eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
40.2هزار عکس
17.5هزار ویدیو
345 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 میان دار هیئت بود. موقع سینه زنی آنقدر ابوالفضل ابوالفضل می گفت که از حال می رفت. عملیات والفجر ۸ مجروح شده بود و به شیراز منتقلش کرده بودند. حافظه اش، حتی اسم خودش را از یاد برده بود. به هیچ اسمی عکس العمل نشان نمی داد. اما وقتی اسم ابوالفضل برده می شد، سینه می زد، خیال می کردند ابوالفضل اسمش است. اتفاقی رفتم ملاقاتش، شناختمش. عباس مجازی از بس با اسم حضرت ابوالفضل (ع) سینه زده بود، شده بود ملکه ذهنش. حتی فراتر از اسمش. راوی : 🏴 🕊🌹
وَ حَقيقٌ عَلَى اللّه ِ اَنْ لا يَاْتيَنى مَكْرُوبٌ اِلاّ اَرُدُّهُ وَ اَقْلِبُهُ اِلى اَهْلِه ِمَسْرورا بر خداوند است كه هيچ گرفتارى به زيارت من نيايد مگر آن كه او را شادمان بازگردانم و به خانواده اش برسانم. 🌹 🏴🌴
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 علی اصغر خنکدار در هنگام وداع، بلباسی را در آغوش گرفته بود و رهایش نمی کرد. در بین خداحافظی بچه ها، وداع آن دو نفر از همه تماشایی تر بود. دقائقی قبل از عملیات والفجر8، علی اصغر چهره ای متفکرانه به خود گرفته بود. وقتی قایق ها بسمت فاو حرکت کردند، در میان تلاطم خروشان اروند، اصغر ناگهان ازجا برخاست و گفت : بچه ها! سوگند به خدا من کربلا را می بینم... آقا اباعبدالله را می بینم... بچه ها بلند شوید کربلا را ببینید. از حرفهایش بهت مان زده بود. سخنانش که تمام شد، گلوله ای آمد و درست نشست روی پیشانی اش. آرام وسط قایق زانو زد. خشک مان زده بود. بصورتش خیره شدم، چون قرص ماه می درخشید و خون موهایش را خضاب کرده بود. 🏴 🕊🌹
إلهي أنا الفَقيرُ في غِنايَ فَكَيفَ لاأكونُ فَقيرا في فَقري خدايا! من در حال بى نيازى نيازمندم ؛ پس چگونه در حال فقر نيازمند [تو] نباشم ؟ 🌹🏴🌴
هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدّینِ کلّهِ وَ کفَی بِاللَّهِ شَهِیدًا اوست کسی که پیامبر خود را به [قصد] هدایت، با آیین درست، روانه ساخت، تا آن را بر تمام ادیان، پیروز گردانَد؛ و گواه بودن خدا کفایت می کند 🏴 پیامبر رحمت، حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله ) و 🌹 دومین اختر تابناک ولایت و امامت، حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام ) 🏴 🌹🏴🌴
اِعمَلْ عَمَلَ رَجُلٍ يَعلَمُ أنَّهُ مَأخوذٌ بِالإجرامِ ، مَجزِيٌّ بِالإحسانِ همانند آن مردى كار كن كه مى داند در برابر گناه مؤاخذه مى شود و در برابر كار نيك پاداش مى گيرد. 🌹 @dashtejonoon1🏴🌴
اِعمَلْ عَمَلَ رَجُلٍ يَعلَمُ أنَّهُ مَأخوذٌ بِالإجرامِ ، مَجزِيٌّ بِالإحسانِ همانند آن مردى كار كن كه مى داند در برابر گناه مؤاخذه مى شود و در برابر كار نيك پاداش مى گيرد. 🌹🏴🌴
🕊🏴🌴🏴🕊🌹 آخرین جلسه فرماندهان، پیش از عملیات محرم بود. همه خوب ها جمع بودند: مجید بقائی، حسن باقری، مهدی زین الدین، حسین خرازی و دیگران. یک بار دیگر همه برنامه ها مرور شد. بعد از اتمام جلسه حسن باقری ایستاد جلو، از کربلا گفت. از روی کتابی که دستش بود شروع به روضه خوانی کرد. تا رسید به جمله «احلی من العسل» حضرت قاسم. دیگر صدایش بریده بریده بیرون می آمد و هق هق گریه امانش را برید. نشست روی زمین. کربلائی شده بود. راوی : 🏴 🕊🌹
