eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
41.7هزار عکس
18هزار ویدیو
365 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
پروا کنیدتا، پَر وا کنید...
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 زیارتنامه تصویری شهدا 🔹 شهدا دلها را تصرف می‌کنند ..... 🔹 با ذکر صلوات نثار ارواح شهدا این پست را برای مخاطب هاتون هم ارسال کنید . ‌✨ الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ ┄┅┅❅❁❅┅┅
عیداست مرادیدن رخسار توای دوست😍 بشکفته دلم✨ درتب دیدارتوای دوست🕊 تون_متبرک_به_لبخندشهید✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 نام و نام خانوادگی: عبدالحسین کیانی تولد: ۱۳۱۸، دزفول. شهادت: ۱۳۶۱/۱۰/۴، سایت ۵، عملیات فتح‌المبین. گلزار شهید: گلزار شهدای دزفول. 🍃 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🎥 📚 جوانمرد قصاب صورتش را با چادرش کیپ گرفته بود تا مبادا شناخته شود. عزمش را جزم کرد و وارد قصابی شد. قلبش داخل گلویش ضربان زد. نفسش به شماره افتاد. صدای برخورد در با آویز زنگ‌دار، چشم قصاب و شاگردش را به سمت زن چرخاند. - سلام. بفرمایید. رویش را محکم‌تر گرفت و با صدای لرزانی گفت: «من... فقط می‌خواستم بدونم گوشت کیلویی چنده؟» - کیلویی پنج‌زار خواهر. سرش را پایین انداخت و بیرون آمد. کمی صبر کرد ولی تصمیم گرفت دوباره وارد قصابی شود؛ چاره‌ای نبود با شکم گرسنه بچه‌هایش و شوهر زمینگیرش چه می‌توانست بکند؟! صدای شاگرد مغازه او را پریشان‌تر از قبل کرد. - خانم! مشدی گفت بهتون بگم ما گوشت نسیه هم می‌دیم. - من هیچی پول ندارم. - از این ماه هیچی نمی‌خواد بدی. داشتی از ماه بعد بده. صدای پر صلابت مشدی که خودش با پاکت گوشت از قصابی بیرون آمده بود، پشت زن را لرزاند و اشک را به چشمانش آورد. در دل، خدا را شکر کرد. با اشاره مشدی، شاگردش با فاصله دنبال زن رفت تا خانه‌اش را یاد بگیرد. از آن پس، اول هر ماه، گوشت به همراه مبلغی پول، پشت در خانه‌ی فائقه و کودکانش، انتظارشان را می‌کشید. ✍🏻 الهه قهرمانی دی‌ماه ۱۴۰۱ 👩🏻‍💻طراح: مطهره‌سادات میرکاظمی 💻تدوین: زهرا فرح‌پور 🎙با صدای: الهام گرجی 🍃 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🌺 عبدالحسین کیانی در سال ۱۳۱۸ در دزفول دیده به جهان گشود. قبل از انقلاب چندین بار توسط ساواک دستگیر و شدیدا شکنجه شد. بعد از انقلاب در بسیج ثبت‌نام کرد. قصاب بود. صبح‌ها در مغازه کار می‌کرد و شب‌ها در مسجد یا خیابان به همراه دو پسرش نگهبانی می‌داد. اهالی شهر دزفول هر زمان می‌خواهند فردی را مثال بزنند که به خوش انصافی معروف است، نام «عبدالحسین کیانی» را بر زبان می‌آوردند. به همین دلیل به «جوانمرد قصاب» معروف شد. او آنقدر محبوبیت داشت که بعد از شهادتش، چند نفر از قصابی‌های دزفول فامیلی‌شان را به کیانی تغییر دادند و سر در مغازه‌هایشان نوشتند: «قصابی کیانی». 🍃 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🌺 عبدالحسین بدون قید و شرط پول قرض می‌داد. اگر مشتری مبلغ کمی گوشت می‌خواست، دریغ نمی‌کرد. وقتی می‌فهمید مشتری فقیر است، نمی‌گذاشت به‌جز سلام و احوالپرسی چیزی بگوید. مقداری گوشت می‌پیچید توی کاغذ و می‌داد دستش.‌ کسی که وضع مادی خوبی نداشت یا حدس می‌زد که نیازمند باشد دو برابر پولش، گوشت می‌داد. گاهی برای این که بقیه مشتری‌ها متوجه نشوند، وانمود می‌کرد که پول گرفته است. گاهی هم پول را می‌گرفت و کنار گوشت، توی روزنامه، دوباره برمی‌گرداند به مشتری. گاهی هم پول را می‌گرفت و دستش را می‌برد سمت دخل و دوباره همان پول را می‌داد دست مشتری و می‌گفت: «بفرما مابقی پولت!» پول نقد یا گوسفند به افرادی امانت می‌داد و سفارش می‌کرد هر زمان که مشکل‌شان حل شد، آن پول را پس دهند. هر زمان که از او می پرسیدند: «عبدالحسین، چه خبر از وضع کسب و کار؟» می گفت: «الحمدلله، ما از خدا راضی هستیم، او از ما راضی باشد.» 🍃 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid