eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.5هزار عکس
17.6هزار ویدیو
348 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
***به کارش عشق مي ورزيد. به قدري غرق فعاليت مي شد که گذشت زمان را فراموش مي کرد. يک روز به اتفاق، ازيکي از خيابان‌هاي شهر کرمان عبور مي‌کرديم. مأمور شهرداري در حال آبياري گل هاي ميدان بود. به ميدان که رسيديم، ايستاد. با تعجب به گل ها چشم انداخت و گفت: « عجيب است در فصل زمستان گل روئيده !» دهانم باز ماند. خيره نگاهش کردم و گفتم: « زمستان تمام شده. چند روز ديگر عيد مي آيد.» باز هم تعجب کرد و گفت: « واقعا !؟فصل بهار رسيده؟!» به قدري مشغول کار بود که نمي دانست بهار نزديک است. راوی: محمد تکلو زاده 
ضد انقلاب بر تپه‌ي استراتژيک مشرف بر مهاباد مسلط شده بود. تپه اهميـت سـوق الجيشي داشت و بايد آن را پس مي‌گرفتيم. به اتفاق گروهي از دوستان به طرف تپه رفتيم. محمد مهدي کازروني و محمد طائي همراهمان بودند . کازروني و چند نفر ديگر با آتش مسلسل پوشش ايجاد کردند. من و محمد جلو رفتيم .تعدادي از افراد ضد انقلاب از روي تپه تيراندازي مي‌کردند. به محمد گفتم :« شما تير اندازي کنيد تا مشغول شوند. شايد بتوانم پيشروي کنم .» روي زمين نشست و به سوي تپه نشانه رفت. من هم در پناه آتش او جلو رفتم . کمي بعد ناگهان تيري که از تپه شليک شده بود، به صورتم خورد. شدت خون ريزي به قدري زياد بود که قادر به ادامه‌ي عمليات نبودم. با کازروني تماس گرفتم و عقب آمدم . چند لحظه بعد آمبولانس رسيد. سوار شدم .چشمم به محمد افتاد. بيهوش کف آمبولانس خوابيده بود. تير به شکمش خورده بود . به بيمارستان ارتش مهاباد رفتيم. زخم‌ها را پانسمان کردند. محمد گاهي به هوش مي آمد و دوباره از حال مي رفت. قرارشد به اروميه منتقل شويم . چهار ساعت بعد هلي کوپتر رسيد. من و محمد را به هليکوپتر انتقال دادند. در آن لحظه بيهوش نبود. کيسه‌ي خون را به دستش وصل کردند. چيزي نمي‌گفت. حتي ناله هم نمي‌کرد، ولي از حالت چهره‌اش مي توانستم بفهمم که درد مي‌کشد.  هلي کـوپتر به پرواز در آمد.  لحظه به لحظه حال محمد بدتر شد. رنگ صورتش تغيير کرد. نگاهش را به من انداخت و گفت‌: «ضعف شديدي دارم. کمک کن شهادتين بگويم.» روزه بود. روز قبل هم روزه گرفته و افطار چيزي نخورده بود. سحر هـم غذاي درست و حسابي نبود. به همين دليل دچار ضعف شد. گفتم :« طاقت بياور، چيزي به اروميه نمانده .» آهسته شهادتين را به زبان آورد و با آرامش به سوي معبودش پر کشيد.  راوی: محمد تکلو زاده 
صدای افسر در بلندگو پیچید: «شاهنشاه آریا مهر». ناگهان صدای خنده سکوت میدان صبحگاه را شکست. همه با تعجّب به شخصی که هنوز می‌خندید، نگاه کردند. محمد طائی بود. برای همین به جرم مسخره کردن شاه به زندان افتاد و تا پایان دوره‌ی آموزش آزار و اذیت شد. به گزارش ایسنا، محمد طایی  سی‌ام خرداد 1333 در محله‌ی قلعه دختر  یکی از محلاّت قدیمی شهر کرمان  متولد شد. تحصیلاتش را در دبستان کورش و دبیرستان‌های شاهپور (دکتر شریعتی) و ایران‌شهر کرمان به پایان رساند. در سال ۱۳۵۱ دیپلم گرفت و به خدمت سربازی فراخوانده شد. فقر مستمندان و درد مستضعفان محمد را به خود مشغول کرده بود و او رسیدگی به نیازمندان را رسالت خویش می‌دانست.
