eitaa logo
قـرارگـاه شـهـداء🇮🇷🇱🇧🇵🇸
1.2هزار دنبال‌کننده
41.2هزار عکس
17.9هزار ویدیو
352 فایل
•°| بسم رب الشهدا و الصدیقین |•° روزبه‌روز باید یاد شهدا و تکرار نام شهدا و نکته‌یابی و نکته‌سنجی زندگی شهدا در جامعه‌ی ما رواج پیدا کند. لینک ناشناسمون↯ https://harfeto.timefriend.net/17341777457867
مشاهده در ایتا
دانلود
✨حضرت‌آیت‌الله‌خامنه‌ای (مدظله‌العالی): شهید سلیمانی قهرمان ملّت ایران است، به خاطر اینکه ملّت ایران داشته‌های فرهنگی و معنوی و انقلابی و ارزشهای خودش را در او متبلور و مجسّم دید. ۹۹/۹/۲۶ 🕯شادی ارواح مطهر شهدا صلوات <💐>
🌿˹ /بســــم الله النور/ شهید حسین صیدی: به فرائض دينی و مسائل مذهبی بسيار اهميت ميداد و با وجود اينكه سن كمی داشت هيچگاه نماز خواندن را فراموش نمی‌كرد و هميشه در مسجد محل حضور پيدا می‌نمود؛ برای اهل محل بعنوان يك فرد مومن و مذهبی محسوب می‌شد. 🗓جمعه ۷/۲۹ 📿|ذکر روز‌:«صلوات+ و عجل فرجهم» <💐>
فرشته ها هم عاشق میشوند.mp3
3.55M
◉━━━━━━──────     ↻ㅤ ◁ㅤ ❚❚ ㅤ▷ㅤ ⇆ ...باید بروم. باید برویم. بایدحرکت کرد. روایتی‌ست از شیر زنان سرزمینم که مانند تمام زن‌ها دیگر، از فضا نیامده‌اند. معصوم هم نیستند. خودشان بارها اشتباه می‌کنند ولی یک فرق مهم با بقیه داشتند. آن هم اینکه هدف بزرگی داشتند، غصه‌های بزرگ داشتند. برای خوب بودن و خوب‌تر شدن تلاش می‌کردند... 🎧¦⇢ 📚¦⇢ 🎤¦⇢ ❖‌┄┅┄┅┄┅┄┅┄• ❖‌┄┅┄┅┄┅┄┅┄•
هر آنچه را می دانید زیر پا بگذارید، این تمام عرفان است.
💔🌱 تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است ای به فدای‌چشم تو این چه نگاه‌کردن است؟! ❤️
آنچه انسان‌ها را به سوی دیگران و ارتباط با آنها سوق می‌دهد این است که نمی‌توانند تنهایی را و در تنهایی، خود را تحمل کنند. ـــــــــــــ✨🌎ـــــــــــــ منبع : در باب حکمت زندگی
در زمان غیبت امام زمان ( عج ) بهترین مردم کسانی اند که دیگران را به سمت امام زمان ( عج ) راهنمایی ( آشنا ) می کنند . 🌸🌸 اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌸
🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊 💐 در این مقطع حساس از تاریخ که چشم مستضعفین جهان و محرومین روی زمین به شما ملت نمونه دوخته شده ، سعی کنید با گوش جان فرامین رهبر انقلاب را بشنوید و اگر سعادت دنیا و نجات از عذاب آخرت را می خواهید دست از ولایت فقیه برندارید ، بجنگید و در میدان نبرد پوزه دشمن را به خاک بکشید که در این راه سربلندی و عظمت اسلام و قرآن و آینده نهفته است . 🌹 🌴 🌹 🌹 🕊🌹🌴
