فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اینجاست که تو به ژرفای این روایت عجیب پی میبری که چگونه معرفت امام زمان عج شرط خروج از جاهلیت است...
⭕️ چه کسانی راه تاریخ را به سوی نور میگشایند؟
🔰#شهید_آوینی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
.
روایت حاج قاسم از جوانی که با لباس خونی نماز میخواند...:)🌺🌿
#حاج_قاسم
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
💔
💥دو شهید با یک نام💥
عمو و برادرزاده ای همنام، یکی مدافع وطن یکی مدافع حرم✅
شهید «علیرضا بریری» فرزند «محمدابراهیم» در سال 1346 متولد شد و در تاریخ 14 دی ماه سال 1363 در سروآباد مریوان به شهادت رسید.😔
همچنین شهید مدافع حرم «علیرضا بریری» نوه «محمدابراهیم بریری» در سال 1366 متولد شد و در تاریخ 16 اردیبهشت 1395 در خانطومان سوریه به شهادت رسید. 💔
شهید مدافع حرم
#علیرضا_بریری
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🔻 از راه که میرسید، پدر را میبرد حمام. خودش لباسهای پدر را میشست. مینشست کنار بابا، دستهای چروکیدهاش را نوازش میکرد و میبوسید. جورابهای پدر را میآورد و موقع پوشاندن، لبهایش را میگذاشت کف پای پدر.
🔸 مادر هم که در بیمارستان بستری بود، از سوریه که آمد بیمعطلی خودش را رساند بیمارستان. همین که آمد توی اتاق، از همه خواست بیرون بروند؛ حتی برادر و خواهرها. وقتی با مادر تنها شد، پتو را کنار زد. دستش را میکشید روی پاهای خستۀ مادر. حالا که صورتش را گذاشته بود کف پای مادر، اشکهای چشمش پای مادر را شستوشو میداد.
🔺 کسی از حاجقاسم توصیهای خواسته بود. چند بندی برایش نوشت که یکیاش احترام به پدر و مادر بود: «به خودت عادت بده بدون شرم، دست پدر و مادرت را ببوسی. هم آنها را شاد میکنی، هم اثر وضعی بر خودت دارد.»
📚 از کتاب #سلیمانی_عزیز | گذری بر زندگی و رزم شهید حاجقاسم سلیمانی
شهید مدافع حرم
#حاج_قاسم_سلیمانی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره حاج حسین کاجی از حس و حال سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در کنار خانه کعبه
🔷روایتگر دفاع مقدس در سالگرد تدفین شهدای گمنام دانشگاه آزاد اسلامی نیشابور:
حاج قاسم در لباس احرام و در کنار خانه خدا هم شهدا را فراموش نکرد.
شهید مدافع حرم
#حاج_قاسم_سلیمانی
─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
بچهها معبر شهادت چیه؟ معبر خلاصی از دست نفس چیه؟ باور کنید #اشک است و اشک و اشک. گریه هست و گریه هست و گریه.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰 حاج حسین یکتا
تیر خلاصی.mp3
899.2K
شهدا با روضه به شهادت وصل شدند...
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔰 حاج حسین یکتا
نشستم کنارش گفت: پاشو برو
گفتم: چرا..؟!
گفت: برو دنبال حرف های زمین مانده رهبر
شهید فقط گریه کن نمیخواهد رَهرو میخواهد من به عشق لبخند #حضرت_آقا رفتم جلو...
شهید علی خلیلی🕊🌹
🥀🌴🌹🕊🌹🌴🥀
یاد باد
آن روزگاران
یاد باد
یاد جبهه ها
یاد دفاع مقدس
#یاد_شهدا
شادی روح #امام_راحل و #شهدا و سلامتی رزمندگان 8 سال دفاع مقدس
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 🌹🕊
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#در_محضر_شهدا
#بزرگ_مردان_کوچک
قهرمان ورزش باستانی
#شهید_والامقام
#سعید_طوقانی
تا می توانید مراقب و محاسب اعمال و رفتار خودتان باشید و خود را در محضر خدا حس کنید که اگر شما او را نمی بینید ، او شما را می بیند و رئوف و رحیم و قادر و قهار است .
