_حاجعبدالرضا_هلالی_آی_جوونا_گل_بریزید_اکبر_لیلا_اومده_.mp3
4.39M
آی جوونا گل بریزید اکبر لیلا اومده...🌸🌸
#میلاد_حضرت_علی_اکبر
#روز_جوان
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اکنون معراج الشهدای اهواز
➕ در ایتا، سروش و روبیکا
به راهیاننور بپیوندید 👇
[🌹] [ @rahiankhuz ] [🌹]
⚫️روز جوان بود و روز #پرپر_شدن چهل جوان شیعه
♦️قلبمان به درد آمد♦️
♦️به محضر #امام_زمان_عج تسلیت عرض می کنیم.
🔴 آل یهود و #آل_سعود آماده نابودی باشید.
آخر سالِ دعا کنیم🙏
برای همه وهم
برای اعضای کانال که...
بعضیاشون خیلی گرفتارن...
بعضیاشون خیلی دلشکستن...
بعضیاشون خیلی تنهان...
بعضیاشون خیلی ناامیدن...
بعضیاشون عاشقن...
بعضیاشون درآرزوی رفتن به مکانهای مقدس...
بعضیاشون درآرزوی داشتن فرزند...
بعضیاشون گره سختی افتاده تو زندگیشون...
خداجون هوای دلاشونو داشته باش.
یه دستی به سروگوش زندگیشون بکش.
نذارایمانشون ضعیف بشه.دستشونو بگیر.
خدادل این دوستای مهربونو شاد کن.
خدایا به یگانگیت قسمت میدم توی سال جدید نذار آرزوهاشون آرزوبمونه...🙏🙏🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#مولودی
سلام بر شهیدان...
مخصوصا شهدایی که
نام مبارکشون، مزین
است به نام علی اکبر
امام حسبن(ع)
🌸میلاد نور مبارکباد
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
🌺🌼🌸💐🌸🌼🌺
از صورت چون ماه ،پیمبر خواندند
از هیبت و اقتدار،حیدر خواندند
شد جلوه ی احمد و علی آینه ای
آن آینه را علی اکبر خواندند
🌺 #میلاد_با_سعادت
🍀 #حضرت_علی_اکبر_ع
💐 #و_روز_جوان
🌺 #مبارک_باد
🍀 💐🌼
24.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💐🍀🌺🌼🌺🍀💐
#السلام_علیک
#یاعلی_اکبر_ع
سرود میلاد
#حضرت_علی_اکبر_ع
#محمود_کریمی
🌺 #میلاد_با_سعادت
🍀 #حضرت_علی_اکبر_ع
💐 #و_روز_جوان
🌺 #مبارک_باد
💐 🌺🍀
🍀💐🌺🌼🌺💐🍀
#در_محضر_فرمانده
#مقام_معظم_رهبری
عرض من این است که #جوانان باید شانههای خود را زیر بار #مسئولیتهای دشوار کوچک و بزرگ بدهند ؛ #علاج #مشکلات کشور این است ما در #گام_دوم_انقلاب بایستی #حرکت کشور را بر دوش جوانها قرار بدهیم
#از_تو_به_یک_اشاره
#از_ما_به_سر_دویدن
🌺 💐🍀
🌹🌴🕊🥀🕊🌴🌹
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#عبدالحسین_برونسی
خدايا! اگر می دانستم با #مرگ من، يک دختر در دامان #حجاب مےرود، حاضر بودم هزاران بار #بميرم تا هزاران #دختر در دامان #حجاب بروند.
🌹 #سالروز_شهادت🕊
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌴🕊🥀🕊🌴🌹
#منبر_شهدائی
سخنان و وصایای
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#عبدالحسین_برونسی
در مورد
#مقام_معظم_رهبری
🌹 #سالروز_شهادت🕊
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🕊 🌴🌹
جنگ را با ۲۰ ساله ها بردیم و اقتصاد را با ۶۰ ساله ها باختیم...
#روزجوان
جوان اگر به جوان حسین دل بسپارد،
دگر نمیشود اصلا پی گناه بیفتد...🌿`
#میلادحضرتعلیاکبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلم راهیان میخواهد . . :)😢💔
ولی شهدا نمی طلبنن😭
هدایت شده از 🇵🇸راهیـان نــور مـجازی🇮🇷
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
4_5868746027397284758.mp3
3.41M
🎙 #خمپاره
🔹طنز جبهه #وصیت_نامه
😁شهدا آخرت رفاقت و خندهاند😁
💌 تقدیم میشود به علمدار روایتگری شهید حاج شیخ عبدالله ضابط
پس از شهادتش خیلی بی تابی می کردم تا اینکه حسین به خوابم آمد و گفت: «بابا جان آرام باش
از یک میلیون انسان شاید تنها یک نفر شهید شود و مابقی همه می میرند...»
شهید حسین معزغلامی🕊🌷
به نقل از پدر شهید
بهش گفتم دنیا جای قشنگی نیست..!
گفت: دنیایی که پایه و اساسش عشق به اهل بیت علیه السلام هست، #قشنگه...!!