💐🌴🥀🌷🥀🌴💐 برادر عباس برقی می گفت قبل از عزیمت حاجی به سوریه با او صحبت کردیم. حرف از لشگر و اعزام به سوریه و... بود. در لابه لای صحبتها حاج احمد مکثی کرد و گفت: "من که برم لبنان دیگه بر نمی گردم!" گفتیم: "حاجی این حرفا چیه که می زنی، ان شاءالله صحیح و سالم برمی گردی." حاجی در حالی که اشک توی چشاش حلقه زده بود گفت: "نه من دیگه برنمی گردم." ما با تعجب از علت این حرف سوال کردیم. حاجی هم از ملاقات با مولای خود در یکی از شب های دوکوهه گفت. حاج احمد گفت: "عملیات فتح المبین یادتون هست؟ قرار بود قبل از عملیات صد دستگاه تویوتا و آمبولانس و همین تعداد نفربر و... به ما تحویل بدهند. اما در عمل امکانات خیلی جزیی به ما دادند. من آن زمان خیلی ناراحت بودم. با خودم گفتم: چطور ممکنه با این امکانات کم موفق شویم. می‌ترسم با این امکانات، عملیات موفق نباشد. در همان حال از ساختمان ستاد آمدم بیرون تا وضو بگیرم." توی تاریکی شب یک برادر با لباس سپاهی به سمت من آمد و گفت: "برادر احمد شما خدا و ائمه را فراموش کردید! چرا اینقدر به فکر آمبولانس و امکانات مادی هستید؟!" حاج احمد می گفت من تعجب کردم که این آقا افکار من را از کجا می داند؟! آن برادر ادامه داد: "توکل کن به خدا!! این امکانات مادی رو نادیده بگیر. به خدا قسم شما پیروزید. ان شاءالله بعد از این عملیات حمله دیگری در پیش دارید به نام بیت المقدس. شما بعد از آن عازم لبنان می شوید. برای نبرد با اسرائیل. پایان کار شما آنجاست. شما از آن سفر برنمی گردید!! حاج احمد متوسلیان در صبح روز دوشنبه ۱۳۶۱/۴/۱۴ جهت ماموریتی راهی سفارت ایران در بیروت بود. در راه به کمین نیروهای فالانژ طرفدار اسراییل برخوردند و ... از آن زمان دیگه خبری ازش نشد. 📚 کتاب وصال، صفحه ۱۰۶ الی ۱۰۷ جهت سلامتی و تعجیل در فرج و شادی روح و 🌴 💐🌴
🌺🍀💐☘️💐🍀🌺 بچه های لشکر تا روز وقت داشتند در شرهانی به جستجوی شهدا بپردازند. اما این روزهای آخر هر چی می گشتند خودشان را نشان نمی دادند. ناامیدی در چهره تک تک افراد موج میزد. روز بود و روز آخر ما. بچه ها امیدوار بودند. بچه ها به امید گرفتن عیدی، جستجو را آغاز کردند. بچه ها رمز عبور را گذاشتند. هر کس نجوایی می کرد. تا عصر مشغول بودیم. هر چه گشتیم بی فایده بود. لحظات وداع رسید. رو به قبله کردم و گفتم: "غروب نیمه شعبان است. آقا جان، ما قابل نبودیم. ما به امید شما کار را شروع کردیم. حال باید دست خالی برگردیم." اشک چشمان همه بچه ها را بارانی کرده بود. آماده حرکت شدیم. یکی برای تبرک مشتی خاک برمی داشت و یکی سیم خاردار و ... با صورتی پر از اشک از ما جدا شد. رفت سراغ یه گل شقایق وحشی که آنجا رویده بود را از ریشه جدا کند و در قوطی کنسرو قرار دهد و به عقب بیاورد. زیر گل را خالی کرد. باورش سخت بود. شقایق درست روی جمجمه یک روییده بود. پیکر را از زیر خاک خارج کردیم. خوشحالی ما وقتی کامل شد که پلاک هویت استعلام شد. باور کردنی نبود. نام پشت بی سیم اینگونه اعلام شد: 📚 کتاب وصال، صفحه ۱۳۳ الی ۱۳۶ جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح و ارواح طیبه 💐 🍀🌺
💐🌸🍀🌺🍀🌸💐 حرکت است سکون نیست رها کردن و نشستن برای اینکه کار خودی خود صورت بگیرد نیست ، است 🌺 💐 💐 🌺🍀