مهاجرت به کانادا او پس از پایان سربازی در سال ۱۳۵۴ به عنوان کتاب‌دار در آموزش و پرورش کرمان استخدام شد. یک سال بعد، ساواک که به فعالیت‌های مذهبی و سیاسی‌اش مشکوک شده بود، او را زیر نظر گرفت. محمد به ناچار  پانزدهم مهرماه ۱۳۵۶ برای ادامه‌ی تحصل راهی کانادا شد تا در محیطی آزادتر به فعالیت‌های ضد رژیم استبدادی ادامه دهد. محمد در امریکا در رشته جامعه شناسی تحصیل می‌کرد و هم زمان با انجمن دانشجویان مسلمان، علیه رژیم ستمشاهی، فعالیت داشت. ساواک برای مقابله با جوانان انقلابی خارج از کشور، پدر آن‌ها را احضار می‌کرد و نسبت به فعالیت‌های مذهبی فرزندانشان هشدار می‌داد و می‌گفت حق بازگشت به ایران را ندارند. وقتی پدر محمد هشدار ساواک را دریافت کرد، مادر محمد به علت نگرانی نسبت به سرنوشت محمد و تصور شهادت محمد در خارج از کشور، بیمار شد.
مسخره کردن شاه با خندیدن سال ۱۳۵۲ دوره‌ آموزش سربازی را در پادگان گرگان می‌گذراند. هنگام مراسم صبحگاه همه خبردار ایستاده بودند. صدایی شنیده نمی‌شد؛ فقط صدای افسری که مراسم را اجرا می‌کرد، به گوش می‌رسید. صبحگاه به پایان نزدیک می‌شد. حالا فقط مانده بود مجری نام شاهنشاه را بر زبان بیاورد و حاضران با فریاد: «جاوید، جاوید، جاوید» مراتب عشق و علاقه‌ی خود را به رژیم شاهنشاهی نشان دهند. صدای افسر در بلندگو پیچید: «شاهنشاه آریا مهر». ناگهان صدای خنده سکوت میدان صبحگاه را شکست. همه با تعجب به شخصی که هنوز می‌خندید، نگاه کردند. محمد طائی بود. برای همین  به جرم مسخره کردن شاه به زندان افتاد و تا پایان دوره‌  آموزش آزار و اذیت شد.
نامه به مادر محمد در نامه‌ای به مادر نوشت: «من فقط با چند تا از بچه‌های مسلمان دوست هستم و برنامه‌های ما تفسیر قرآن و برنامه‌های دینی است. مادر جان! وقتی برایم نوشتید به خاطر من بیمار شده‌اید، دلم به شور افتاد.آن گاه خداوند در قیامت خواهد گفت: فرزندانت امانت من هستند، وظیفه  تو آن بود آن‌ها را مجاهد و دلیر و آگاه به مسائل دنیا و آخرت پرورش دهی، لیکن تو نگذاشتی به دستورات من عمل کنند. از این که مسلمانان در کشورهای دیگر و کشور خودت در برابر دشمن برخاستند و شهید شدند ناراحت نشدی ولی به خاطر این که به تو گفتند ممکن است دیگر فرزندت را نبینی، ناراحت و از غصه مریض شدی. ولی هرگز درد و غم مادرانی که فرزندانشان سال‌ها در زندان‌ها ماندند تا پوسیدند یا کشته شدند، حس نکردی و در آن روز که همه ی مردم به فرمان مراجع تقلید به پا خاستند تا با طاغوت مبارزه کنند، به کنج خانه خزیدی.»