زندگی نامه شهید عبدالحسین برونسی
شهید عبدالحسین برونسی در سال ۱۳۲۱ در روستای گلبوی کدکن تربت حیدریه چشم به جهان گشود . تا هنگام ازدواج و پس از آن به شغلهای ساده ای نظیر کشاورزی ، کار در مغازه لبنیات فروشی و سبزی فروشی و نهایتا به بنایی پرداخت. سال ۱۳۵۲ پس از آشنایی با یکی از روحانیون مبارز با درسهای آیت الله خامنه ای آشنا شده و از آن پس دل در گرو جهاد و انقلاب نهاد. فعالیت او در اندک مدتی چنان بالا گرفت که ساواک بارها و بارها خانه اش را مورد هجوم و بازرسی قرار داد. آخرین بار در مراسم چهلم شهدای یزد دستگیر و به سختی شکنجه شد، از جمله این شکنجه ها این بود که ساواکیها تمام دندانهایش را شکستند. کمی بعد به قید ضمانت آزاد شد و دوباره به فعالیت پرداخت و در نقش رابط مقام معظم رهبری که به ایرانشهر تبعید شده بودند ایفای وظیفه کرد.
پس از پیروزی انقلاب
شهید عبدالحسین برونسی پس از پیروزی انقلاب به صورت افتخاری به سپاه پاسداران پیوست . با آغاز درگیری های کردستان به پاوه رفت و با شروع جنگ تحمیلی در شمار نخستین کسانی بود که خود را به جبهه های نبرد رساند . او در عملیات فتح المبین به عنوان فرمانده گردان خط شکن مرکز فرماندهی عراقیها را واقع در تپه ۱۲۴/۱ نابود ساخته و خود از ناحیه کمر مجروح شد. جراحت نمی توانست شهید عبدالحسین برونسی را از پا بیندازد. او در عملیات بیت المقدس به عنوان فرمانده گردان خط شکن حر و در عملیاتهای رمضان، مسلم ابن عقیل ، والفجر مقدماتی ، والفجر یک به عنوان فرمانده گردان خط شکن عبد الله رزمید و حماسه آفرید و نامش در آزمون جنگ و جهاد شهره شد . او باز هم مجروح شده بود و هر چند از ناحیه دست، گردن و شکم جراحات سختی را بر تن داشت اما روحیه عظیم و پرشکوه او مانع از باقی ماندن وی در پشت جبهه می شد . با شروع عملیاتهای والفجر ۳ و ۴ به عنوان معاونت تیپ ۱۸ جواد الائمه (ع) در تمامی مراحل آنها شرکت داشته و گردانهای خط شکن را رهبری می کرد و در عملیاتهای خیبر ، میمک و بدر به عنوان فرمانده تیپ ۱۸ جواد الائمه (ع) آنچنان حماسه بزرگی آفرید که نامش لرزه بر وجود کاخ نشینان بغداد افکند.
شمه ای از زندگی شهید عبدالحسین برونسی از زبان دوستان
در منزلی که در ایرانشهر گرفته بودیم، سه چهار تا پنجره داشتیم یعنی هر اتاقی یک پنجره به کوچه داشت. از کوچه اولاً سر و صدا می آمد و ثانیاً وقتی میهمان داشتیم و حرف می زدیم مأموران شهربانی می آمدند پشت پنجره می ایستادند و حرفهایمان را گوش می دادند.
شهید برونسی و همراهان آمده بودند ایرانشهر، گفتیم بروید این پنجره ها را ببندید، گفتند: همین الآن. رفتند آجر و گچ گرفتند و به فاصله کوتاهی پنجره ها را بستند، طوری که از طرف کوچه پنجره بود اما از طرف خانه دیوار آجری.(مقام معظم رهبری)
جواد را فراموش نکن!
مرحوم آیه الله حاج میرزا جوادآقا تهرانی که از علمای بزرگ مشهد بودند، جبهه زیاد تشریف می بردند و علاقه زیادی به رزمنده ها داشتند. یک شب آقا برای سخنرانی به تیپ امام جواد(ع) تشریف آوردند. موقع نماز که شد، قبول نکردند جلو بایستند. هر چه اصرار کردیم که دلمان می خواهد یک نماز به امامت شما بخوانیم، قبول نکردند.
شهید برونسی رفت جلو و گفت: حاج آقا لطفاً بروید جلو بایستید.
میرزا جواد آقا گفتند: شما دستور می دهید؟
شهید عبدالحسین برونسی گفت: من کوچکتر از آنم که به شما دستور بدهم، خواهش می کنم. میرزا جوادآقا گفت: خواهش شما را نمی پذیرم!
بچه ها شروع کردند التماس کردن به آقای برونسی که بگو دستور می دهم.
آقای برونسی با خنده گفت: حاج آقا دستور می دهم شما جلو بایستید همین طوری با لبخند دستور می دهم.
حاج میرزا جوادآقا فرمود: چشم فرمانده عزیزم!
بعد از نماز ایشان آمدند سراغ شهید برونسی. حالت محزون و متواضعی داشتند و اشک از چشمان این پیرمرد زاهد سرازیر بود. به شهید برونسی گفتند: دوستم عبدالحسین! از من فراموش نکنی. از جواد فراموش نکنی!
شهید برونسی ایشان را در آغوش گرفت و گفت: حاج آقا شما کجا و ما کجا، شما ما را فراموش نکنید!میرزا جوادآقا گفتند: این تعارفات را بگذار کنار، فقط من این خواهش را دارم که از جواد یادت نرود!
سرهنگ پاسدار سیدکاظم حسینی فر- همرزم شهید
٭٭٭