مبادا حلم و صبر خداوند شما را ظلوم و جهول کند ! ...
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
هفدهم شوال
#روز_فرهنگ_پهلوانی
و ورزش زورخانه ای
🌹🕊🥀
نام:احمد
نام خانوادگی:احمدی تنها
نام پدر:محمود
تاریخ تولد:1337/7/5
محل تولد:بوشهر - دیر
تاریخ شهادت:1364/02/23
محل شهادت:آبادان
مسئولیت
نوع عضویت
شغل:معلم
تحصیلات
مدفن
معلم در کلام استاد مطهری (ره) معلم باید نیروی فکری متعلم را پرورش دهد و او را به سوی استقلال رهنمون شود. باید قوه ابتکار او را زنده کند؛ یعنی در واقع، کار معلم آتش گیره دادن است. فرق است میان تنوری که شما بخواهید آتش از بیرون بیاورید و در آن بریزید تا آن را داغ کنید و تنوری که در آن هیزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گیره از خارج می آورید و آن قدر زیر این چوب ها و هیزم ها قرار می دهید که اینها کم کم مشتعل شود
زندگی نامه
احمد احمدی، در سال 1337ش در روستای «جاشک» (از توابع دیّر) در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود. پس از سپری کردن شش سال در روستا، برای فراگیری تحصیل و به علّت عدم وجود مدرسه در این روستا، از طرف پدر و خانواده به روستای «مسیله بهمنی» و «آبدون» و شهرستان برازجان رفت و دوران ابتدایی و راهنمایی را، با موفّقیّت و کسب بهترین امتیاز سپری کرد. سپس به خاطر ممتاز بودنش بدون امتحان به دانش سرای مقدماتی تربیت معلّم، در بوشهر، راه پیدا نمود. دو سال این دوره را با رشادت و استعدادی بی نظیر و کسب مقام نخست طی کرد و بدون کنکور وارد مرحله ی بالاتر (دانش سرای راهنمایی) شد. در این محیط مورد توجّه خاص و عام دانش جویان قرار گرفت. خود در این دوران، که اوج مبارزه با رژیم پهلوی بود، در صف مقدّم مبارزه و جهاد حرکت کرد و به دیگر افراد و دانش جویان خط و حرکت می داد. وی دانش جویی عفیف و متین بود. دانش جویان تربیت معلّم او را به خوبی دریافته بودند و به عنوان یکی از اعضای فعّال انجمن اسلامی (وحدت) دانش سرا، در موقعی که گروهک های انحرافی برای وارد ساختن ضربه از هر نوع وسیله و حربه ای استفاده می کردند، با کلمات شیوا و متینش همه چیز را خنثی ساخت. وقتی در برابر منافقان از خدا بی خبر قرار می گرفت که شعارهای خود را بر روی مقواهایی نوشته و می خواستند فضای آزاد و اسلامی دانش سرا را لوث کنند، بدون کوچک ترین درگیری و برخوردی، با دیگر برادران عضو انجمن اسلامی ماهیت آنها را برای دیگران هویدا می ساخت. بالاخره دوران تحصیل را در تربیت معلّم، در سال 58ش، به پایان رسانید و در همین سال به خدمت آموزش و پرورش درآمد. در ابتدای استخدام، فقیرترین روستا را برای خدمت و ارشاد مردم و نونهالان انتخاب کرد تا آن جاییی که برایش میسّر بود به تدریس روزانه در مدرسه ی راهنمایی شهید بهشتی «بنک» مشغول شد. شب ها نیز، برای حفاظت و برقراری امنیّت در محیط روستا به اتفاق دیگر برادران گشت و نگهبانی می داد. پس از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، تصمیم گرفت که به منظور نبرد علیه متجاوزان به میهن، راهی جبهه ها گردد. مدّتی را در کردستان با گروهک های منحرف و مدّتی را در جبهه آبادان سپری نمود. سرانجام در تاریخ 23/2/64 ش، در اصابت مستقیم تیر به ناحیه ی سینه و شکم، به درجه ی رفیع شهادت نایل گشت. راهش پر رهرو باد.
