eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.3هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه آیه‌ی وَ جَعَلْنا... را زمزمه می‌کرد ‌گفتم: آقا ابراهیم این آیه برای محافظت در مقابل دشمنه اینجا که دشمن نیست نگاه معناداری کرد و گفت: دشمنی بزرگتر از شیطان هم وجود داره...؟! شهید ابراهیم هادی🕊🌹 ┄┅┅❅❁❅┅┅♥️ شهید ابراهیم هادی رفیق شهیدم ♥️
همیشه آیه‌ی وَ جَعَلْنا... را زمزمه می‌کرد ‌گفتم: آقا ابراهیم این آیه برای محافظت در مقابل دشمنه اینجا که دشمن نیست نگاه معناداری کرد و گفت: دشمنی بزرگتر از شیطان هم وجود داره...؟! شهید ابراهیم هادی🕊🌹
توی کار اهل دودر کردن نبود پُرکار بود و به پُرکاری اعتقاد داشت می‌گفت: من یکبار در حضور حاج‌قاسم برای عده‌ای حرف می‌زدم گفتم من اینطور فهمیده‌ام که خداوند شهادت را به کسانی می‌دهد که پُرکار هستند و شهدایِ ما اینطور بوده‌اند حاج‌قاسم حرفم را تایید کرد و گفت: بله همین‌طور بود.. شهید محمود رضا‌ بیضائی🕊🌹
عاشقانی که مدام از فرجت می گفتند عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری...
شهیدان را مپندارید مُرده‌اند ، بلکه آنان زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی می‌خورند ... سوره آل عمران آیه 169 🌹
✍دوستیا توی جبهه طوری بود که همدیگه رو از میون گلوله‌ها بیرون می‌کشیدن ؛ سعی کنیم رفاقتایـے داشته باشیم که همدیگه رو از گناه نجات بدیم 🌷برادر شهیدم شهید ابراهیم‌ هادی..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آیین‌دل‌تو‌مهࢪبانیست‌شھیـد درسینه‌بهـار‌جاودانیست‌شھیـد هرلحظھ‌ نگاهت‌به‌دلم‌مے‌گوید عشق‌تو‌دلیل‌زندگانیسـت‌شھیـد🍀✨
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
خدایا کمکمون کن حروم نشیم! حرومِ مسیرهای اشتباه، موقعیت‌های اشتباه، فکرهای اشتباه، آدم‌های اشتباه
امیرالمؤمنین علی علیه السلام می‌فرماید: از نفس خودتان حساب بکشید پیش از آنکه شما را به حساب بکشند، و خودتان را وزن کنید و بسنجید پیش از آنکه شما را وزن کنند و تحت سنجش درآورند .نهج البلاغه، خطبه 88 استاد مطهری، حکمت‌ها و اندرزها، ج 1، ص59
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊چه زیباست این تقدیر... 🎥بخشی از وصیتنامه شنیدی یک شهید آشوری تصاویری از وداع "شهید جانی بت اوشانا" در معراج شهدا
رفقا هر روزی که میگن کل یوم عاشوراس و هر زمین و سرزمینی که میگن کل ارض کربلاس، یعنی هر لحظه ما وسط امتحانیم. هر کسی یک شب دهم محرمی داره! شبِ انتخاب، شبِ امضای شهادت، شبِ ابلاغ ماموریت. حسین یکتا
رفیقی خوبه ؛ که بویِ دنیا نده ... رفیقِ شفیق ما باشید چه در دنیا و چه در عقبی ❤️ 🕊 پنج شنبه و یاد شهدا با ذکر صلوات
گذشتن و رفتن...❤️
نجات و رستگارى در سه چيز است: پايبندى به حق، دورى از باطل و سوار شدن بر مركب جدّيت. 📚 غررالحکم ، حدیث 2661
🌹💐🥀🌴🥀💐🌹 💐 شیطانی چون آمریکا و دیگر وابستگانش ، از جهانی شدن این انقلاب می ترسند و هر روز با یک مکر و حیله ای وارد میدان شده و می خواهند این انقلاب را سرنگون کنند . ولی اینها کور خواندند و خیال می کنند که ما ترسی از آنها داریم ، و نمی دانند که امام ما فرموده : ما مرد جنگیم . 🌹 🕊 🌹 🌹 🌺💐🌼
🌹🕊🌴🌷🌴🕊🌹 دلم "بهشتـی" را مے‌خواهد کہ ساکنانش "شهـدا" هستند گوشه ای کنارشان بنشینم و برای خود " فاتحه ای " بخوانم بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم الحمدلله ‌رب‌ العالمین... 🥀 🕊🌹