مَن أحَبَّ أن يَلقَى اللّه َ ضاحِكا مُستَبشِرا فَليَتَوَلَّ عَلِيَّ ابنَ مُوسَى الرِّضا عليه السلام كسى كه دوست دارد خندان و با روى گشاده خداوند را ديدار كند ، بايد از محبّت و ولايت على بن موسى الرضّا عليه السلام بهره مند باشد . 🌹 هشتمین اختر تابناک ولایت و امامت ، حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام ) 🏴 🌹🏴🌴
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 رفته بودیم شناسایی. پشت عراقی ها بودیم و تا مقر نیروهای خودی، پانزده کلیومتر فاصله داشتیم. علی آقا جلوی من حرکت می کرد. ناخواسته پایم به پاشنه کفشش گیر کرد و کف کفشش کنده شد. با شرمندگی گفتم: علی آقا! بیا کفش من را بپوش. اما با خوش رویی نپذیرفت و تا مقر با پای برهنه و لنگ لنگان آمد. وقتی برگشتیم با دیدن پاهای زخمی و تاول زده اش، باز شرمنده شدم. اما ایشان از من تشکر کرد. متعجبانه گفتم: تشکر چرا؟ گفت: چه لذتی بالاتر از همدردی با اسیران کربلا. شما سبب توفیق بزرگی برای من شدید. تمام این مسیر برای من روضه بود؛ روضه یتیمان ابا عبد الله. راوی : 🏴 🕊🌹
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 امام جماعت واحد تعاون بود. حاج آقای آقا خانی صدایش می کردند. روحیه عجیبی داشت. زیر آتش سنگین عراق، پیکر شهدا را به عقب برمی گرداند که در همین رفت و آمدها گلوله مستقیم تانگ سرش را پراند. خودم چند متری اش بودم. وقتی سر بریده اش روی زمین افتاد، صدایی از آن بلند شد: السلام علیک یا ابا عبد الله. راوی : 🏴🕊🌹
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 وقتی اولین قالب یخ را که انداخت توی تانکر، صدای یکی بلند شد که از کله سحر تا حالا ایستادیم برای دو قالب یخ. مگر نوبتی نیست؟ علی گفت: اول نوبت گلوی تشنه پسر فاطمه (س). با صاحب کارخانه شرط کرده بود که اول یخ تانکر نذری را می دهد بعد بقیه را. با خط نه چندان خوش هم روی تانکر نوشته بود سلام بر گلوی تشنه حسین (ع) 📚 🏴 🕊🌹
مَن اَحَبَّک نَهاکَ وَ مَن اَبغَضک اَغراکَ؛ هر کس تو را دوست بدارد( از بدیها) تو را نهی می کند و هر که دشمنت باشد (به بدیها) تشویق می کند. 🌹🏴🌴
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 یه تانک عراقی آتش گرفته بود، راننده ازش آمد بیرون و در حالی که اسلحه دستش بود هاج و واج به اطراف نگاه می کرد، بعد قمقمه آبش را در آورد و شروع به آب خوردن کرد، یکی از بچه‌ها او را نشانه گرفته بود که علی اکبر اسلحه اش را کنار زد و گفت : مگر نمی بینی که دارد آب می خورد، ما شیعه امام_حسین (ع) هستیم باید مثل امام رفتار کنیم، نه مثل یزیدیان...... 🏴 🕊🌹
یا شیعه آل سفیان ان لَم یَکُن لَکُم دینٌ و کُنتُم لاتَخافونَ المَعادَ فَکونوا اَحراراً فِی دُنیاکُم ای پیروان آل سفیان! اگر شما دین ندارید و از روز قیامتنمی ترسید، پس [لااقل] در زندگی خود آزاده باشید 🌹 🏴🌴
إنَّ حَوائِجَ النّاسِ اِلَيكُم مِن نِعَمِ اللّه ِ عَلَيكُم فَلاتَمَلُّوا النِّعَمَ نياز مردم به شما از نعمت هاى خدا بر شما است ؛ از اين نعمت افسرده و بيزار نباشيد . 🌹🏴🌴
