eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.6هزار عکس
17.7هزار ویدیو
349 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹شهیدی که پس از۳۰سال بدنش سالم ماند و خون تازه از پیکرش جاری شد🌹 جناب سرهنگ قمری می گفت: ساعت نه صبح رفتیم برای نبش قبر بهنام محمدی.... بچه ها جمع شده بودن، از گردان اومده بودن، فرمانداری بود، شهرداری بود، استانداری بود، از لشگر آمده بودند، دعوتی زیاد بود... منتهیٰ ما رفتیم جلو من و حاج آقا کعبی... مادرش سمت راستم بود و پدرش رو به روی من ایستاده بود.. خاک را برداشتند رسید به نزدیک های سنگی که روی او گذاشته بودند.. من دست نگه داشتم.... گفتم: بیل را بگذار کنار.. گفت: چرا؟ گفتم: استخوان های این بچه خیلی ریز است، یک تکه از این سنگ بیفتد استخوان هایش می شکند؛ بگذار ما جسد او و استخوان هایش را اگر پودر نشده سالم برسانیم، بگذاریم توی ظرفی و ببریم مسجد دفن کنیم این زیباتره... بچه ها قبول کردند.... من داشتم با دست خاک را میزدم کنار که دست من را گرفتند، گفتند این همه آدم اینجا ایستاده اند... هجوم آوردند گفتم آقا شلوغش نکنید اینطور بدتر خاک میریزه روش.. گفتیم دوتا دوتا.. دوتا دوتا آمدند جلو خاک ها را رد کردند وسنگ را از رویش برداشتند... خب،او را هم کفن نکرده بودند و همین طوری گذاشته بودند... من تاچشمم به این شهید خورد از حال رفتم، مادرش غش کرد.. دقیقا مثل اینکه یک دقیقه پیش خوابیده بعد از سی ویک سال همانطور دست نخورده.... من اصلا از حال رفتم پدرش هم آن طرف افتاد... اصلا همه وحشت زده شده بودند.. خلاصه کمی به خودمان فشار آوردیم وخاک ها را با دست زدیم کنار، دست میزدی خون نمی آمد... دست میزدیم خون نیست... نگاه می کنیم خون دارد قطره قطره می آید!!!!!!! مادرش بیست وچهار ساعتی زیر سرم بود بیمارستان شرکت نفت آبادان... شهید را هم گذاشتند سردخانه.... مادرش آمد بیست وچهار ساعتی بچه را دربغلش خواباند، نمی گذاشت دفنش کنیم.... داد میزد: بچه ی من بوی گلاب میدهد.. چرا می خواهید زیر خاک بگذاریدش؟ مگر شما از بچه ی من سیرید؟؟!! بعد بیست وچهار ساعت اینقدر خواهش و تمنا کردیم او را قانع کردند که بچه را دفن کنند.... دفنش کردند، من رفتم، خانمم را هم باخودم بردم.. با هواپیما رفتیم وآمدیم.... رسیدیم کرج دایی اش زنگ زد و گفت: مادرش... مادرش چون سرحال نیست امروز هم رفته زیر سرم... خواستیم تشکر کنیم.... دیشب آمدم خانه مادرش می گفت راحت بخواب... پدرش به رحمت خدا رفت، همین سال گذشته رفتم، مادرش می گفت: جناب سرهنگ قمری کار اشتباهی من کردم...؟ گفتم:چه کار اشتباهی کردی؟ گفت:هرشب می آمد مرا ازخواب بیدار می کرد، مخصوصا موقع نماز.. حالا دیگر به خوابم نمی آید؛ هر۳ماه یک دفعه ۲ماه یک دفعه به خوابم می آید؛آن هم خوشحال است.... گفتم: شما ناراحتی او خوشحال است؟ گفت:خوشحالم او خوشحال است ، ناراحتم چرا هر شب نمی بینمش؟ ببینید عزیزان ما چنین افرادی را داشتیم ملت باید بدانند.... 🕊
🌹شهیدی که پس از 16سال سالم به وطن بازگشت🌹 مادرشهید می گفت:کربلای ۴ اگریادتان باشد از طرف ما عقب نشینی شد محمدرضا دوباره از ناحیه ی شکم مجروح شده بود، صبح که رفتند بیاورندش دیده بودند نیست وعراقی ها برده بودنش. همرزم شهید(عضو گروه تفحص) تعریف می کرد: روزی به ما گفتن میخواهیم برویم تفحص وبرویم توی خاک عراق و یک سری شهدای آزاده میخواهیم بیاوریم. وقتی تابوت محمدرضا شفیعی را گذاشتیم زمین،رویش را که باز کردیم محاسنش را دیدیم... مگر چند سالش بود؟!!! شفیعی۱۹سالش بود محاسنی داشت که قشنگ با شانه، شانه می شد...اینقدر قشنگ... مادرشهید می گفت: رفتیم بهشت معصومه ورفتند وتابوت را از سرد خانه آوردند بیرون و من خودم رویش را رد کردم، دیدم موی سرش خوابیده، ریش هایش، دماغ، دهان، بازو ها...