طائی توزیع کننده اعلامیه‌های امام در کانادا بود او در کانادا عضو انجمن دانشجویان مسلمان شد و توانست نقش موثّری در شناساندن ماهیت ضد مردمی رژیم شاهنشاهی به عهده بگیرد. وی در امر چاپ، پخش و توزیع اعلامیه‌های حضرت امام خمینی رحمت‌الله علیه در کشور کانادا و امریکا مشارکت داشت و بارها توسط عوامل ساواک و پلیس آن کشورها تحت تعقیب قرار گرفت. سرانجام، با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ محمد طائی به ایران بازگشت. کمی بعد به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و جهت تشکیل سپاه بارها به شهرهای مختلف استان سفر کرد و نهایتاً به عنوان مسئول روابط عمومی سپاه کرمان مشغول به کار شد. ایثار، عشق، کوشش و تلاش محمد در سپاه را هیچ یک از دوستانش فراموش نکرده‌اند؛ کوششی که در ترغیب به نوآفرینی و ابداع داشت؛ تلاشی که برای آگاهی بخشیدن به نسل جوان می‌کرد و عشقی که به قرآن و نهج‌البلاغه می‌ورزید.
شهادت محمد طائی روز 13 آذر ماه 1359 در کردستان، با دهان روزه به دیدار معبودش شتافت.در عملیاتی، از ناحیه شکم مورد اصابت گلوله  قرار گرفته بود و پس از تماس‌های مکرر چهار ساعت بعد از زخمی شدنش هلی‌کوپتری را اعزام کردند و او را به ارومیه انتقال دادند. پس از رسیدن به ارومیه وانجام معاینات پزشکی مشخص شد که بر اثر اصابت تیر و خونریزی شدید وضعف به شهادت رسیده است.
نحوه شهادت شهید محمد طایی: به سپاه خبررسيد افراد ضد انقلاب در يكي از روستاهاي اطراف مهاباد حضور دارند. بچه ها آماده‌ي مقابله شدند. لباس رزم پوشيد. نوار تيربار را به كمر بست. پتويي برداشت و عقب ماشين پريد. به طرف جاده‌ي‌ بوكان رفتيم. محمد روزه داشت. اغلب روزها روزه مي گرفت.هنوز به محل درگيري نرسيده بوديم، گفتم : چرا در حال ماموريت روزه گرفته اي ؟! گفت: اشكـالي نـدارد، اگر تا اذان ظهر برنگشتيم، افطار مي‌كنم. به پتويي كه همراهش بود، اشاره كردم و پرسيدم: چرا پتو برداشته اي؟ گفت: اگر يكي از بچه ها مجروح شد، او را روي پتو مي‌گذاريم وعقب مي آوريم. اين آخرين ماموريت محمد بود. همان روز شهيد شد.
وصیتنامه شهید محمد طائی اگر به تیر جفا کشته شدم، چنانچه پیکرم ناشناخته گردد، یا بی کفن روزیِ روزی خواران در درگاه حق شود، فبها.  و اماچنانچه خواست خدا بر این باشد که در جایگاه شهیدان به خاکم سپارند، این نوشته را بالای  قبرم بنویسید ؛آنچنان که با گذشت زمان اگر اثری از قبرم باقی نماند، آن نوشته بر جا ماند، بهتر که آن را بر قلب تاریخ بنویسید تا هرگز فراموش نشود، زیرا روی سخن با نسل های آینده است؛ نسل های فردا و هزاران سال دیگر.                                                   بسم الله الرحمن الرحیم   روزگاری است که پیکر خون آلود جوانی را به امانت این زمین سپرده اند. پیکریست که برای قوام بخشیدن به دین خدا قامت راست کرد و برای مصون داشتن آن از آسیب دشمنان، خویشتن را سپر گرداند که اگر مورد رضای حق قرار گرفته، باز جای بسی شکر و سپاس است و چگونه انتظار چشم داشتی تواند داشت، در حالی که از او را ، در راه او داده است و از خویش را به سوی خودش باز گردانده است؛ پس رهایی از حیات دردناک و رنج آور قبرِ پر ترس و  وحشت، عالم برزخ و عذاب جهنم، بر او مبارک باد.   