در سال 1337 در روستاي جاشك از توابع شهرستان دير در خانواده اي مذهبي چشم به جهان گشود . در كودكي نقصي در رفتار و كردار وي نبود . هميشه كلمه آقا بكار مي برد و با افراد كوچكتر از خودش بسيار خوش اخلاق و خوش رفتار بود . علي رغم كوچك بودن ، بسيار با اراده و پشتكار ومسئوليت پذير بود .و مسئوليت هاي خانه به به دوش مي گرفت . در برابر همه متواضع و هميشه عامل صلح بين دوستان بود . دوستان خود را براي شركت درفعاليت هاي محله دعوت مي كرد و انقلاب اسلامي را به چهره خوبي معرفي مي نمود . وي تحصيلات دوران ابتدايي را در برازجان با كسب بهترين امتياز سپري كرد . به علت ممتاز بودن ، بدون امتحان ورودي به دانشسراي مقدماتي ( تربيت معلم ) در بوشهر راه يافت . در مدت دو سال اين دوره را با موفقيت پشت سر گذراند و با كسب مقام اول بدون آزمون كنكور وارد مرحله بالاتر يعني دانشسراي راهنمايي شد . وي با توجه به اينكه دانشجويي عفيف و متين بود ، ولي ديگر دانشجويان او را خوب دريافته بودند و به عنوان يكي از اعضاي اصلي انجمن اسلامي دانشسرا ( وحدت ) به ديگر دانشجويان خط و حركت مي داد و نمي گذاشت گروهكهاي انحرافي ضربه اي به وحدت اسلامي آنان بزنند . با كلمات شيوا و دلنشين و بدون درگيري ، ماهيت پليد و اصلي آنان را براي ديگر دانشجويان آشكار مي ساخت . دوران تربيت معلم را در سال 58 اتمام رساند . در همين سال به استخدام اداره آموزش پرورش درآمد و به عنوان دبير در مدرسه راهنمايي شيد بهشتي بنك و سپس بعنوان مدير در مدرسه راهنمايي شريعتي به فعاليت پرداخت . شهيد روزها در مدسه تدريس مي كرد و شب ها به كمك ديگر برادان براي حفاظت و برقراري امنيت به گشت ونگهباني مي پرداخت . با شروع جنگ تحميلي تصميم گرفت ، در جبهه ي ديگري از نظام جمهوري اسلامي ايران خدمت بكند و راهي جبهه هاي كردستان و مدتي هم آبادان شد. سرانجام درتاريخ 23 /2 /64 بر اثر اصابت مستقيم به درجه اعلاي شهادت رسيد . روحش شاد و راهش پر رهرو باد
شهيد به روايت دوست
من 16 سال با شهيد دوست و همكلاس بودم . برخورد ايشان با مسئله جنگ باعث شركت بسياري از دوستان در جنگ شد . بطوري كه كلاس هاي درس را رها نموده و با تعدادي از دانش آموزان براي دفاع از ميهن روانه جبهه حق عليه باطل شدند .
محمود در مدرسه و كلاس هاي درس ، مشاور خوبي براي معلمان و دوستان خود بودند . با توجه به اينكه اكنون رشته تخصصي ام فيزيك است ، ايشان در زمينه حل مسائل هندسي و رياضي در ايام امتحانات كمك دهنده خوبي براي من بودند .
رزوي در منزل يكي از دوستان بودم كه فرزندشان اين خبر را به ما دادند .در حالي كه براي خودمان بسيار ناراحت شده بودم . ايشان را لايق اين افتخاربزرگ ديدم .
عباس ابراهيمي
خاطره هايي از دوستان و خويشاوندان شهيد :
اوايل جنگ بود . مهاجرين زيادي به روستاي ما آمده بودند ما هم از تامين معاش زندگي در مضيقه بوديم . روزي متوجه شديم شهيد مقدار زيادي مواد غذايي از قبيل آرد ,برنج و قابلمه ، بشقاب و ديگر مايحتاج جمع كرده و مي خواهد برود گفتيم : كجا ، ما به اين ها احتياج داريم گفت : مهاجرين واجبتراز ما هستند .
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
شهيد به روايت دوست من 16 سال با شهيد دوست و همكلاس بودم . برخورد ايشان با مسئله جنگ باعث شركت بسي
( زن برادر شهيد )
اوايل انقلاب بود . در روستا بين بعضي از همسايه ها اختلافي پيش آمده بود . بزرگان محل نتوانستند مسئله را حل كنند . يادم هست : شهيد نزد يكي از روحانيون با نفوذ رفت و مسئله را با وي در ميان گذاشت . اصرار داشت كه حتما بيايد و اختلاف را از بين ببرد . دست آخر همين كار را كرد .
( زن برادر شهيد )
در نامه هايش ,هميشه اوضاع جنگ را طوري مجسم مي كرد كه هر خواننده اي را عاشقانه شيفته حضور در صحنه هاي نبرد مي كرد . سلامتي اش را چنان توصيف مي كرد كه هيچ كدام از اعضاء خانواده را نگران نمي ساخت . همه خدا را شكرمي كرديم كه براي حفاظت ازاسلام ، قرآن و حيثيت مملكت نبرد مي كند .
( زن برادر شهيد )
شهيد به روايت پدر
شهيد ششمين فرزند من مي باشد .هنگام اعزام به جبهه روحيه اي عالي داشت و بسيار خوشحال بود. با اينكه از همه فرزندانم كوچكتر بود اما بسيار با اراده وبا پشتكار بود در برابر همه احساس مسئوليت داشت و هميشه متواضع بود . خبر شهادت اش را از طريق دوست شهيد آقاي حسين پور كه همكار ايشان هم بودند و شيخ موسي احمدي اطلاع پيدا كردم . نسل هاي بعد بايد ادامه دهندگان راه آنان باشند و نگذارند راه و هدف شهدا ء در جامعه كمرنگ شود . به خانواده شهداء سر بزنند . در يك كلام جامعه , مردم و مسئولين در برابر خون شهداء احساس مسئوليت بكنند .
وصیت نامه شهید احمد احمدی تنها
همه به سوي او باز خواهيم گشت .
سياه كردن كاغذ سفيد براي نوجوانان ، جوانان ، استادان ، افراد شايسته اي است كه دوست دارند اوقات مفيد خود را در راه خدا و اسلام ، پايداري جمهوري اسلامي قرار دهند تا سعادت دنيوي و اخروي را درك كنند . از معبود بي همتا خواهانم كه همه را به راه مستتقيم هدايت و از خطا هاي گذشته چشم پوشي نمايد .
در مرحله اول به همه نوجوانان و جوانان ، در مرحله دوم به والذين و دوستان آنها ، در مرحله بعد به پيشبران نظام جمهوري اسلامي وصيت مي كنم ،كه اين كشور را از آسيب و گزند دشمنان دور نگه بدارند . با كوشش بي دريغ ، دانشگاهها را از انحراف شرق و غرب نجات دهند و دست ابر قدرتها را از كشور قطع نمايند. كه خدا پشتيبان شماست .
معلمين عزيز به شغل شريفشان كه متعلق به انبياء است توجه وافر داشته باشند . درست عمل كنندتا از امتحانات الهي سر بلند بيرون بيايند ، كه فرهنگ سايه اي از نبوت است . به قول امام ( ره) : « فرهنگي ها سايه اي از نبي اند » و اين سايه بهترين عمل و الگورا براي نسل آينده در بر دارد .
به خواهران و برادراني كه مورد بهره برداري منحرفان فرصت طلب و سود جو قرار گرفته اند توصيه مي كنم ، با فكرآزاد و بيطرفانه قضاوت بنشينند و ببينند كه طرفدار محرومان و ستمديدگان جامعه چه كساني هستند ، و راه درست را برگزينند .
به مردم عزيز توصيه مي كنم ، قدر نعمتي كه با تلاش خود و خون جوانان رشيدشان به دست آورده اند را بدانند . از آن پاسداري كنند . در راه آن ـ كه نعمت بزرگ خدايي و امانت عظيم اوست ـ كوشش كنند و از هيچ مشكلي نهراسند .
در آخر از پدر ، مادر ، برادر , خواهرانم و كليه عزيزاني كه به هر نحوي براي پيشبرد امور زندگي با من هميار ، همنشين و تلاشگر بوده اند سپاسگزارم و دست همه آنها را مي بوسم و حلاليت مي طلبم .