یک بار فاطمه را گذاشت روی اُپن آشپزخانه و به او گفت :
بپر بغل بابا... و فاطمه به آغوش او پرید...
بعد به من نگاه کرد و گفت :
ببین فاطمه چطوری به من اعتماد داشت !
او پرید و میدانست که من او را میگیرم...
اگر ما هم این طور به #خدا اعتماد داشتیم همه مشکلاتمان حل بود...
#توکل واقعی یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی خدا مواظب ما هست
به نقل از همسر شهید مصطفی صدر زاده🕊🌹
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوب وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ والْغَوْثُ وَالرَّحْمَةُ الْواسِعَةُ وَعْداً غَيْرَ مَكْذُوبٍ
#سلام_مولای_مهربانم🌸
#امام_زمان
اینکه دلتنگ توام اقرار میخواهد مگر 😞
دلم برای مهربانی های شما
برای قلـب پاکی که
لبریـز از عشق #خـدا بود تنگ شده😔
#سردار_دلها غمشما از یاد رفتنینیست💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤استاد #رائفی_پور
وقتی متوجه ابلیس درونت میشی...
#سخنرانی_جنود_عقل_و_جهل_جلسه۴۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤استاد #رائفی_پور
وقتی آخر و عاقبت برادر دینیت برات مهمه...
#سخنرانی_معجزه_نیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پست
صد دفعه گفتم قاطی داره کوکائین خاورمیانه 🚶♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‹📿🎤›
بذارمحــرمبرسھ🖤!
واسٺقیامٺمۍڪنم🥀-
♥️⸾ #اربابم ↳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: وقتی احساس هویّت وجود نداشت، دیگران میتوانند او را به این سمت و آن سمت [بکشند]:
میکشد از هرطرف چون پَر کاهی مرا
وسوسهی این و آن، دمدمهی خویشتن
احساسات هست، غرایز هست، انگیزههای درونی هست، شیطانِ هوای نفس ما هست؛ از بیرون هم دهها دست ما را به این سمت و آن سمت میکشد؛ آن چیزی که نمیگذارد ما منحرف بشویم، پایبندی ما است، احساس هویّت ما است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من یه سالِ
دلواپس محرمتم..♥️
[دست مارا به محرم برسانید فقط]
#استوری
#حاج_حسین_سیبسرخی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
حسین جانمِ این بچهها کجا و
حسین جانمهای ما کجا ...
حسین جان! به خاطر این بچهها
یه نگاهی هم به ما بکنید ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما نمیتونیم یک بخش از دین رو قبول و یک بخش رو رد کنیم.. دین یک پک کامله❗️
خلاصه گزارش عملیات :
نام عمليات: مرصاد
زمان اجرا: 5/5 /1367
تلفات دشمن:4800 (كشته، زخمي و اسير)
رمز عمليات: يا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
مكان اجرا: خطوط جبهه میانی جنگ
ارگانهاي عملكننده: نیروهای ارتش جمهوری اسلامی و رزمندگان سپاه پاسداران - در دو مرحله
اهداف عمليات:
در هم کوبیدن تجاوز نیروهای منافق ضد انقلاب و باز پس گیری مناطق اشغال شده
اهداف منافقین برای حمله به ایران
الف) اعلام دولت موقت جمهوری دموکراتیک - مثلا اسلامی در کرمانشاه پس از فتح این شهر.
ب) شکستن طلسم اختناق در ایران( به زعم خودشان):
نیروهای سازمان با انواع و اقسام اهرمهای تبلیغاتی بر آن بودند تا وانمود کنند در ایران مردم از طرف نظام در محدودیت و اختناق به سر ميبرند و آنها بر آن هستند تا در ایران حکومت دموکراسی را پایهریزی کنند، اما پاسخی که مردم به این ادعاها دادند تمامی نقشههای تبلیغاتی آنان در این خصوص را نقش بر آب نمود.
ج) امضاء پیمان صلح میان عراق و ایران:
پس از سرنگون نمودن نظام جمهوری اسلامی ایران، منافقین به لحاظ این که در طول دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عراق گریخته و از طرف صدام بعثی مورد التفات و توجه قرار گرفته بودند
د) تصرف تهران و ساقط نمودن نظام جمهوری اسلامی ایران
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
طنز جبهه (به سلامتی فرمانده)
خاطره ای از شهید مهدی باکری
دستور بود هیچ کس بالای 80 کیلومتر سرعت، حق ندارد رانندگی کند!
یک شب داشتم میآمدم كه یکی کنار جاده، دست تکان داد نگه داشتم سوار كه شد،
گاز دادم و راه افتادم
من با سرعت میراندم و با هم حرف میزديم!
گفت: میگن فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید! راست میگن؟!
گفتم: فرمانده گفته! زدم دنده چهار و ادامه دادم: اینم به سلامتی فرمانده باحالمان!!!
مسیرمان تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش میگيرند!!
پرسيدم: کی هستی تو مگه؟!
گفت: همون که به افتخارش زدی دنده چهار...
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
خاطره ای از شهید یاسر ایمن شمص
حقوق خود را که دریافت کرد، به فروشگاه محله رفت و از صاحب فروشگاه، خواستار لیست اسامی کسانی شد که بدلیل تنگ دستی، توانایی پرداخت بدهی خود را ندارند.
بدهی کسانیکه از صاحب فروشگاه نسیه خرید کرده بودند را پرداخت کرد!
