eitaa logo
قـرارگـاه شـهـدا 🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
41.6هزار عکس
18هزار ویدیو
363 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مهدی زین الدین: هر کس در شب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا هم او را نزد حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام یاد می کنند... 🗓|یکشنبه ‌۶/۲۰ 📿|ذکر روز‌ :«یا ذَالْجَلالِ وَالْاِکْرام» <🌸>
‌أَلسَّلامُ عَلى ساکِنِ کَرْبَلآءَ شهادت میدهم که جز تو کس دیگری در کربلا ساکن نیست، بقیه آواره‌ی تو هستند... حسین جان...
اَللَّهُمَّ اجْعَلْنا مِمَّنْ دَأْبُهُمُ‏ الْإِرْتِیاحُ اِلَیْکَ وَالْحَنینُ خدایا یه کاری کن شبیه عاشقانِ تو زندگی کنیم مناجات المحبین
وقت درجه اش رسیده بود، آن روزها داشت آماده می‌شد دوباره برگردد ، هم قطارهایش قبل تر رفته بودند دنبال کارهای ترفیع و بیشتر آنها درجه شان روی دوش‌شان نشسته بود، یک بار یکی از دوستان صمیمی‌اش پاپی اش شد که چرا نمیروی سراغ کارهای درجه ات؟ گفت: عجله نکن عبدالله! درجه دادن و درجه گرفتن؛ بازی دنیاست، اصلش آن است که درجه را به آدم بدهد، خدا بخواهد، می‌بینی که درجه‌ام را توی سوریه از دست خود خدا می‌گیرم. 🕊🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت اولین دیدار و آشنایی رهبر معظم انقلاب با از زبان حضرت آقا خبرنگار بود وقتی رفت جبهه ، واحد شناسایی سپاه و راه انداخت... غلامحسین افشردی معروف به حسن باقری ، نابغه جنگ شناخته شد. ‌‌‌‌‌
8.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
『🎞| تو دویدی و رسیدی به گذرگاه رسول دل عاشق، هوسِ تا تو رسیدن دارد : ) ✨💚 •﴾🌸🌸﴿•
🌹🏴🌹🏴🌹🏴🌹 در این دوران جاهلیت ثانی و عصر جاهلیت توبه بشریت.... نومید مشو که تو را نیز عاشورایی است و کربلایی که تشنه خون توست و انتظار می کشد تا تو زنجیر خاک از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت کنی و فراتر از زمان و مکان ، خود را به قافله سال شصت و یکم هجری برسانی و در رکاب امام عشق به شهادت برسی ... شادی روح و 🌹 🕊
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 هشت روز مانده بود به اربعین ۱۳۹۳٫ شب ساعت یازده بود بود که مجید سراسیمه آمد خانه. گفت وسایلم را جمع کن که عازم کربلا هستم. گفتم: زودتر می گفتی که به چند تا از فامیل و آشنا خبر می دادیم. عجله داشت و رفقایش داخل ماشین منتظرش بودند. چه رفقایی و چه سفر اربعینی. تا برسند مرز مهران صدای آهنگ شان و بگو بخندشان بلند بود؛ گویا کارناوال شادی راه انداخته بودند. مجید اولین بار که رفت داخل حرم حضرت علی (ع)، کمی تغییر کرد و کم حرف شد. هر بار هم که می رفت حرم دیر بر می گشت آن هم با چشم های خون. رفقا مانده بودند که خود مجید است یا نقش جدید. پیاده روی که شروع شد، مجید غرق در خودش بود. نه می گفت و نه می خندید، پایش که رسید بین الحرمین، از درون شکست. دیگر دست خودش نبود. ذکر یا حسین یا حسین بود و اشک و ناله. وقتی می خواستند برگردند، به صمیمی ترین دوستش گفت: توی این چند روز از امام حسین خواستم که آدمم کند. اگر آدمم کند دیگر هیچ چیز نمی خواهم. او حرّی دیگر شده بود. فاصله بین توبه و شهادتش ۱۳ ماه بیشتر نبود. 🏴 🕊🌹