پر گوشت!!! همه صحیح و سالم... شکمش که خب مجروح شده بود پاره بود... خودم رفتم توی قبر نشستم و گفتم بدید به خودم... محمدرضا را آوردند؛ بعد سرهنگ کاجی گفت:نه! اجازه بدید..همه جا من باهاش بودم،می خواهم من بگذارمش توی قبر... کاجی همرزم شهید تعریف می کرد:مادر آمد توی قبر...گفتم میدونی چرا جنازه اش سالم است؟ میخواهی بگویم چرا؟ صبح ها ما توی جبهه که بودیم زیارت عاشورا می خواندیم برای امام حسین(ع)... وقتی که من برایش زیارت عاشورا و روضه می خواندم گریه که می کرد، اشک چشمش را به بدنش می مالید به صورتش می مالید. فرازی از وصیت نامه ی شهید: ای جوانان نکند در خواب ذلت بمیرید، که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد...و مبادا در غفلت بمیرید که علی(ع) در محراب عبادت شهید شد. 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
『🎞| در ره عشق❤️ گرچه منزل آخر شهادت🥀 است تکلیف اول است ، شهیدانه🕊 زیستن. بقول حاج قاسم: شرطِ ●شهید شدن ●شهید بودن است🥀🕊 •۰ 🔸
💠 إنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفَاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ 🔹کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مردم با ایمان شایع شود در دنیا و آخرت عذابی دردناک خواهند داشت 📗سوره نور آیه 19 ↶
🔸️شهید دکتر عبدالحمید دیالمه ▫️مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذره ای عدم خلوص در ما باشد، امروز سقوط نکنیم، فردا سقوط می کنیم. فردا نباید، پس فردا سقوط می کنیم. چون انقلاب هر زمان یک موج می زند و یک مشت زباله را بیرون می ریزد. دیالمه
🕥۵۴ثانیه اما تاثیر یک عمر از مرگ نترسیم از این بترسیم که : وقتی زنده ای ، چیزی در درونمان به نام انسانیت بمیرد . ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽| 🔹وحدت زیباست و میوه ی زیبایی است🌱 🔸زیبایی نیز نتیجه ی هماهنگی و وحدت است. 🔹 یک چهره ی زیبا از آن روز زیباست که همه ی اعضایش هماهنگ ومورد اتفاق است .🌹 🤝 🔺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به مناسبت سالروز تولد شهید مهدی عرب   نام : مهدى   نام خانوادگى : عرب ابوزیدآبادى   نام پدر : یعقوب على   نوع عضویّت و شغل : بسیجى ـ کارگر جوشکارى   تاریخ تولد : ۱۶ مهر ۱۳۳۵   تاریخ شهادت : ۵ خرداد ۱۳۶۰   محل شهادت : مریوان   محلّ دفن : گلزار شهداى روستاى محمّدآباد ابوزیدآباد   روحش شاد، یادش گرامى و راهش مستدام باد!
     مهدى در 1335/7/16 در محمّدآباد و در خانواده‏ اى  مذهبى به دنيا آمد. ازكودكى تحت تربيت پدر و مادرى ديندار رشد كرد و با مطالعه‏ ى كتاب‏ هاى مذهبىاز جمله اصول كافى، نهج‏ البلاغه، عدل الهى (شهيد مطهرى) ... نهال اسلام را دروجود خود بارور ساخت. هميشه به تلاوت قرآن مى ‏پرداخت و ادعيّه مفاتيح را بسيار قرائت می‏كرد. دراجتماع با افراد صالح بسيار خوش ‏اخلاق بود و براى اطرافيان الگويى كامل به شمارمی‏رفت.      از همان ابتدا به كار در حرفه ‏هاى مختلفى پرداخت و در مشاغلى از قبيلشيشه‏ گرى، سفيدكارى، سماورسازى، لوله‏ كشى، كشاورزى، صافكارى وجوشكارى تخصّص داشت.      او كه هميشه با طاغوتيان مبارزه مى‏كرد، با شروع جنگ تحميلى از طريق بسيجابوزيدآباد و پس از طى دوره‏ى آموزش نظامى به جبهه اعزام شد. پس از چندىازدواج كرد كه ثمره آن فرزند پسرى است. سرانجام در تاريخ 1360/3/5، در حالى كهبه همراه گروهى از رزمندگان، براى سركوبى دشمن متجاوز به تنگه‏اى در مريوان رفته بودند، مورد حمله‏ى عراقيان بعثى قرار گرفت و در هنگام كمك به رزمنده‏اى، سنگرشان با گلوله‏ى توپ منهدم شد و پرنده‏ى وجودش به آسمان پرواز كرد.   روحش شاد، يادش گرامى و راهش مستدام باد !
