالی که تنها 12 سال داشت، از جاده خاکی تن عبور کرد و خود را به مقصود رساند و به شهادت رسید.  هرچند خواهر شهید زمان شهادت «فلک» سن و سال زیادی نداشت اما خوب به یاد می آورد چله بزرگ زمستان را که عده ای به خانه پدربزرگ می روند تا خبری مهم به اعضای خانواده او بدهند؛ خبر شهادت «فلک» را.
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
«فهمیده » های خراسان جنوبی زهرا خسروی-«حسین فهمیده» شاه بیت غزل دفتر شعر دفاع مقدس را برای نوجوان
«فلک ژاپنی» هر چند دانش آموز نوجوانی بیش نبود اما توانست با قبولی در دانشگاه عشق به میهن، ولایت، شهادت و دفاع از کشور دکترای افتخاری دریافت کند و برای همیشه در تاریخ ماندگار شود. در بخشی از وصیت نامه این بزرگ مرد کوچک آمده است: خدایا توفیق شهادت در راه خود و زیارت کربلا که آرزوی تک تک رزمندگان است را به من عطا فرما، اگر زمانی به آرزوی دیرینه ام رسیدم در مرگ من شیون نکنید که شهیدان زنده و جاویدند، اگر جنازه ام به دست شما نرسید خودتان را ناراحت نکنید که هر کجا باشم همان جا قبر من است و اگر برگشتم بدانید که پیروز برمی گردم.
شهید «علی فلکی» نوجوان دیگری است که نامش را با خط سرخ شهادت در دفتر تاریخ ماندگار کرد، متولد سال   47 در روستای گسک است، دوران کودکی را در همان روستا سپری  کرد و بعد از مدتی روانه شهر شد و مقطع دبستان و راهنمایی را در بیرجند به اتمام رساند. پسر عمه شهید از هم سن و سالان وی که اوقات بسیاری را با او گذرانده است، وی را فردی پرتلاش نسبت به سنش معرفی می کند و می گوید: با این که نوجوان بود و 13 سال بیشتر نداشت و هنوز به سن تکلیف نرسیده بود همیشه به مراقبت از نگاه ها تاکید می کرد. «مالکی» می افزاید: «علی» حساسیت خاصی برای به جا آوردن به موقع نماز صبح داشت و با وجود سن کم عضو فعال بسیج بود و در نگهبانی ها و برنامه های آن زمان بسیج حضور فعالی داشت. با شروع جنگ تحمیلی و در حالی که 14 سال داشت، دعوت امام راحل(ره) را لبیک گفت و با این که در آن مقطع تنها پسر خانواده بود، راهی جبهه شد.  سال 61 در اولین اعزام و در عملیات فتح المبین از ناحیه دست و پا مجروح شد، به طور طبیعی از جبهه که برگشت باید درس را ادامه می داد و حتی  مدت کوتاهی هم به مدرسه رفت اما حال و هوای جبهه و جنگ رهایش نکرد تا این که دوباره به مناطق جنگی اعزام شد و 23 تیرماه سال 61 در حالی که 14 بهار زندگی را پشت سرگذاشته بود، به شهادت رسید. وی ادامه می دهد: امروزه شاید افراد هم سن و سال او زیاد اهل کتاب و مطالعه نباشند اما شهید «علی فلکی» با سن کم و هنگام برگشت از جبهه، در قم کتاب حلیه المتقین خرید و آن را مطالعه می کرد وکتابش هنوز به یادگار مانده است. آن طور که «مالکی» می گوید: شهید فلکی در عملیات رمضان که تقریبا برای ایران عملیات ناموفقی بود به شهادت رسید  اما بعد از آن عملیات خبر قطعی از شهادت وی نداشتیم و دوستانش هم از او اطلاعی نداشتند، برای همین بعد از عملیات سوال های متفاوت و شایعات مختلفی در مورد شهادت یا اسیر شدن وی به وجود آمد. خانواده تا چند سال از وی اطلاعی نداشتند و او را به عنوان مفقودالاثر می شناختند، حتی امیدوار بودند که اسیر شده باشد تا این که سال 1367 و بعد از گذشت حدود شش سال پیکر وی شناسایی شد، هرچند مشتی استخوان باقی مانده بود و پذیرش این موضوع برای خانواده راحت نبود اما تنها عاملی که باعث شد خانواده او را بپذیرند پلاک و ساعت به جای مانده از وی همراه استخوان هایش بود.
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
ثواب فعالیت امروز کانال هدیه به روح مطهر 🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀 ان شاءالله شفاعتشون شامل حال تک تکمون 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 شادی روح شهدا صلوات. 🕊🍀🥀🕊☘🥀🕊☘🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌺سلام امام زمانم دیدن روی تو چشم دگری می خواهد منظر حسن تو صاحب نظری می خواهد 🍃سلامتی و ظهور حضرت حجت عج 💠💠💠 پنج مرتبه صلوات💠💠💠🍃 ☘الّلهُمَّ      🍀صلّ           ☘علْی               🍀محَمَّد                  ☘وآلِ              🍀محَمَّدٍ        ☘وعَجِّل 🍀فرَجَهُم