لیکن برای او بیم بسیار است که مبادا در این همه کردار و گفتار هرزه های ریا و خودنمایی ریشه دوانده باشد و او را از راه صدق و اخلاص و صراط مستقیم به شاهراه شرک و خطواط شیطان سوق داده که در این صورت انتظار دارد تا همه ی در خواست کنندگان برای او از خداوند غفور طلب استغفار نمایند؛ آنچنان استغفاری که آنان را از راه خطایی که می رفته اند، باز دارد تا به حسب عامل خیر شدن، خداوند او را مورد آمرزش قرار دهد.   و اما اگر خداوند منان بر او منتی نهاد و از درگاه لطفش او را در زمره ی شهدا قرار داده باشد، پس بر این خاک قدم با ملایمت بردار و اندکی تأمل و تفکر نما که اینجا نشان از بنده ای است که دائم در حمد و ثنای پرودگار است و با هر نَفَسش شکریست.   آرزویش این است که در حیات جاودانه اش بتواند سپاس این همه نعمت که با رنج و سختی اندک به دست آورده است، به جا آورد. او در زمانی زیسته است که رنج دوران طاغوت را چشیده و در تلاش برای به ثمر رساندن انقلاب اسلامی و بعد از آن در حفظ و نگهداری اش سعی بسیار داشته است، چشمانش به دیدار امامش منور گشت، سخن او را با جان و دل شنید و در انجام فرامینش خدا را به یاری طلبید و اکنون نیز شاهد و ناظر بر امانت داری شما و آیندگان است.   با این همه، آرزو داشت که ای کاش در مدّت کوتاه زندگی اش آنی خدا را از یاد نمی برد و لحظه ای بدون رنج و سختی در انجام کارهای دشوار برای رضای خدا سپری نمی کرد. بسیار قرآن می خواند و همیشه از خدا طلب استغفار می نمود. بدون ترس از خدا به رحمت او   دل نمی بست. از بیهودگی ها دوری می کرد و از سرگذشت پیشینیان عبرت می گرفت. می دانست که هر لحظه از زندگی اش در حال امتحان دادن است، پس در حوادث و رویدادهای بیهوده به خشم نمی آمد. خشمگین و ناامید نمی شد و از سرور و شادی از خود بیخود نمی شد؛ لیکن اینک که مهلت او تمام شده است، امیدوار است در این امور آیندگان از او سبقت گیرند، زیرا نه رشک و حسادتی در اوست و نه الطاف الهی محدود است تا به واسطه ی آن از او چیزی کاسته شود.  در نهایت سفارش می کنم شما را به تقوی و به سبقت گرفتن در آن از دیگران زیرا، و السابقون السابقون، اولئک المقربون.                                                                                                          محمد طائی  
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
ثواب اعمال امروز کانال رو هدیه میکنیم به روح شهید بزرگوار، شهید محمد طائی 🕊🌹🕊🌹🕊 شادی روح شهدا صلوات.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
وصیتنامه شهید محمد طائی اگر به تیر جفا کشته شدم، چنانچه پیکرم ناشناخته گردد، یا بی کفن روزیِ روزی خ
آخرین دلگویه مون :) 🥀 ممنون از صبوریتون 🌻 ان الله یحب الصابرین✨ بمونید برامون 🙏 مطمئن باشید حضورتون اتفاقی نیست☺️ دعوت شده شهدا هستید😍❤️ آخرین قلم 🍃 التماس دعا🕊 پست آخر شبتون شهدایی •|سـرش‌را‌بریدنـد‌وزیر‌لب‌گفت •|فداۍ‌سرت‌سـرکھ‌قـابل‌نـدارد 🌻___________ 🥀🕊 💌••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام امام زمانم بی تو دلتنگ تَرین شاعر دلها شده اَم وَ اسیر غمُ وتنهاییُ و رویا شُده اَم اَهلِ شَهر چه دانَند ز اندوه و فراغ بی تو آوار ترین شَهرَک دُنیا شُده اَم اَلَّلهُمـ ّعجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج تعجیل درفرج صلوات ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می‌گویند تقوا از تخصص لازم تر است آنرا می‌پذیرم اما می‌گویم آنکس که تخصص ندارد و کاری را می‌پذیرد بی‌تقواست شهید مصطفی چمران ۳۱ خرداد سالروز شهادت چریک دانشمند شهید مصطفی چمران روحش شاد و یادش گرامی ‍