🕊🥀🌴🌹🌴🥀🕊 خط مقدم جبهه بود. گردان به میدون مین که رسید، مثل همیشه قرار شد تعدادی از رزمنده ها برن و معبر باز کنن . چندتاشون داوطلب شدن و رفتند. او هم رفت. چند قدم که رفت، برگشت. 15 سال بیشتر نداشت. یعنی ترسیده بود! .... خب! ترس هم داشت! .... اما .... نه .... پوتین هاشو از پاهاش در آورد و داد به یکی از بچه ها و گفت: تازه از گردان گرفتم. حیفه! بــیــت الــمــالــه... و ... پابرهنه رفت... خدایا کمک کن بتوانیم رهرو راه باشیم که با این چنین افکار پسندیده ای از جان خود گذشتند... و رفتند تا ما در آرامش زندگی کنیم. 🥀 🕊🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊 خواهرم برادرم بہ گوشی ما ڪہ مرغ و میوہ ارزان شود ما تا بے بصیرتے مهمان دلهایمان شود ما تا قحطے غیرت نشود ما ڪہ بے حیایے و بی حجابے ارزان نشود شادی روح و 🥀 🕊🌹
🥀🌴🕊🌹🕊🌴🥀 یکی از فرماندهان جنگ روایت می‌کند: خدا رحمت کند «حاج عبدالله ضابط» را. برایم تعریف می‌کرد خیلی دلم می‌خواست را ببینم. یک روز به رفقایش گفتم، جور کنید تا ما را ببینیم . خلاصه نشد. بالاخره آقا توی فکه روی مین رفت و به آسمون‌ها پر کشید. تا اینکه یک وقتی آمدیم در منطقه جنگی با کاروان‌های راهیان نور. شب در آنجا ماندیم. در خواب، را دیدم و درد و دل‌هایم را با او کردم ... گفتم خیلی دلم می‌خواست تا وقتی زنده هستی بیایم و ببینمت، اما توفیق نشد. به من گفت "ناراحت نباش فردا ساعت ۸ صبح بیا سر پل کرخه منتظرت هستم". صبح از خواب بیدار شدم. منِ بیچاره که هنوز زنده بودن را شک داشتم، گفتم: این چه خوابی بود، او که خیلی وقت است شده است. گفتم حالا بروم ببینم چه می‌شه. بلند شدم و سر قراری رفتم که با من گذاشته بود، اما با نیم ساعت تأخیر، ساعت ۸:۳۰. دیدم خبری از نیست. داشتم مطمئن می‌شدم که خواب و خیال است. سربازی که آن نزدیکی‌ها در حال نگهبانی بود، نزدیک آمد و گفت: آقا شما منتظر کسی هستید؟ گفتم: بله، با یکی از رفقا قرار داشتیم. گفت: چه شکلی بود؟ برایش توصیف کردم. گفتم: موهایش جوگندمی است. محاسنش هم این‌جوری است. گفت: رفیقت آمد اینجا تا ساعت ۸ هم منتظرت شد نیامدی، بعد که خواست بره، به من گفت: کسی با این اسم و قیافه می‌آید اینجا، به او بگو آمد و خیلی منتظرت شد، نیامدی. کار داشت رفت اما روی پل برایت با انگشت چیزی نوشته، برو بخوان. رفتم و دیدم خود نوشته: 🌹 🕊🌹
🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹 گاهی وقت ها ساعت ها زل می زند به مادر شهیدی که بر سر مزار پسرش نشسته است. دلش طاقت نمی آورد و مثل همیشه بغض سی ساله اش دوباره در کنار مزار شهدای گمنام می شکند. خورشید به آسمان پنج شنبه که می رسد دلشوره هم با خودش می آورد. و این دلشوره برای یک روز و یک هفته و یک سال نیست، عمریست با این دلشوره زندگی کرده است. عمریست با این دلشوره از خواب برخواسته، نفس کشیده و تا به امروز را طاقت آورده است. مثل همان دلشوره ای که روز اول مادر شدن آمده بود سراغش، همان روزی که قنداقه تنها پسرش را به دستش دادند. همان روزی که وقتی چشمش به روی ماه نوزادش افتاد چهار قل و آیةالکرسی از روی لبش کنار نرفت. راستش را بخواهی دلش عجیب دوباره هوای آن روی ماه را کرده است. هر پنج شنبه کارش همین است، اصلا تمام دلخوشی زندگی اش همین پنج شنبه هاست. نمی داند چرا؟ اما همین که چادر سیاهش را بر سر می کند یاد آخرین روز رفتن جگرگوشه اش می افتد، یاد آن روزی که چادرش را دودستی گرفته بود و قسمش می داد تا اجازه رفتن را بگیرد، اجازه پر کشیدن را. شادی روح و 🌹 🕊🌹