eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.6هزار عکس
17.7هزار ویدیو
349 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
• رفیقِ آسمون نشین من دستمو بگیر .♥
• . در عجبم ! من گناه می‌کنم اما تو هنوز برادرانه هایت را داری :))🌱' .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃امام صادق علیه السلام فرمودند 🍃پس شما خود را محاسبه كنيد پيش از آنكه محاسبه‌تان كنند، زيرا در قيامت پنجاه بازداشتگاه است كه درنگ در هر كدام هزار سال به طول مى‌انجامد 🍃و سپس اين آيه را خواندند:« فِي يَوْمٍ‌ كٰانَ‌ مِقْدٰارُهُ‌ أَلْفَ‌ سَنَةٍ‌ مِمّٰا تَعُدُّونَ‌» 🍃خداوند همه امور را [همواره] از آسمان تا زمین تدبیر و تنظیم می کند، سپس در روزی که اندازه آن به شمارش شما هزار سال است به سوی او بالا می رود.
💢تنها شهید واقعه طبس... ، فرمانده سپاه پاسداران یزد، تنها شهیدِ واقعه‌‌ تهاجم آمریکا به ایران در صحرای طبس که در بمباران هلی‌کوپترهای به جامانده‌ی آمریکا به دستور بنی‌صدر خائن به فیض شهادت نائل آمد.
💢 من حسین خرازی هستم! 🔹به دفتر فرماندهى لشکر مراجعه نمودیم به اطاقى هدایت شدیم و از افراد حاضر در آن اطاق سراغ فرمانده لشكر را گرفتیم و درهمین حین اذان ظهر از بلندگوی مقر لشکر پخش شد، آن فرد حاضر گفت برویم نماز اول وقت را بخوانیم آنگاه فرمانده با شما صحبت خواهد كرد. 🔹به اتفاق شخص مورد نظر به مسجد رفتیم و نمازمان را با جماعت خواندیم و سه نفری به فرماندهى برگشتیم که در مسیر راه بچه هاى بسیجى احترام خاصى به برادرى كه با ما بود می كردند به طبع قضیه ما فكر می كردیم چون ما غریبه هستیم به ما احترام میكنند. 🔹پس از برگشت به اطاقى كه منتسب به فرماندهى بود رفتیم و پیرمردى مشغول سفره پهن كردن بود و ناهار را کشیدند و ناهار رابه اتفاق خوردیم بعد از آن فرد ناشناس گفت: فرمایش تان را بفرمایید! عرض كردم با فرمانده لشکر حاج حسین خرازى كارداریم. تکرار کرد: بفرمایید! باز ما تكرار كردیم با حاج حسین كارداریم و براى سومین بار با لبخند زیبا گفت: من حسین خرازى در خدمت شما هستم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️ صدای شهید تورجی زاده بعد از درخواست شهید حاج حسین خرازی ....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💐 با من حرف بزن 🌱 بلند تر بگو تا گوشهای کَر شده ام بشنوند... 🌿 آری می شنوم بگو... عطش... ناله... درد... آسمان... پرواز... مهدی... 🍀 بگو باز هم بگو می شنوم از یارانت بگو... 🥀 بگو آن زمان که عاشقان خاکت جان خاکی را به روح آسمانی تبدیل می کردند بر دامن حسین(ع) چه می گفتند؟ 🌾 یک عمر سخن از دلدادگی شنیده ام اما نمی دانم چیست، خاک هایت دلدادگی را برایم معنی کرد... 🍂 تمام اعضای بدنم حسادت پاهایم را می کنند، راستش را بخواهی من هم حسودی می کنم، چرا آنها می توانند تو را لمس کنند و من نمی توانم... ┄┅•═༅𖣔✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌺✾‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖣔༅═•‏┅┄
مرزها سهم زمینند و تو اهل آسمان آسمان شام با ایران چه فرقی می‌کند؟ قفل باید بشکند باید قفس را بشکنیم حصر «الزهرا» و «آبادان» چه فرقی می‌کند؟ ۱۲روز مانده تا شهادت🥀💔 ____|🇮🇷|________
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم 🥀نشسته بودیم داخل اتاق. مهمان داشتیم. صدایی از داخل کوچه آمد. ابراهیم سریع از پنجره نگاه کرد. شخصی موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار بود! بگیرش ... دزد ... دزد! بعد هم سریع دویدم دم در. یکی از بچه های محل لگدی به موتور زد. دزد با موتور نقش بر زمین شد! 🕊تکه آهن روی زمین دست دزد را برید و خون جاری شد. چهره زرد دزد پر از ترس بود و اضطراب. درد می کشید که ابراهیم رسید. موتور را برداشت و روشن کرد و گفت: سریع سوار شو! رفتند درمانگاه، با همان موتور. دستش را پانسمان کردند. 🥀بعد هم با هم رفتند مسجد! بعد از نماز کنارش نشست؛ چرا دزدی می کنی!؟ آخه پول حرام که ... دزد کریه می کرد. بعد به حرف آمد: همه این ها را می دانم. بیکارم، زن و بچه دارم، از شهرستان آمده ام. مجبور شدم. 🕊ابراهیم فکری کرد. رفت پیش یکی از نمازگزارها، با او صحبت کرد. خوشحال برگشت و گفت: خدارا شکر، شغل مناسبی برایت فراهم شد. 🥀از فردا برو سرکار. این پول را هم بگیر، از خدا هم بخواه که کمکت کند. همیشه به دنبال حلال باش. مال حرام زندگی را به آتش می کشد. پول حلال کم هم باشد برکت دارد. راوی: عباس هادی منبع: «سلام بر ابراهیم» زندگی و خاطرات پهلوان بی مزار شهید ابراهیم هادی 🥀از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️
دوستش میگفت: صیاد در قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی‌ خواست بارها می شنیدم که می گفت: اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای بلند هم می گفت از ته دل... شهید علی‌صیاد شیرازی🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مولای غريبم کاش یک نشانی از شما داشتم کاش می‌دانستم باید کنار کدام جاده چشم به راهتان بنشینم تا بیایید و با یک لبخندتان همه غم‌های عالم فراموشم شود ... آن یار که رفته است برمی‌گردد اللھم‌عجل‌ݪوݪیڪ‌اݪفࢪج
🍃از امام صادق(ع) روایت شده که فرمود: هر گاه نماز صبح و مغرب را خواندى، هفت بار بگو: "بسم الله الرحمن الرحیم، لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظیم" زیرا هر کس آن را بگوید، به او جنون و جذام و برص، و هفتاد نوع از انواع بلایا نرسد.( اصول کافى ، ج 6، ص 195) 🍃امام علی علیه السلام فرمودند : رسول خدا(ص) به من فرمود: هر گاه که در سختى و بلایى در افتى، بگو بسم الله الرحمن الرحیم، لا حول ولا قوة الا بالله العلى العظیم؛ زیرا خداوند عزوجل به وسیله‌ی آن انواع بلا را از تو دور می‌کند. ( اصول کافى ، ج 6، ص 311)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نام محمد حسن ماخانی نام پدرحسین نام مادرزهرا خانم محل شهادت جزیره مجنون
جزیره مجنون بیوگرافی ماخانی، محمدحسن: سی‌ام تیر ۱۳۴۲، در شهر قزوین به دنیا آمد. پدرش حسین، کارمند اداره فرهنگ و هنر بود و مادرش زهراخانم نام داشت. تا پایان سطح اول در حوزه علمیه درس خواند. پاسدار و طلبه بود. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. هفتم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید. پیکرش مدت‌ها در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۶پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.
شهیدان در دوران دفاع مقدس از اقشار مختلف سنگر به سنگر در دفاع از آرمان‌ها و انقلاب خویش قیام کردند و در این بین یکی از مظلوم‌ترین و گمنام‌ترین آن‌ها بی شک شهدای قلم و رسانه‌اند؛ استان قزوین نیز شهدایی در حیطه روشنگری و بصیرت و اطلاع رسانی دارد که هر کدام از آن‌ها قصه ای دارند خواندنی.  قدم در بهشت قزوین که می گذاری دسته گل هایی را می بینی که هر کدام قصه ای دارند منحصربه فرد و خواندنی و پرفراز و نشیب، دسته گل هایی زلال تر از آب و روشن تر از افلاک که عطر وجودشان هنوز هم مست می کند آدمی را، آنان که ماموریتشان بیدار کردن من و توست حتی حالا که ماموریت زمینی خود را تمام کرده اند باز هم دستگیری می کنند از ما زمینیان اسیر شده در دام دنیا از این روست که مقام معظم رهبری به زیبایی هر چه تمام تاکید داشتند «هشت سال دفاع مقدس ما صرفا یک امتداد زمانی و فقط یک برهه زمانی نیست بلکه گنجینه عظیمی است که تا مدت های طولانی ملت ما می تواند از آن استفاده کند». شهیدان در دوران دفاع مقدس از اقشار مختلف سنگر به سنگر در دفاع از آرمان ها و انقلاب خویش قیام کردند و در این بین یکی از مظلومترین و گمنام ترین آن‌ها بی شک شهدای قلم و رسانه اند؛ استان قزوین نیز شهدایی در حیطه روشنگری و بصیرت و اطلاع رسانی دارد که هر کدام از آن‌ها قصه ای دارند خواندنی؛ تاکنون 10 شهید والامقام در عرصه خبر و رسانه در استان قزوین شناسایی شده است.
شهید محمدحسن ماخانی در سی‌ام تیر ۱۳۴۲، در یکی از محلات جنوب شهر قزوین و در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. پدرش حسین، کارمند اداره فرهنگ و هنر و مادرش هم زهرا خانم یک بانوی خانه‌دار بود. تا پایان سطح اول در حوزه علمیه درس خواند و در کنار تحصیل حوزوی در سپاه و بسیج هم عضویت فعال داشتم. در سال ۱۳۶۲ ازدواج کردم و صاحب یک پسر به نام «محمد محسن» شدم که البته بعد از شهادتش به دنیا آمد.  بعد از حضور در جبهه‌های حق علیه باطل در هفتم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید و پیکرش هم در نهایت بعد از 14 سال ماندن در منطقه سال ۱۳۷۶ تفحص و در گلزار شهدای زادگاهش قزوین به خاک سپرده شد. بعد از گذراندن دوران کودکی، تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در شهر قزوین آغاز و با موفقیت به اتمام رساند. با اتمام سال اول دبیرستان تشخیص داد که تحصیل در مدارس طاغوت نمی‌تواند او را در رسیدن به اهدافش یاری کند برای همین درس را نیمه‌کاره رها کرد و راهی حوزه علمیه شد، احساس می‌کرد حضور در این سنگر اهمیت بسیاری دارد و می‌تواند در لباس طلبگی فردی مفید برای دین باشد.
فعالیت‌های پیش از انقلاب؛ به دلیل اهمیت به اعتقادات و تأکیدات دینی، در سنین نوجوانی و با اوج‌گیری فضای انقلاب اسلامی به صفوف مبارزان و فعالان سیاسی پیوست و در تکثیر و توزیع اعلامیه‌های حضرت امام خمینی (ره) مشارکت داشت، گاهی هم همراه خانواده در اعتراضات مردمی شرکت می‌کرد. برای آگاهی همسالان خود جلساتی مخفیانه‌ای را با عناوین مختلف در مسجد و مقبره شهید ثالث شهر قزوین برگزار می‌کرد. فعالیت‌های پس از انقلاب؛ پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت حزب جمهوری اسلامی قزوین درآمد، فعالیت‌های فرهنگی را هم ادامه داد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها انتشار نشریه «کودک حزب الله» بود که شماره نخست آن در هفتم مهرماه سال 1358 چاپ شد. نشریه حزب جمهوری اسلامی شروع فعالیت‌های رسانه‌ای این شهید بزرگوار شد. در آن یادداشت‌ها و اطلاع‌رسانی‌های لازم برای قشر کودک و نوجوان منعکس می‌شد که مسئولیت قسمت اصول عقاید آن بر عهده شهید ماخان بود. در ادامه برش‌های کوتاهی از زندگینامه این شهید خبرنگار استان قزوین را مرور می‌کنیم. ازدواج؛ در اردیبهشت سال 62 توسط یکی از دوستانش در سپاه شهر تاکستان با همسرش آشنا شد که از بسیجیان فعال واحد خواهران آنجا بود ؛همیشه دوست داشت که عقدش را حضرت امام بخوانند برای همین بعد از مدت‌ها پیگیری این آرزو محقق شد، پیمان نامه زندگی او و همسرش با حضور در محضر امام و توسط ایشان جاری شد و زندگی مشترکشان را در تیرماه آغاز کردند.