دفعه بعد که برای انجام همین کار به فروشگاه رفت صاحبش از او پرسید:
تو به فکرِ آیندهات نیستی؟!
چرا پولت را برای خرید خانه پس انداز نمی کنی
در حالیکه به صاحب فروشگاه نگاه می کرد،
با لبخند جواب داد: همین کار را می کنم، در حال خرید یک خانه در بهشت هستم .
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بسم رب الشهدا و الصدیقین
شهید علی برزگرپور
تاریخ شهادت : 1401/05/03
محل شهادت : کرمان
وضعیت تاهل : متاهل
تعداد فرزندان : 2
نحوه شهادت : در عملیات مبارزه با قاچاقچیان موادمخدر براثر اصابت گلوله سوداگران مرگ به شهادت رسید.
محل دفن : گلزار شهدای کرمان
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
بخشش در سیره شهید مدافع حرم
روح الله کافی زاده
زیباترین و ماندگارترین چیزی که از ایشون یاد گرفتم بخشنده بودن و گذشت بود...
ایشون خیلی راحت از کسی که بدترین بدی رو در حقش کرده بود میگذشت و میبخشیدش و گذشت کردن رو همیشه به من گوش زد میکرد و میگفت فقط خدا رو در نظر بگیر ، بقیه چیزا برات بیرنگِ بیرنگ میشه
تکه کلامشون این بود:
با خــدا و باش و پادشاهی کن...
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
جمکران
خاطره ای از شهید محمد رضا تورجی زاده
راوی : علی مسجدیان
فرمانده وقت گردان امام حسین علیه السلام
اولین روز های سال ۶۳ بود نشسته بودم داخل چادر فرماندهی ، جوان خوش سیمایی وارد شد ، سلام کرد و گفت : آقای مسجدیان نیرو نمی خوای ؟
گفتم : تا ببینم کی باشه !
گفت : محمد تورجی ، گفتم این محمد آقا کی هست ؟
لبخندی زد و گفت : خودم هستم .
نگاهی به او کردم و گفتم : چکار بلدی ؟
گفت : بعضی وقت ها می خونم
گفتم اشکالی نداره ، همین الآن بخون !
همانجا نشست و کمی مداحی کرد . سوز درونی عجیبی داشت . صدایش هم زیبا بود
اشعاری در مورد حضرت زهرا سلام الله علیها خواند .
علت حضورش را در این گردان سوال کردم
فهمیدم به خاطر بعضی مسائل سیاسی از گردان قبلی خارج شده .
کمی با او صحبت کردم فهمیدم نیروی پخته و فهمیده ای است .
گفتم : به یک شرط تو رو قبول می کنم . باید بی سیم چی خودم باشی ! قبول کرد و به گردان ما ملحق شد .
مدتی گذشت محمد با من صحبت کرد و گفت : می خواهم بروم بین بقیه نیروها ، گفتم : باشه اما باید مسئول دسته شوی .
قبول کرد . این اولین باری بود که مسئولیت قبول می کرد .
بچه ها خیلی دوستش داشتند . همیشه تعدادی از نیروها اطراف محمد بودند . چند روز بعد گفتم باید معاون گروهان شوی .
قبول نمی کرد با اسرار به من گفت : به شرطی که سه شنبه ها تا عصر چهار شنبه با من کاری نداشته باشی !
با تعجب گفتم : چطور ؟
با خنده گفت : جان آقای مسجدی نپرس !
قبول کردم و محمد معاون گروهان شد .
مدیریت محمد خیلی خوب بود . مدتی بعد دوباره محمد را صدا کردم و گفتم : باید مسئول گروهان بشی .
رفت یکی از دوستان را واسطه کرد که من این کار را نکنم . گفتم : اگه مسئولیت نگیری باید از از گردان بری !
کمی فکر کرد و گفت : قبول می کنم ، اما با همان شرط قبلی !
گفتم : صبر کن ببینم . یعنی چه که تو باید شرط بذاری ؟! اصلا بگو ببینم بعضی هفته ها که نیستی کجا می ری ؟
اصرار می کرد که نگوید . من هم اصرار می کردم که باید بگویی کجا می روی .
بالاخره گفت . تا زنده هستم به کسی نگو ، من سه شنبه ها از این جا می روم مسجد جمکران و تا عصر چهار شنبه بر می گردم .
با تعجب نگاهش می کردم . چیزی نگفنم . بعد ها فهمیدم مسیر ۹۰۰ کیلو متری دارخوئین تا جمکران را می رود و بعد از خواندن نماز امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر می گردد .
یکبار همراهش رفتم . نیمه های شب برای خوردن آب بلند شدم .
نگاهی به محمد انداختم . سرش به شیشه بود . مشغول خواندن نافله بود . قطرات اشک از چشمانش جاری بود .
در مسیر بر گشت با او صحبت می کردم . می گفت : یکبار ۱۴ بار ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم . بعد هم نماز خواندم و بر گشتم .
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم الحفظ قائدنا الامام الخامنه ای
برای ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و شادی ارواح طیبه شهدا و روح مطهر امام راحل ره و سلامتی مقام معظم رهبری صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری #وضعیت
🔵 میگہ عیسـیٰ بہ دیـن خـود، موسـی به دیــن خـود 😳❗️
⚠️✖️ضـرب المثلـی ڪه انگلیـس براۍ ما ساختـه!!
#بی_تفاوت_نباشیم
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر