eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.2هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌦... از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓 . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم😓، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم...😭 گذشتم... . 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم!😭 تمام شد... . 🥀🕊از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
🌦... از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓 . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم😓، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم...😭 گذشتم... . 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم!😭 تمام شد... . 🥀🕊از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... ─━━━⊱❅✿•❅•✿❅⊰━━━─
[🤲|] آخرین پله سلوک عارف، فناست! با خدا می‌پیوندی؛ چونان قطره‌ای که به دریا می‌رسد، هم بی‌نهایت می‌شوی و هم فانی! غریق ذات دوست شدن؛ همان فنا شدنی‌ست که راستی، شرط بقاست... ˹🌻|
مداحی_آنلاین_تموم_جـاده_ها_بازن_مهدی_رسولی.mp3
3.43M
🌙 ویژه 🍃شبا دلتنگ تو میشم برای گریه شب خوبه 🍃برای توبه کردن هم میگن خوبه 🎙 👌بسیار دلنشین 🌷 🌙
و من از تو میخواهم ، در این ماه پر برکت به من عطا فرمایی زیارت بهشت این دنیا را ، حرم امام حسین (ع) و قمر بنی هاشم را ، که تمام دلتنگی هایم برای دوری از آن تکه بهشت است. همان بین الحرمین ای که آسمان آن سقف ندارد ، مستقیم به عرش می‌رسد و همان قبه ای که زیر آن هر آنچه خواهی ، به تو داده میشود ... پروردگارا عنایت به فرما به ما قدم زدن در آن بهشت برین را ، به همین زودی انشالله...
🍂خسـته ام ازایــن همـه تکرار دلــم حـریـــم امـنی می خواهــد. ای شهـیـــــد مـــرابـخـوان بـه سرزمین آرامشت شـهـــ🌷ــدا!!!! مـارا ببخشیـد اگـر گـاهـی یـادتـان دیـرمیشود مــا زمین گـیــر خویشتنیـم مــارا بــه اسـم بخوانیـد که بپــرد از سـرمــا خـواب غفلت!! ای شاهدان زندگی و حیات ما ‌
YEKNET.IR - monajat 2 - hafteghi esfand 1402 - narimani.mp3
4.86M
با (عج) 🍃دست محتاج‌تر از من به درت نیست کریم 🍃سر زدن به فقرا دردسرت نیست کریم 🎙 👌بسیار دلنشین
به حق الحسین.mp3
2.87M
الهی و ربی بحق الحسین یه رحمی به ما کن...
4_5911197166323371490.mp3
39.99M
🌿💔°• تو با خود دشمنی کردی ولی من دوستت دارم اگر من با تو بد بودم تو را دعوت نمیکردم 🎙 حاج مهدی رسولی بسیار دلنشین👌 🕊قرارگاه شهدا ⬇️ http://eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
1 Monajat - HajMahdiRasuli - Shab 24 - SarallahZanjan.mp3
6.42M
🌿 «نکند بگذرد این ماه و...» 🎙بامداحی: حاج مهدی رسولی
1 Monajat - HajMahdiRasuli - Shab 23 - SarallahZanjan.mp3
9.64M
🌿 «هر که میخواست گرفتار تماشا بکند..» 🎙بامداحی: حاج مهدی رسولی
[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ma0201082.mp3
40.12M
🌿 «از یاد خدا دوری و غفلت به چه قیمت» 🎙مداح: حاج مهدی رسولی بسیار دلنشین 👌 🕊قرارگاه شهدا ⬇️ http://eitaa.com/joinchat/3399418009Ceebccf2e58
YEKNET.IR - monajat - shabe 2 ramezan 1401 - salahshoor.mp3
3.11M
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✨﷽✨ 🌙 ویژه ماه_رمضان 🍃من و این دست خالی، 😭یارب العفو...... 🍃من و آشفته حالی، 😭 یارب العفو...... 🎙حاج مهدی سلحشور 🌴‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌خودت اذن دادی بخوانم تو را خدایا... خدایا... خدایا..... خدا من و این دست خالی، یا رب العفو.....😭 یا رب از فرط گنه نامه سیاهم چه کنم ای آسمانی رزق امروز زمینی... قلب مرا نرم کرد ،دیده ی بارانی ام شهیدی در میان کاروانت میشوم یا نه دل من غرق گناه است، الهی به حسین..... از دلی زار و سینه ای بی تاب.... گفتم دوری داره دلم رو میکنه بیچاره خواهم که شبی محرم اسرار تو باشم اگر که عمر زیادم دهد خدای حسین بر عفو بی حسابت این نکته ام گواه است...... با التماس و حال دعا توبه میکنم.😭 🌴الا مسافر صحرا خدا کند، که بیایی..... 🌴مولای من، آقای من..... معبود من ...... اِله من....... 😭العفو ...العفو سحر خیزان وبیدار دلان منتظر... التماس دعافرج 🤲 مهدی غریب است.....😭 امـــــامـ زمـــانـــے شــــو
🥀🕊🌹🌷🌹🕊🥀 خاطرات دفاع مقدس خدا رحمت کند از کارگران اهل قم بود که با زبان روزه به رسید. در یکی از نیمه شب های ماه رمضان که قرار بود خود من چند روز پس از آن به مرخصی بروم، چون می دانست می خواهم به قم برگردم، پیش من آمد و گفت حاج ناصر! وصیت نامه ای را همین دیشب نوشتم و از تو می خواهم وقتی به قم رفتی آن را به دست خانواده ام برسانی؛ من وصیت نامه را گرفتم؛ پس از اذان صبح بود که با دهان مشغول با خدا بود که حمله خمپاره ای دشمن باعث این والا مقام شد؛ واقعا نحوه او در حال با خدا، بسیاری از همرزمان ش را تحت تأثیر قرار داد. راوی : یاد باد آن روزگاران یاد باد شادی روح و 🕊 🌹🕊
ماندم میان خوف و رجا 1.mp3
16.34M
میان خوف و رجا، دست من بگیر...🌹🍃 وقتم کم است آه خدا دست من بگیر...🌹🍃 حاج منصورارضی ....🌹🍃