أسرَعُ الأشیاءِ عُقوبَةً رجُلٌ عاهَدتَهُ علی أمرٍ، و کانَ مِن نِیَّتِکَ الوفاءُ لَهُ و مِن نِیَّتِهِ الغَدرُ بک زودترین کیفر را مردی می بیند، که با او بر سر چیزی پیمانی ببندی و تو قصد پایبندی به آن را داشته باشی و او نیّت پیمان شکنی در سر بپروراند . 📚 مستدرک الوسائل، جلد11، صفحه48
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹 💐 ای مردم شهیدپرور ، از شما عاجزانه می خواهم که دستورات امام عزیزمان را اطاعت کنید و امام را تنها نگذارید که خدای ناکرده قلب امام زمان (عج) از دست ما ناراحت نشود . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌺💐🌼
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
🌹🕊🥀💐🥀🕊🌹 🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹 #سردار_رشید_اسلام #شهيد_والامقام #دکتر_مصطفی_چمران #طلوع : 🗓 1310/
💐🕊🌷🥀🌷🕊💐 به مناسبت آیا ما می‌توانیم مانند باشیم؟ بسم اللّه‌ الرحمن الرحیم اناللّه‌ و انا الیه راجعون انسان‌ ساز سردار پر افتخار اسلام و مجاهد بیدار و متعهد راه تعالی و پیوستن به ملأ اعلی، را به پیشگاه ـ ارواحنا فداه ـ تسلیت و تبریک عرض می‌کنم. تسلیت از آنرو که ملت ما را از دست داد که در جبهه‌های نبرد با باطل، چه در لبنان و چه در ایران می‌آفرید و سرلوحۀ مرام او اسلام عزیز و پیروزی حق بر باطل بود. او و بود که کشور اسلامی ما به او و امثال او احتیاج مبرم داشت. و تبریک از آنرو که اسلام بزرگ چنین فرزندانی تقدیم ملت‌ها و توده‌های مستضعف می‌کند و سردارانی همچون او در دامن تربیت خود پرورش می‌دهد. مگر چنین نیست که زندگی عقیده و جهاد در راه آن است. عزیز با عقیدۀ پاک خالص غیر وابسته به دستجات و گروههای سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی، جهاد را در راه آن از آغاز زندگی شروع و با آن ختم کرد. او در حیات با نور معرفت و پیوستگی به خدا قدم نهاد و در راه آن به جهاد برخاست و جان خود را نثار کرد. او با سرافرازی زیست و با سرافرازی شد و به حق رسید. آن است که بی‌هیاهوهای سیاسی و برای خدا به جهاد برخیزد و خود را فدای هدف کند نه هوی، و این . او در پیشگاه خدای بزرگ با آبرو رفت. روانش شاد و یادش بخیر. و اما، ما می‌توانیم چنین داشته باشیم؟ با خداست که دستمان را بگیرد و از ظلمات جهالت و نفسانیت برهاند. من این ضایعه را به ملت شریف ایران و لبنان، بلکه به ملت‌های مسلمان و قوای مسلح و رزمندگان در راه حق و به خاندان این مجاهد عزیز تسلیت عرض می‌کنم و از خداوند تعالی رحمت برای او و صبر و اجر برای بازماندگان محترمش خواهانم. روح‌اللّه‌ الموسوی الخمینی ۱۳۶۰/۰۴/۰۱ شادی روح و 🕊🥀🕊
🌹🕊🌸🌷🌸🕊🌹 بچه ها تا فهمیدند به مدینه الزهرا (س) می آید، برای خیر مقدم و محافظت از او رفتند و اتوبان را بستند! تا از دور متوجه این موضوع شد، پیاده شد و از بچه ها پرسید برای چی راه را بسته اید؟ گفتند:"به احترام شما! " دکتر دو دستی بر سرش کوبید و گفت :"وای بر من ! به بچه ها بگویید :" وای بر ما اگر حلالمان نکنند! دکتر با خودش می گفت : وای بر تو ! باید بروی از تک تکشان حلالیت بطلبی! دکتر سرش را توی ماشین ها می کرد و می گفت: آقا مرا حلال کنید! بچه‌های مرا حلال کنید ! نفهمیدند ! اشتباه کردند! بچگی کردند! برای همین رفتار هاست که ره در باره اش گفتند : در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد. 🌹 🕊🌹