وصیت شهید مهدی عرب بسم رب الشهید   مادرم صبر را که زیباترین صفت اسلامی است را از خصائص خودت قرار بده.   «فرازى از وصیّت‏نامه‏ ى شهید مهدى عرب »        «اکنون که مى‌بینم و می‏‌شنوم صداى دلرباى فرزند زهرا علیها السلام و نور چشم مصطفى صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله ‏و سلم، حسین علیه السلام را که می‏ فرماید: "هل من ناصر ینصرنى"، احساس مسئولیّت مى‏‌نمایم و وظیفه‏‌ى خود مى‌‏دانم که لبّیک گویم.      اکنون که کشور اسلامى ایران مورد حمله‌‏ى بعثى‏هاى کافر قرار گرفته است،وظیفه‏‌ى شرعى همگان است که دفاع نمایند.      از خداوند توانا خواستارم که این قطره‏‌ى خون ناقابل مرا در راه دینى که از 1400سال قبل به وسیله‌ى حضرت محمّد صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏ آله ‏و سلم آمد و اکنون به رهبرى امام خمینى زنده شده است، اهدا کنم تا قبول فرماید و اگر این خون ناقابل را به درگاهش قبول نفرماید، پس مرگ مرا پیش از رهبرم قرار دهد ...»
دلنوشته‌ای به یاد آن شهید بزرگوار را نیز در زیر درج کرده‌ایم:   درخت اگر ریشه اش استوار در خاک خفته باشد، محال است طوفانی لرزه بر اندامش اندازد!   هم دوره ایست به ظاهر مملو از هیجان و بازیگوشی اما در بطن این دوره میشود ریشه ی درخت زندگی را محکم ساخت‌. همچون کاری که پدر و مادر ، در آن غفلت نکردند و از همان آغاز کودکی دست اورا به دست اهل بیت سپردند؛ بذر محبت را در او کاشته و چشم هایش را به بندگی خدا بینا کردند...   اصلا خیال میکنم، پدر و مادرش راه عاقبت بخیری را برای ا‌و هموار ساختند، فرزند نیز بوی را از دامان آنها استشمام کرد و قدم در این راه گذاشت.   زندگی نامه اش را که مرور میکردم، چشم هایم به شواهد و ایثارش خورد. همان اخلاصی که از آن جوان ۲۵ ساله الگویی برای همگان ساخته و ایثاری که سرآغاز شهادتش شده بود...   لحظاتی قبل از شهادت، به کمک رزمنده ای رفته بود که دشمن سنگر را نشانه گرفته و لحظاتی بعد بوی سیب همه جارا فرا میگیرد...   درست است ندیده ام اما یقین دارم دم آخری، مهدی عرب سر بر پای ارباب بی کفن گذاشت و دست برسینه زمزمه کرد «السلام علیک یا اباعبدلله»   نویسنده : اسماء همت   
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
ثواب اعمال امروز کانال رو هدیه میکنیم به روح شهید بزرگوار، شهید مهدی عرب 🕊🕯🕊🕯🕊🕯🕊 شادی روح شهدا صلوات.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
دلنوشته‌ای به یاد آن شهید بزرگوار را نیز در زیر درج کرده‌ایم:   درخت اگر ریشه اش استوار در خاک خفت
آخرین دلگویه مون :) 🥀 ممنون از صبوریتون 🌻 ان الله یحب الصابرین✨ بمونید برامون 🙏 مطمئن باشید حضورتون اتفاقی نیست دعوت شده شهدا هستید😍❤️ آخرین قلم 🍃 التماس دعا🕊 پست آخر شبتون شهدایی •|سـرش‌را‌بریدنـد‌وزیر‌لب‌گفت •|فداۍ‌سرت‌سـرکھ‌قـابل‌نـدارد 🌻___________ ↳🥀🕊』 💌••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا