eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.2هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 حسین از بچه های انتخابی گردان بود که دوره آموزش شنا و غواصی را چند ماه قبل در شهر تبریز طی کرده و هنگام آموزش نیروهای گردان در کناررودخانه کارون بعنوان مربی به بچه ها شنا و غواصی یاد می داد و حسابی هم باهاشون گرم گرفته و سر و کله میزد، بچه ها هم که اکثریت شون اصلا شنا بلد نبودن و با آب و لوازم غواصی واقعا بیگانه بودند، خیلی سخت و دشوار تمرینات را یاد گرفته و انجام می دادند و با کارها و حرکات خنده دارشون مدام نظم کلاس را بهم میزند و موجب شاکی شدن حسین می شدند . حسین هم که اصلا اهل فرمانده بازی و عصبانیت نبود، وقتی خیلی اذیت می شد، هی با خنده می گفت : الهی همگی تو آب شهید شیم ! آخه یه کم مثل بچه های باکلاس و درس خون رفتار کنید تا به کارمون برسیم ! وقت نداریم ها ! و بچه ها هم با شوخی و خنده می گفتند : آخر چرا تو خشکی نه !؟ تو آب !؟ حسین هم یه قیافه جدی میگرفت با لبخند می گفت : یک جای تو کتابها خوندم که ثوابش خیلی و خیلی زیاده ! آخرش هم حرفش به جاش افتاد و با همون بچه هائی که شنا و غواصی کار می کرد، اونطرف رودخانه اروند کنار اسکله چهارچراغه عراق میون موانع خورشیدی گیر افتاده و با انفجار مین منور همه شون شناسائی شده و داخل آب به شهادت رسیدند . 🥀 🌹🌴
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴 حسین از بچه های انتخابی گردان بود که دوره آموزش شنا و غواصی را چند ماه قبل در شهر تبریز طی کرده و هنگام آموزش نیروهای گردان در کناررودخانه کارون بعنوان مربی به بچه ها شنا و غواصی یاد می داد و حسابی هم باهاشون گرم گرفته و سر و کله میزد، بچه ها هم که اکثریت شون اصلا شنا بلد نبودن و با آب و لوازم غواصی واقعا بیگانه بودند، خیلی سخت و دشوار تمرینات را یاد گرفته و انجام می دادند و با کارها و حرکات خنده دارشون مدام نظم کلاس را بهم میزند و موجب شاکی شدن حسین می شدند . حسین هم که اصلا اهل فرمانده بازی و عصبانیت نبود، وقتی خیلی اذیت می شد، هی با خنده می گفت : الهی همگی تو آب شهید شیم ! آخه یه کم مثل بچه های باکلاس و درس خون رفتار کنید تا به کارمون برسیم ! وقت نداریم ها ! و بچه ها هم با شوخی و خنده می گفتند : آخر چرا تو خشکی نه !؟ تو آب !؟ حسین هم یه قیافه جدی میگرفت با لبخند می گفت : یک جای تو کتابها خوندم که ثوابش خیلی و خیلی زیاده ! آخرش هم حرفش به جاش افتاد و با همون بچه هائی که شنا و غواصی کار می کرد، اونطرف رودخانه اروند کنار اسکله چهارچراغه عراق میون موانع خورشیدی گیر افتاده و با انفجار مین منور همه شون شناسائی شده و داخل آب به رسیدند . 🥀