اِعلَموا اَنَّ حَوائِجَ النّاسِ اِلَیکُم مِن نِعَمِ اللهِ عَلَیکُم، فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتُحَوَّلَ اِلی غَیرِکُم؛ بدانید که نیازمندیهای مردم به شما، از نعمتهای الهی بر شماست. پس از این نعمتها خسته نشوید که هر آینه به سوی دیگران سوق یابد. 🌹 🏴🌴
🕊🌹🌴🕊🌴🌹🕊 طی دوران اسارت به جز ‌سال آخر اسارتم هیچگاه اجازه نداشتیم در ماه محرم عزاداری کنیم. در دوران اسارت عزاداری را برای ما ممنوع کرده بودند و روزهای عاشورا و تاسوعا حتی آب را بر روی ما می‌بستند. در ایام عزاداری محرم نیروهای عراقی برای جلوگیری از برگزاری مراسم عزاداری واکسنی را به دست اسرا می‌زدند که باعث ورم و درد دست می‌شد تا این درد دست مانع از سینه‌زنی و عزاداری شود. با وجود این، همیشه دنبال فرصتی برای عزاداری بودیم، اگر چه حتی اجازه این‌که گوشه‌ای بنشینیم و در خلوت خود برای امام حسین(ع) عزاداری کنیم را نداشتیم. راوي : 🏴 🕊🌹
هُوَ اَنْ تَخْرُجَ مِنْ بَیتِک، فَلا تُلْقِی اَحَداً اِلاّ رَأَیتَ لَهُ الْفَضْلَ عَلَیک. ادب عبارت است از اینکه وقتی که از خانه خارج می شوی به هرکسی برخورد می کنی او را برتر از خود بینی. 🌹
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 شبها تا دیر وقت، زیر نور چراغ فانوس مشغول خواندن و نوشتن بود. می گفت : می خواهم زود خواندن و نوشتن را یاد بگیرم تا روضه خوان امام حسین (ع) شوم. محرم که می شد مردم را جمع می کرد و برای شان روضه می خواند. وقتی شهید شد، ۱۸ روز روی ارتفاعات کردستان مانده بود و ۲۸ روز بعد از شهادت آوردندش برای تشییع، بدنش سالم سالم بود و بوی عطر می داد. نُه سال بعد از شهادتش هم، وقتی شدت باران قبرش را خراب کرده بود، سنگ لحد را که برداشتیم، جنازه سالم بود. خواستند بیاورندش بیرون دست های شان خونی شد. راوی : 🏴
یا شیعه آل سفیان ان لَم یَکُن لَکُم دینٌ و کُنتُم لاتَخافونَ المَعادَ فَکونوا اَحراراً فِی دُنیاکُم ای پیروان آل سفیان! اگر شما دین ندارید و از روز قیامتنمی ترسید، پس [لااقل] در زندگی خود آزاده باشید 🌹
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 از ساختمان عملیات که آمدیم بیرون، راننده اش را فرستاد تا بقیه را برساند. وقتی دسته عزاداری را از دور دید که متشکل از کادر و پرسنل نیروی هوائی بودند، نشست زمین. پوتین هایش را در آورده، آنها را به هم گره زد و به گردنش انداخت. آن روز حُرّی شده بود برای خودش. صدای نوحه اش که از میان جمعیت بلند شد، دسته عزاداری حرکت کرد به سمت مسجد پایگاه. راوی : 🏴
إنَّ شیعَتَنا مَن سَلُمَت قُلوبُهُم مِن کُلِّ غِشًّ و غِلٍّ و دَغَلٍ؛ به یقین، شیعیان ما آنانند که دلهایشان از هر نوع فریبکاری، کینه و دشمنی پاک و سالم باشد. 🌹
إِنّ اللّهَ جَلّ ذِکْرُهُ مَا خَلَقَ الْعِبَادَ إِلاّ لِیَعْرِفُوهُ، فَإِذَا عَرَفُوهُ عَبَدُوهُ فَإِذَا عَبَدُوهُ اسْتَغْنَوْا بِعِبَادَتِهِ عَنْ عِبَادَةِ مَا سِوَاهُ خداوند بندگان را آفرید تا او را بشناسند، آن‏گاه که او را شناختند، پرستش کنند و آن‏گاه که او را پرستیدند، از پرستش غیر او بی‏ نیاز شوند 🌹
بادِروا بِصِحَّةِ الأجسامِ في مُدَّةِ الأعمارِ در مدّت عمر ، در حفظ سلامت تن بكوشيد . 🌹